بهناز سادات متولی
می خواستم آیاتی را که درباره ی ظهور حضرت مهدی (عج) است را به من معرفی کنید.
با تشکر
حسین عالمی (داور) : باسلام
برای سوال شما باید نیازمند مقالات یا کتب فراوان هستیم
اما به عنوان نمونه به کتب زیر مراجعه کنید
سیری در سیره ائمه اطهار استاد شهید مطهری
عبقری الحسان فی احوال مولانا صاحب الزمان انتشارات مسجد مقدس جمکران اابته این اثر نه جلد مفصل است اما دریاست
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
حمیده باصبر
شان نزول سوره تکاثر چیست؟کدام خطبه حضرت امیر این مصداق را بیان میکند؟
حسین عالمی (داور) : ترجمه خطبه 221 اثر استاد دشتی
(پس از خواندن آیه 1 سوره تکاثر «افزون طلبى شما را به خود مشغول داشته تا آنجا که به دیدار قبرها رفتید»
«» فرمود)
1 هشدار از غفلت زدگىها
شگفتا چه مقصد بسیار دورى و چه زیارت کنندگان بیخبرى و چه کار دشوار و مرگبارى پنداشتند که جاى مردگان خالى است، آنها که سخت مایه عبرتند، و از دور با یاد گذشتگان، فخر مىفروشند.
آیا به گورهاى پدران خویش مىنازند و یا به تعداد فراوانى که در کام مرگ فرو رفتهاند آیا خواهان بازگشت اجسادى هستند که پوسیده شده و حرکاتشان به سکون تبدیل گشت
آنها مایه عبرت باشند سزاوارتر است تا تفاخر اگر با مشاهده وضع آنان به فروتنى روى آورند عاقلانهتر است تا آنان را وسیله فخر فروشى قرار دهند اما بدانها با دیدههاى کم سو نگریستند، و با کوته بینى در امواج نادانى فرو رفتند،
اگر حال آنان را از خانههاى ویران، و سرزمینهاى خالى از زندگان، مىپرسیدند، پاسخ مىدادند: آنان با گمراهى در زمین فرو خفتند، و شما ناآگاهانه دنباله روى آنان شدید.
بر روى کاسههاى سر آنها راه مىروید، و بر روى جسدهایشان زراعت مىکنید، و آنچه به جا گذاشتهاند مىخورشید، و بر خانههاى ویران آنها مسکن گرفتهاید، و روزگارى که میان آنها و شماست بر شما گریه و زارى مىکند،
آنها پیش از شما به کام مرگ فرو رفتند، و براى رسیدن به آبشخور، از شما پیشى گرفتند.
2 شرح حالات رفتگان
در حالى که آنها داراى عزّت پایدار، و درجات والاى افتخار بودند. پادشاهان حاکم، یا رعیّت سر فراز بودند که سرانجام به درون برزخ راه یافتند، و زمین آنها را در خود گرفت، و از گوشت بدنهاى آنان خورد، و از خون آنان نوشید،
پس در شکاف گورها بى جان و بدون حرکت پنهان ماندهاند. نه از دگرگونىها نگرانند،
و نه از زلزلهها ترسناک، و نه از فریادهاى سخت هراسى دارند. غائب شدگانى که کسى انتظار آنان را نمىکشد، و حاضرانى که حضور نمىیابند، اجتماعى داشتند و پراکنده شدند، با یکدیگر مهربان بودند و جدا گردیدند،
اگر یادشان فراموش گشت، یا دیارشان ساکت شد، براى طولانى شدن زمان یا دورى مکان نیست، بلکه جام مرگ نوشیدند. گویا بودند و لال شدند، شنوا بودند و کر گشتند، و حرکاتشان به سکون تبدیل شد، چنان آرمیدند که گویا بیهوش بر خاک افتاده و در خواب فرو رفتهاند.
همسایگانى هستند که با یکدیگر انس نمىگیرند و دوستانىاند که به دیدار یکدیگر نمىروند. پیوندهاى شناسایى در میانشان پوسیده، و اسباب برادرى قطع گردیده است.
با اینکه در یک جا گرد آمدهاند تنهایند، رفیقان یکدیگرند و از هم دورند، نه براى شب صبحگاهى مىشناسند، و نه براى روز شامگاهى. شب، یا روزى که به سفر مرگ رفتهاند براى آنها جاویدان است.
خطرات آن جهان را وحشتناکتر از آنچه مىترسیدند یافتند، و نشانههاى آن را بزرگتر از آنچه مىپنداشتند مشاهده کردند. براى رسیدن به بهشت یا جهنّم، تا قرارگاه اصلىشان مهلت داده شدند، و جهانى از بیم و امید برایشان فراهم آمد. اگر مىخواستند آنچه را که دیدند توصیف کنند، زبانشان عاجز مىشد.
3 پیام مردگان
حال اگر چه آثارشان نابود، و اخبارشان فراموش شده، امّا چشمهاى عبرت بین، آنها را مىنگرد، و گوش جان اخبارشان را مىشنود، که با زبان دیگرى با ما حرف مىزنند و مىگویند: چهرههاى زیبا پژمرده و بدنهاى ناز پرورده پوسیده شد،
و بر اندام خود لباس کهنگى پوشاندهایم، و تنگى قبر ما را در فشار گرفته، وحشت و ترس را از یکدیگر به ارث بردهایم،
خانههاى خاموش قبر بر ما فرو ریخته، و زیبایىهاى اندام ما را نابود، و نشانههاى چهرههاى ما را دگرگون کرده است. اقامت ما در این خانههاى وحشتزا طولانى است، نه از مشکلات رهایى یافته، و نه از تنگى قبر گشایشى فراهم شد.
مردم اگر آنها را در اندیشه خود بیاورید، یا پردهها کنار رود، مردگان را در حالتى مىنگرید که حشرات گوشهایشان را خورده، چشمهایشان به جاى سرمه پر از خاک گردیده،
و زبانهایى که با سرعت و فصاحت سخن مىگفتند پاره پاره شده، قلبها در سینهها پس از بیدارى به خاموشى گراییده، و در تمام اعضاى بدن پوسیدگى تازهاى آشکار شده، و آنها را زشت گردانیده، و راه آفت زدگى بر اجسادشان گشوده شده، همه تسلیم شده، نه دستى براى دفاع، و نه قلبى براى زارى دارند.
و آنان را مىبینى که دلهاى خسته از اندوه، و چشمهاى پر شده از خاشاک دارند، و حالات اندوهناک آنها دگرگونى ایجاد نمىشود و سختىهاى آنان بر طرف نمىگردد.
4 عبرت از گذشتگان
آه زمین چه اجساد عزیز و خوش سیمایى را که با غذاهاى لذیذ و رنگین زندگى کردند، و در آغوش نعمتها پرورانده شدند به کام خویش فرو برد. آنان که مىخواستند با شادى غمهاى را از دل بیرون کنند، و به هنگام مصیبت با سرگرمىها، صفاى عیش خود را برهم نزنند،
دنیا به آنها و آنها به دنیا مىخندیدند، و در سایه خوشگذرانى غفلت زا، بى خبر بودند که روزگار با خارهاى مصیبت زا آنها را در هم کوبید و گذشت روزگار توانایىشان را گرفت،
مرگ از نزدیک به آنها نظر دوخت، و غم و اندوهى که انتظارش را نداشتند آنان را فرا گرفت، و غصّههاى پنهانى که خیال آن را نمىکردند، در جانشان راه یافت، در حالى که با سلامتى انس داشتند انواع بیمارىها در پیکرشان پدید آمد،
و هراسناک به اطبّا، که دستور دادند گرمى را با سردى، و سردى را با گرمى درمان کنند روى آورند که بى نتیجه بود، زیرا داروى سردى، گرمى را علاج نکرد، و آنچه براى گرمى به کار بردند، سردى را بیشتر ساخت، و ترکیبات و اخلاط، مزاج را به اعتدال نیاورد، جز آن که آن بیمارى را فزونى داد،
تا آنجا که درمان کننده خسته، و پرستار سرگردان، و خانواده از ادامه بیمارىها سست و ناتوان شدند، و از پاسخ پرسش کنندگان درماندند، و در باره همان خبر حزن آورى که از او پنهان مىداشتند در حضورش به گفتگو پرداختند.
5 سختىهاى لحظه مرگ
یکى مىگفت تا لحظه مرگ بیمار است، دیگرى در آروزى شفا یافتن بود، و سوّمى خاندانش را به شکیبایى در مرگش دعوت مىکرد، و گذشتگان را به یاد مىآورد.
در آن حال که در آستانه مرگ، و ترک دنیا، و جدایى با دوستان بود، ناگهان اندوهى سخت به او روى آورد، فهم و درکش را گرفت، زبانش به خشکى گرایید.
چه مطالب مهمّى را مىبایست بگوید که زبانش از گفتن آنها باز ماند، و چه سخنان دردناکى را از شخص بزرگى که احترامش را نگه مىداشت، یا فرد خردسالى که به او ترحّم مىکرد، مىشنید و خود را به کرى مىزد.
همانا مرگ سختىهایى دارد که هراس انگیز و وصف ناشدنى است، و برتر از آن است که عقلهاى اهل دنیا آن را درک کند.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
سید محمد مهدی منصوری
با سلام با توجه به ایه 94سوره یونس چگونه قران میفرماید (فان کنت فی شک ) ای پیامبر اگر در حقانیت قران شک داری از اهل کتاب سوال کن با انکه پیامبر (ص ) هرگز در شک نبوده است ؟ وعقل نمی پذیرد که پیامبری در وحی شک کند ؟ و با انکه کتب اسمانی گذشته تحریف شده است چرا علمای اهل کتاب در این ایه مرجع وداور قرار داده شده اند؟
حسین عالمی (داور) : از ظاهر این آیه برمىآید که رسول خدا (ص)- العیاذ باللَّه- نسبت به حقیقت آنچه بر او نازل گردیده دچار تردید شده و لیکن آیه شریفه چنین لازمهاى ندارد.
این سبک خطاب در صورتى مستلزم آن لازمه است که متوجه فردى معمولى باشد، نه یک پیامبر که از ناحیه پروردگارش پیامها دریافت نموده، به امتش ابلاغ مىکند.
و بسیار مىشود که از باب" ایاک اعنى فاسمعى یا جارتى"،" در به تو مىگویم، دیوار تو بشنو" خطاب متوجه شخص او باشد، ولى شخص او منظور نباشد."
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
رسول همتی
از دیدگاه قرآن ملاک طرفین برای ازدواج دختر و پسر چه باید باشد؟
حسین عالمی (داور) : با سلام
سوره نور و سوره نسا مبین این سوال هستند
سوره نسا به صورت عام میفرماید: فانکحوا ما طاب لکم من النسا
از میان زنان هر که را پسندیدید به زنی اختیار کنید
در حقیقت این امر به خود افراد واگذار شده است اما در فقه اسلامی که برآمده از قرآن و سیره اهل بیت است برخی ازدواجها ممنوع شمرده شده است که برای اطلاع از مصادیق آن باید به رساله عملیه مرجع خودتان مراجعه کنید
صرف نظر از دیدگاه فقهی می توان با نگاه روان شناسی و جامعه شناختی به این سوال نظر کرد که در صورت نیاز مایل به ادامه گفتگو هستم
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
حمیده باصبر
مصداق سوره تکاثر چیست؟وهدف لهو در این سوره چیست؟
حسین عالمی (داور) : با سلام
نگاه ما به دنیا و آخرت چگونه است ؟
نگاه ما به مرده و زنده چگونه است و با نگاه قرآن چه تناسبی دارد؟
خطبه معروف و مشهور مولانا امیرالمومنین را در نهج البلاغه در مورد مردگان خوانده اید؟
مولا فرمودند : یا له مراما ما ابعده و زورا ما اغفله!!
ابن ابی الحدید این خطبه را به گفته خودش هزار بار خوانده و متاثر شده!
باید نگاهمان را به نگاه قرآن نزدیک کنیم
تفاخر به مردگان به جای عبرت گیری از آنان !
توجه به ملی گرایی و افتخار به گذشتگان و در جا زدن در باتلاق گذشته و سر درون خاک کردن و چشم از آسمان پوشیدن و آخرت را فراموش کردن !
نهج البلاغه را ورق بزنید تا جوابتان را از حلقوم مبارک علوی بشنوید
مولا بعد از خواندن سوره تکاثر آن خطبه معجزه وار را انشاء فرموده اند.
یا علی
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
مرضیه زمردیان
در ایات متعدد میخوانیم که اگر خدا بخواهد (من یشاء) پس انسان کاری از او بر نمی اید.
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : اراداه انسان طول اراده خداست و خدا اراده کرده که انسان بتواند از میان چند راه یکی را برگزیند. در سلسله علتهای فاعلی برای انجام یک عمل اختیاری،ابتدا خود انسان است که تصمیم میگیرد و در مرتبهای بالاتر خداوند است که اراده انسان تحت اراده خداست و از آ» بیرون نیست. برای روشن شدن دقیق چگونگی این نسبت باید به کتب کلامی و فلسفی رجوع نمایید. کتاب عدل الهی شهید مطهری کتب جبر و اختیار مناسب است.
فی الجمله اینکه وجود اختیار برای انسان امری بدیهی و وجدانی است.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
محمد صادق تنها
با توجه به این که در قیامت افراد در سن جوانی به سر می برند وضعیت کودکان و نیز دیوانگان چه می شود؟
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : اینکه بندگان به شکل جوان برانگیخته مِشوند، در جایی ندیدم. اما بهشتیان جوان هستند.
آ»ها که به سن تکلیف نرسیدند مواخذه نمیشوند و بنا به نقل برخی روایات به آنها عقل داده شده و در همان جا امتحاناتی از آنها گرفته میشود.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
ندااشرفی
عبات ذوالقرنین درکدام آیه آمده وبه چه کسی اشاره دارد؟
حسین عالمی (داور) : برگزیده تفسیر نمونه، ج3، ص: 64
داستان ذو القرنین در باره کسى است که افکار فلاسفه و محققان را از دیر زمان تاکنون به خود مشغول داشته، و براى شناخت او تلاش فراوان کردهاند.
ما نخست به تفسیر آیات مربوط به ذو القرنین مىپردازیم، سپس براى شناخت شخص او وارد بحث مىشویم.
نخست مىگوید: «از تو در باره ذو القرنین سؤال مىکنند» (وَ یَسْئَلُونَکَ عَنْ ذِی الْقَرْنَیْنِ).
«بگو: به زودى گوشهاى از سر گذشت او را براى شما باز گو مىکنم» (قُلْ سَأَتْلُوا عَلَیْکُمْ مِنْهُ ذِکْراً).
آغاز این آیه نشان مىدهد که داستان ذو القرنین در میان مردم قبلا مطرح بوده منتها اختلافات یا ابهاماتى آن را فرا گرفته بود، به همین دلیل از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله توضیحات لازم را در این زمینه خواستند.
(آیه 84)- سپس اضافه مىکند: «ما در روى زمین او را تمکین دادیم» (إِنَّا مَکَّنَّا لَهُ فِی الْأَرْضِ). و قدرت و ثبات و نیرو و حکومت بخشیدیم.
«و اسباب هر چیز را در اختیارش نهادیم» (وَ آتَیْناهُ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ سَبَباً).
عقل و درایت کافى، مدیریت صحیح، قدرت و قوت، لشکر و نیروى انسانى و امکانات مادى خلاصه آنچه از وسائل معنوى و مادى براى پیشرفت و رسیدن به هدفها لازم بود در اختیار او نهادیم.
(آیه 85)- «او هم از این وسائل استفاده کرد» (فَأَتْبَعَ سَبَباً).
(آیه 86)- «تا به غروبگاه آفتاب رسید» (حَتَّى إِذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ).
«در آنجا احساس کرد که خورشید در چشمه یا دریاى تیره و گل آلودى فرو مىرود» (وَجَدَها تَغْرُبُ فِی عَیْنٍ حَمِئَةٍ). «و در آنجا گروهى از انسانها را یافت» (وَ وَجَدَ عِنْدَها قَوْماً). که مجموعهاى از انسانهاى نیک و بد بودند.
«به ذو القرنین گفتیم: آیا مىخواهى آنها را مجازات کنى و یا طریقه نیکویى را در میان آنها انتخاب نمایى» (قُلْنا یا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَ إِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْناً).
(آیه 87)- ذو القرنین «گفت: اما کسانى که ستم کردهاند به زودى آنها را مجازات خواهیم کرد» (قالَ أَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ).
«سپس به سوى پروردگارش باز مىگردد و خداوند او را عذاب شدیدى خواهد نمود» (ثُمَّ یُرَدُّ إِلى رَبِّهِ فَیُعَذِّبُهُ عَذاباً نُکْراً).
این ظالمان و ستمگران هم مجازات این دنیا را مىچشند و هم عذاب آخرت را.
(آیه 88)- «و اما کسى که ایمان آورد، و عمل صالح انجام دهد، پاداشى نیکوتر خواهد داشت» (وَ أَمَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُ جَزاءً الْحُسْنى).
«و ما دستور آسانى به او خواهیم داد» (وَ سَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنا یُسْراً).
هم با گفتار نیک با او بر خورد خواهیم کرد، و هم تکالیف سخت و سنگین بر دوش او نخواهیم گذارد، و خراج و مالیات سنگین نیز از او نخواهیم گرفت.
(آیه 89)- «ذو القرنین» سفر خود را به غرب پایان داد سپس عزم شرق کرد آن گونه که قرآن مىگوید: «سپس از اسباب و وسائلى که در اختیار داشت مجددا بهره گرفت» (ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً).
(آیه 90)- «و همچنان به راه خود ادامه داد تا به خاستگاه خورشید رسید» (حَتَّى إِذا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ).
«در آنجا مشاهده کرد که خورشید بر جمعیتى طلوع مىکند که جز آفتاب براى آنها پوششى قرار نداده بودیم» (وَجَدَها تَطْلُعُ عَلى قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِها سِتْراً).
این جمعیت در مرحلهاى بسیار پایین از زندگى انسانى بودند، تا آنجا که برهنه زندگى مىکردند، و یا پوشش بسیار کمى که بدن آنها را از آفتاب نمىپوشانید، داشتند.
(آیه 91)- آرى! «این چنین بود کار ذو القرنین، و ما به خوبى مىدانیم او چه امکاناتى براى (پیشبرد اهداف خود) در اختیار داشت» (کَذلِکَ وَ قَدْ أَحَطْنا بِما لَدَیْهِ خُبْراً).
(آیه 92)- سدّ ذو القرنین چگونه ساخته شد؟ در اینجا به یکى دیگر از سفرهاى ذو القرنین اشاره کرده، مىگوید: «بعد از این ماجرا باز از اسباب مهمى که در اختیار داشت بهره گرفت» (ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً).
(آیه 93)- «همچنان راه خود را ادامه داد تا به میان دو کوه رسید، و در آنجا گروهى غیر از آن دو گروه سابق یافت که هیچ سخنى را نمىفهمیدند» (حَتَّى إِذا بَلَغَ بَیْنَ السَّدَّیْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِما قَوْماً لا یَکادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلًا).
اشاره به این که او به یک منطقه کوهستانى رسید و در آنجا جمعیتى مشاهده کرد که از نظر تمدن در سطح بسیار پائینى بودند، چرا که یکى از روشنترین نشانههاى تمدن انسانى، همان سخن گفتن اوست.
(آیه 94)- در این هنگام آن جمعیت که از ناحیه دشمنان خونخوار و سر سختى به نام یأجوج و مأجوج در عذاب بودند، مقدم ذو القرنین را که داراى قدرت و امکانات عظیمى بود، غنیمت شمردند، دست به دامن او زدند و «گفتند:
اى ذو القرنین! یأجوج و مأجوج در این سر زمین فساد مىکنند، آیا ممکن است ما هزینهاى در اختیار تو بگذاریم که میان ما و آنها سدّى ایجاد کنى» (قالُوا یا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجاً عَلى أَنْ تَجْعَلَ بَیْنَنا وَ بَیْنَهُمْ سَدًّا).
این گفتار آنها، با این که حد اقل زبان ذو القرنین را نمىفهمیدند ممکن است از طریق علامت و اشاره بوده باشد.
(آیه 95)- اما ذو القرنین در پاسخ آنها «گفت: آنچه پروردگارم در اختیار من گذارده (از آنچه شما پیشنهاد مىکنید) بهتر است» و نیازى به کمک مالى شما ندارم» (قالَ ما مَکَّنِّی فِیهِ رَبِّی خَیْرٌ).
«مرا با نیرویى یارى کنید، تا میان شما و آنها (قوم مفسد)، سد نیرومندى ایجاد کنم» (فَأَعِینُونِی بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ رَدْماً).
(آیه 96)- سپس چنین دستور داد: «قطعات بزرگ آهن براى من بیاورید» (آتُونِی زُبَرَ الْحَدِیدِ).
هنگامى که قطعات آهن آماده شد، دستور چیدن آنها را بر روى یکدیگر صادر کرد «تا کاملا میان دو کوه را پوشاند» (حَتَّى إِذا ساوى بَیْنَ الصَّدَفَیْنِ).
سومین دستور ذو القرنین این بود که به آنها «گفت: (مواد آتشزا هیزم و مانند آن بیاورید و آن را در دو طرف این سدّ قرار دهید، و با وسائلى که در اختیار دارید) در آن آتش بدمید تا قطعات آهن را، سرخ و گداخته کرد» (قالَ انْفُخُوا حَتَّى إِذا جَعَلَهُ ناراً).
در حقیقت او مىخواست، از این طریق قطعات آهن را به یکدیگر پیوند دهد و سدّ یکپارچهاى بسازد، و با این طرح عجیب، همان کارى را که امروز به وسیله جوشکارى انجام مىدهند انجام داد
سر انجام آخرین دستور را چنین صادر کرد: «گفت: مس ذوب شده براى من بیاورید تا بر روى این سدّ بریزم» (قالَ آتُونِی أُفْرِغْ عَلَیْهِ قِطْراً).
و به این ترتیب مجموعه آن سدّ آهنین را با لایهاى از مس پوشانید و آن را از نفوذ هوا و پوسیدن حفظ کرد!
(آیه 97)- سر انجام چنان سدّ محکمى ساخت «که آنها [طایفه یأجوج و مأجوج] قادر نبودند از آن بالا روند، و نمىتوانستند نقبى در آن ایجاد کنند» (فَمَا اسْطاعُوا أَنْ یَظْهَرُوهُ وَ مَا اسْتَطاعُوا لَهُ نَقْباً).
(آیه 98)- در اینجا ذو القرنین با این که کار بسیار مهمى انجام داده بود، و طبق روش مستکبران مىبایست به آن مباهات کند و بر خود ببالد، و یا منتى بر سر آن گروه بگذارد، اما چون مرد خدا بود، با نهایت ادب چنین «اظهار داشت: که این از رحمت پروردگار من است» (قالَ هذا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّی).
اگر علم و آگاهى دارم و به وسیله آن مىتوانم چنین گام مهمى بر دارم از ناحیه خداست و اگر قدرت و نفوذ سخن دارم آن هم از ناحیه اوست.
سپس این جمله را اضافه کرد که گمان نکنید این یک سدّ جاودانى و ابدى است نه «هنگامى که وعده پروردگارم فرا رسد آن را در هم مىکوبد» و به یک سر زمین صاف و هموار مبدل مىسازد! (فَإِذا جاءَ وَعْدُ رَبِّی جَعَلَهُ دَکَّاءَ).
«و این وعده پروردگارم حق است» (وَ کانَ وَعْدُ رَبِّی حَقًّا).
ذو القرنین در این گفتارش به مسأله فناء دنیا و در هم ریختن سازمان آن در آستانه رستاخیز اشاره مىکند
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
محدثه
با توجه به این که آیات 6 و 7 این سوره مربوط به کافران و از آیه 8 تا 20 به منافقان اختصاص دارد و حرفها و سخنان آنها، ریا و نفاق در حرف و عمل است است پس باز چرا آمده است " والله محیط بالکافرین"؟ (17)
حسین عالمی (داور) : با سلام
قرآن کتاب هدایت است و لازم است از راه تبشیر و تبذیر به هدایت انسا ها بپردازد
" والله محیط بالکافرین" از یک سو اشاره به احاطه الهی بر کافران و از یک سو اشاره به مومنان و دلداری به آنان است . انذار کافران و بشارت به مومنان است
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
محبوبه ستوده فرد
علت برتری قوم بنی اسرائیل نسبت به اقوام دیگر که مایه تفاخر آنها در آیات مختلف است بر جهانیان چیست ؟ صرفنظر از تفاسیر وامدادهای الهی به آنان
حسین عالمی (داور) : با سلام
بنی اسراییل از چند جهت منعم هستند و همین نعمتهای الهی که بعضی اکتسابی و بعضی غیر اکتسابی است باعث ابن تفاخر است به حدی که خداوند نیز این برتری را یادآوری می کند
ایمان بنی اسراییل به پیامبران الهی و امتحانات سخت یکی از دلایل این برتری است
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.