سمیه حدادی
چرا در سوره حدید آیه 15 میفرماید امروز ماوا ومولای شما آتش است؟
سید مهدی ماجدی (داور) : " مَأْواکُمُ النَّارُ هِیَ مَوْلاکُمْ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ"- در این جمله به طور کلى هر نوع ناصرى که بتواند منافقین و کفار را یارى دهد و از آتش برهاند نفى کرده، مگر یک یاور را، آن هم خود آتش است، که مىفرماید:" هِیَ مَوْلاکُمْ- تنها آتش یاور شما است"، چون جمله مذکور انحصار را مىرساند، و منظور از" مولى" همان ناصر است، و جمله مذکور نوعى طعنه زدن است، (مثل اینکه به جنایت کارى بگویند: راه نجات و تنها یاورت چوبه دار است).
ممکن هم هست کلمه" مولى" در اینجا به معناى متصدى امر باشد، چون کفار در دنیا براى برآوردن حوایج زندگیشان از خوردنى و نوشیدنى و جامه و همسر و مسکن غیر خدا را مىخواندند، و حقیقت غیر خدا همان آتش است، پس همانطور که مولاى ایشان در دنیا غیر خدا بود، در آخرت هم مولایشان آتش خواهد بود، چون همین آتش است که حوائج آنان را بر مىآورد، طعامى از زقوم، و شرابى از حمیم، و جامهاى بریده از آتش، و همسرانى از شیطانها، و مسکنى در درون دوزخ برایشان فراهم مىکند، و خداى سبحان در جاهاى دیگر کلامش، در آیاتى بسیار از آن خبر داده. تفسیر المیزان
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
مهمان
سلام خسته نباشید
می خواستم خواهش کنم که اگه امکان دارد توضیح دهیدکه چرامامون عباسی به ایران آمد؟هدفش ازآمدن به ایران چه بود؟
باتشکرازشما
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : مأمون از مادری ایرانی متولدشده بود و در بین ایرانیان مفبولیت داشت. پس از مرگ هارون،امین که مادری عرب داشت خلیفه شد اما مأمون که آن زمان در خراسان ساکن بود به بغداد حمله کرد و امین را کشت و دوباره به ایران برگشت و پایتخت خود را ایران قرار داد.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
حمیده باصبر
چرامامون عباسی به ایران آمد؟
سید مهدی ماجدی (داور) : با توجه به آنچه که بنده می دانم
ولیعهد اول امین در پایتخت (بغداد ) ماند و به دستور خلیفه ولیعهد دوم مامور و استاندار خراسان شد و بعد از شکست برادرش به بغداد برگشت
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
مهمان
خداوند قبل از خلقت به چه کاری مشغول بود!؟
مگر ملائکه خدا را عبادت نمی کردند که انسان را خلق کرد(با توجه به آیه و ما خلفت الجن و الانس الا لیعبدون) اگر بحث اختیار مطرح بود، خوب به فرشتگان اختیار می داد!
ممنون میشم اگر جوابتون در حد سن راهنمایی باشد!
حسین عالمی (داور) : باسلام
خداوند همیشه خالق است و باز هم خالق خواهد بود
ملایکه اختیار دارند اما شهوت و غضب ندارند یعنی گناه برای آنان معنی ندارد
پس با آفرینش ملایکه غرض از آفرینش انسان بر آورده نمی شد
انی اعلم ما لا تعلمون
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
حمیده باصبر
باسلام
بنی اسراییل چند بار در قران امده؟وبرتری قوم بنی اسراییل بر اهل عالم چیست؟
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : در 110 آیه از بنیاسرائیل نام برده شده است. ظاهراً دلیل برتری آنها بر مردمان زمانشان، ایمان جمعیشان به حضرت موسی بوده است.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
راضیه نیک صفت
اگر این الجنة همان بهشت اصلی است و شیطان هم که قبلا با سجده نکردن به حضرت آدم از درگاه پروردگار رانده شده بود اجازه ی ورود به بهشت را داشت؟
سید مهدی ماجدی (داور) : nر پاسخ این پرسش باید به این نکته توجه داشت که گرچه بعضى آن را بهشت موعود نیکان و پاکان مىدانند، ولى ظاهر این است که آن بهشت نبود. بلکه یکى از باغهاى پر نعمت و روحافزاى یکى از مناطق سر سبز زمین بوده است.
زیرا اولا بهشت موعود قیامت، نعمت جاودانى است که در آیات بسیارى از قرآن به این جاودانگى بودنش اشاره شده، و بیرون رفتن از آن ممکن نیست و ثانیا ابلیس آلوده و بىایمان را در آن بهشت راهى نخواهد بود، نه وسوسههاى شیطانى است و نه نافرمانى خدا.
ثالثا در روایاتى که از طرق اهل بیت ع بما رسیده این موضوع صریحا آمده است.
یکى از راویان حدیث مىگوید از امام صادق ع راجع به بهشت آدم پرسیدم امام ع در جواب فرمود: باغى از باغهاى دنیا بود که خورشید و ماه بر آن مىتابید، و اگر بهشت جاودان بود هرگز آدم از آن بیرون رانده نمىشد
(جنة من جنات الدنیا یطلع فیها الشمس و القمر و لو کان من جنان الاخرة ما خرج منها ابدا)
و از اینجا روشن مىشود که منظور از هبوط و نزول آدم به زمین نزول مقامى است نه مکانى یعنى از مقام ارجمند خود و از آن بهشت سر سبز پائین آمد.
این احتمال نیز داده شده که این بهشت در یکى از کرات آسمانى بوده است هر چند بهشت جاویدان نبوده، در بعضى از روایات اسلامى نیز اشاره به بودن این بهشت در آسمان شده است ولى ممکن است کلمه سماء (آسمان) در این گونه روایات اشاره به" مقام بالا" باشد، نه" مکان بالا".
ولى بهر حال شواهد فراوانى نشان مىدهد که این بهشت غیر از بهشت سراى دیگر است چرا که آن پایان سیر انسان است و این آغاز سیر او بود، این مقدمه اعمال و برنامههاى او است و آن نتیجه اعمال و برنامههایش.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
راضیه نیک صفت
خداوند داستان آفرینش رو توی سوره ی بقره با انی جاعل فی الارض خلیفه شروع میکنه که انسان قراره خلیفة الله روی الارض بشه پس چه لزومی داشت بگه یا آدم اسکن انت و زوجک الجنة در حالی که مقصد الارض بوده؟حالا این الجنة کجاست؟که سکونت در اون با لا تقربا هذه الشجرة امکان داره؟اگه این اتفاق بیفته فتکونا من الظالمین میشه(حالا واقعا درختی بوده یا فقط یه تشبه که خودش یه سوال بزرگه چون اگه درخت در نظر بگیریم سیب گندم هلو شفتالو..... یا هر چیز دیگه ای موضو خیلی ساده و بچه گونه میشه)
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : علاوه بر پاسخهای قبلی میتوان به موارد زیر نیز اشاره کرد:
خداوند با این نهی، می خواهد به آدم چیزهایی را نشان بدهد تا آدم اموری را تجربه کند و یاد بگیرد و آماده و مهیای استقرار در زمین گردد که این امور عبارتند از:
الف) آدم باید بفهمد، که دشمنی مکار و حیله گر دارد که خیر او را نمی خواهد؛ بلکه به دنبال آشکار کردن زشتی ها در اوست.
ب) آدم، قبل از هبوط به زمین، آثار تلخ و رنج آور مخالفت با دستورات الهی و پیروی از شیطان را تجربه می کند.
ج) راه توبه و بازگشت را می آموزد و آن را تجربه می کند.
د) خداوند متعال آدم را در بهشت قرار داد تا مزّه بهشت را به او بچشاند ، تا بعد از هبوط به زمین ، همچنان مشتاق بهشت باشد. و مشغول دنیا نگردد ؛ لذا حضرت آدم بعد از هبوط هیچگاه فریفته دنیا نشد. خداوند متعال این کار را با تمام انبیاء و ائمه (ع) می کند ؛ یعنی نبی و امامی نیست که از طفولیّت دید برزخی او باز نباشد ؛ لذا انبیاء و ائمه(ع) هیچگاه فریفته دنیا نمی شوند.
هـ) چون حضرت آدم (ع) اوّلین انسان بود لذا اطلاعی از تکلیف و عداوت و فریب و دروغ امثال اینها نداشت. لذا خداوند متعال او را خارج از محدوده تکلیف شریعی قرار داده و تکلیفی ارشادی به نمود ، تا از این طریق معنی تکلیف و وسوسه و دروغ و فریب و محرومیّت در اثر ترک طاعت و امثال آنها را به عملاً به او آموزش دهد. لذا در روایات آمده است که حضرت آدم(ع) فریب شیطان را خورد چون نمی دانست که ممکن است کسی قسم دروغ یاد کند. لذا شیطان قسم خورد که خیر خواه اوست ؛ و او باور نمود. امّا چرا این آموزش در زمین واقع نشد؟ دلیلش این بود که حضرت آدم (ع) به محض اینکه پایش به زمین می رسید مکلّف می شد ؛ چون تمام شرایط تکلیف را داشت ؛ و اگر در زمین خطا می کرد خطایش گناه شرعی محسوب می شد ؛ در حالی که انبیا باید معصوم از گناه باشند.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
مهمان
باسلام وخسته نباشیدخدمت کارشناسان محترم
می شودخواهش کنم که خلاصه ای ازغدیرخم رابنویسید؟
سید مهدی ماجدی (داور) : سلام علیکم
خلاصه جریان غدیر-
در آخرین سال عمر پیامبر مراسم حجّة الوداع، با شکوه هر چه تمامتر در حضور پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به پایان رسید.
نه تنها مردم مدینه در این سفر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را همراهى مىکردند بلکه، مسلمانان نقاط مختلف جزیره عربستان نیز براى کسب یک افتخار تاریخى بزرگ به همراه پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بودند.
آفتاب حجاز آتش بر کوهها و درّهها مىپاشید، اما شیرینى این سفر روحانى بىنظیر، همه چیز را آسان مىکرد، ظهر نزدیک شده بود، کمکم سرزمین جحفه و سپس بیابانهاى خشک و سوزان «غدیر خم» از دور نمایان مىشد.
روز پنج شنبه سال دهم هجرت بود، و درست هشت روز از عید قربان مىگذشت، ناگهان دستور توقف از طرف پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به همراهان داده شد.
مؤذن پیامبر صلّى اللّه علیه و آله با صداى اللّه اکبر مردم را به نماز ظهر دعوت کرد، مردم بسرعت آماده نماز مىشدند، اما هوا بقدرى داغ بود که بعضى مجبور بودند، قسمتى از عباى خود را به زیر پا و طرف دیگر آن را به روى سر بیفکنند.
نماز ظهر تمام شد، مسلمانان تصمیم داشتند فورا به خیمههاى کوچکى که با خود حمل مىکردند پناهنده شوند، ولى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به آنها اطلاع داد که همه باید براى شنیدن یک پیام تازه الهى که در ضمن خطبه مفصلى بیان مىشد خود را آماده کنند. کسانى که از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فاصله داشتند قیافه ملکوتى او را در لابلاى جمعیت نمىتوانستند مشاهده کنند.
لذا منبرى از جهاز شتران ترتیب داده شد و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بر فراز آن قرار گرفت و نخست حمد و سپاس پروردگار بجا آورد و خود را به خدا سپرد، سپس مردم را مخاطب ساخت و چنین فرمود: «من به همین زودى دعوت خدا را اجابت کرده، از میان شما مىروم، من مسؤولم، شما هم مسؤولید، شما در باره من چگونه شهادت مىدهید»؟
مردم صدا بلند کردند و گفتند: نشهد انّک قد بلّغت و نصحت و جهدت فجزاک اللّه خیرا: «ما گواهى مىدهیم تو وظیفه رسالت را ابلاغ کردى و شرط خیرخواهى را انجام دادى و آخرین تلاش و کوشش را در راه هدایت ما نمودى، خداوند تو را جزاى خیر دهد.
سپس فرمود: «آیا شما گواهى به یگانگى خدا و رسالت من و حقانیت روز رستاخیز و برانگیخته شدن مردگان در آن روز نمىدهید»؟! همه گفتند: «آرى! گواهى مىدهیم» فرمود: خداوندا! گواه باش! ...
بار دیگر فرمود: اى مردم! آیا صداى مرا مىشنوید؟ ... گفتند: آرى، و بدنبال آن، سکوت سراسر بیابان را فرا گرفت و جز صداى زمزمه باد چیزى شنیده نمىشد. پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: ... اکنون بنگرید با این دو چیز گرانمایه و گرانقدر که در میان شما به یادگار مىگذارم چه خواهید کرد؟
یکى از میان جمعیت صدا زد، کدام دو چیز گرانمایه یا رسول اللّه؟!.
پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بلافاصله گفت: اول ثقل اکبر، کتاب خداست که یک سوى آن به دست پروردگار و سوى دیگرش در دست شماست، دست از دامن آن برندارید تا گمراه نشوید، و اما دومین یادگار گرانقدر من خاندان منند و خداوند لطیف خبیر به من خبر داده که این دو هرگز از هم جدا نشوند، تا در بهشت به من بپیوندند، از این دو پیشى نگیرید که هلاک مىشوید و عقب نیفتید که باز هلاک خواهید شد.
ناگهان مردم دیدند پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به اطراف خود نگاه کرد گویا کسى را جستجو مىکند و همین که چشمش به على علیه السّلام افتاد، خم شد و دست او را گرفت و بلند کرد، آنچنان که سفیدى زیر بغل هر دو نمایان شد و همه مردم او را دیدند و شناختند که او همان افسر شکست ناپذیر اسلام على علیه السّلام است، در اینجا صداى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله رساتر و بلندتر شد و فرمود: ایّها النّاس من اولى النّاس بالمؤمنین من انفسهم: «چه کسى از همه مردم نسبت به مسلمانان از خود آنها سزاوارتر است؟
گفتند: خدا و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله داناترند، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله گفت: خدا، مولى و رهبر من است، و من مولى و رهبر مؤمنانم و نسبت به آنها از خودشان سزاوارترم (و اراده من بر اراده آنها مقدم) سپس فرمود: فمن کنت مولاه فعلىّ مولاه: «هر کس من مولا و رهبر او هستم على مولا و رهبر اوست» و این سخن را سه بار و به گفته بعضى از راویان حدیث، چهار بار تکرار کرد.
و بدنبال آن سر به سوى آسمان برداشت و عرض کرد: اللّهمّ وال من والاه و عاد من عاداه و احبّ من احبّه و ابغض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله و ادر الحقّ معه حیث دار: «خداوندا! دوستان او را دوست بدار و دشمنان او را دشمن بدار، محبوب بدار آن کس که او را محبوب دارد، و مبغوض بدار آن کس که او را مبغوض دارد، یارانش را یارى کن، و آنها را که ترک یاریش کنند، از یارى خویش محروم ساز، و حق را همراه او بدار و او را از حق جدا مکن
سپس فرمود: الا فلیبلّغ الشّاهد الغائب: «آگاه باشید، همه حاضران وظیفه دارند این خبر را به غایبان برسانند.
خطبه پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به پایان رسید، عرق از سر و روى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و على علیه السّلام و مردم فرو مىریخت، و هنوز صفوف جمعیت از هم متفرق نشده بود که امین وحى خدا نازل شد و این آیه را بر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله خواند: الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی ... «امروز آیین شما را کامل و نعمت خود را بر شما تمام کردم، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: اللّه اکبر، اللّه اکبر على اکمال الدّین و اتمام النّعمة و رضى الرّبّ برسالتى و الولایة لعلىّ من بعدى: «خداوند بزرگ است، خداوند بزرگ است همان خدایى که آیین خود را کامل و نعمت خود را بر ما تمام کرد، و از نبوت و رسالت من و ولایت على علیه السّلام پس از من راضى و خشنود گشت.
در این هنگام شور و غوغایى در میان مردم افتاد و به على علیه السّلام این موقعیت را تبریک مىگفتند و از افراد سرشناسى که به او تبریک گفتند، أبو بکر و عمر بودند، که این جمله را در حضور جمعیت بر زبان جارى ساختند: بخّ بخّ لک یابن ابى طالب اصبحت و امسیت مولاى و مولا کلّ مؤمن و مؤمنة: «آفرین بر تو باد، آفرین بر تو باد، اى فرزند أبو طالب! تو مولا و رهبر من و تمام مردان و زنان با ایمان شدى
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
مهدی صفایی مقدم
در این کتاب که مهمترین وسیله عشقبازی با معبود است در حدود 900آیه در مورد بنی اسرائیل آمده . کلید اشتراک در همه یا اکثر آیات برای درک ، فهم ، تدبر و بهره گیری از خطاها و کج فهمی های این قوم ناسپاس چیست ؟تا با بررسی علل لغزشهای آنان بتوانیم تا حد امکان خودرا از لغزشها و فتنه های آخرالزمان دور نگه داریم؟
متین رمضانی (داور) : سلام
شبیه ترین قوم به امت پیامبر(ص) قوم بنى اسرائیل می باشد و شاخصه اصلی این قوم حس گرایی آنان می باشد و همچنین عناد و سرکشی. البته در هر سوره مناسب با غرض همان سوره قسمتی از داستان این قوم ذکر شده که با درک آن می توان به غرض سوره نیز پی برد.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
شهاب الدین قانع
ادب فنای مقربان یعنی چی؟
حسین عالمی (داور) : باسلام
زیارت جامعه کبیره والاترین زیارت ماثوره است
عرض ادبی والاست برای آنکه می خواهد در کوثر ولایت ایمه غرق شود پس اینجا جولانگاه مقربان است و عامه را به آن راه نیست
ادب فنای مقربان اثر استادم علامه جوادی آملی در شرح حدیث و زیارت جامعه کبیره است
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.