در تعقیب آیات گذشته که سخن از غرور و غفلت انسانهاى طغیانگر مىگفت در آیات مورد بحث بخشى از مهمترین نعمتهاى مادى و معنوى الهى را بر این انسان مىشمرد ، تا از یکسو غرور و غفلت او را بشکند ، و از سوى دیگر وادار به تفکر در خالق این نعمتها کند ، و با تحریک حس شکرگزارى در درون جانش او را به سوى معرفت خالق سوق دهد.
نخست مىفرماید : آیا ما براى این انسان دو چشم قرار ندادیم ؟ ! ( ا لم نجعل له عینین).
و یک زبان و دو لب ؟ ! ( و لسانا و شفتین).
و او را به خیر و شرش آگاه کردیم ، و هدایت نمودیم ( و هدیناه النجدین ) .
به این ترتیب در این چند جمله کوتاه به سه نعمت مهم مادى و یک نعمت بزرگ معنوى که همه از عظیمترین نعمتهاى الهى است اشاره نموده است : نعمت چشمها ، و زبان ، و لبها ، از یکسو ، و نعمت هدایت و معرفت خیر و شر از سوى دیگر.
(توجه داشته باشید نجد در اصل به معنى مکان مرتفع است در مقابل تهامه که به سرزمینهاى پست گفته مىشود ، یا به تعبیر دیگر بلند بوم و پست بوم است ، و در اینجا کنایه از خیر و شر و مسیر سعادت و شقاوت است).
در اهمیت نعمتهاى فوقهمین بس که : چشم مهمترین وسیله ارتباط انسان با جهان خارج است ، شگفتیهاى چشم به اندازهاى است که به راستى انسان را به خضوع در مقابل خالق آن وا - مىدارد ، طبقات هفتگانه چشم که به نامهاى صلبیه ( قرنیه ) مشیمیه ، عنبیه ، جلدیه ، زلالیه ، زجاجیه ، و شبکیه نامیده شده ، هر کدام ساختمان عجیب و ظریف و شگفتانگیزى دارد که قوانین فیزیکى و شیمیائى مربوط به نور و آئنهها به دقیقترین وجهى در آنها رعایت شده به طورى که پیشرفتهترین دوربینهاى دقیق عکاسى در برابر آن موجود بى ارزشى است ، و به راستى اگر در تمام دنیا جز انسان، و در تمام وجود انسان جز چشم ، چیز دیگرى نبود ، مطالعه شگفتىهایش براى شناخت علم و قدرت عظیم پروردگار کافى بود.
و اما زبان مهمترین وسیله ارتباط انسان با انسانهاى دیگر و نقل و مبادله اطلاعات و معلومات از قومى به قوم دیگر ، و از نسلى به نسل دیگر است ، و اگر این وسیله ارتباطى نبود هرگز انسان نمىتوانست تا این حد در علم و دانش و تمدن مادى و مسائل معنوى ترقى کند.
و اما لبها اولا نقش مؤثرى در تکلم دارند ، چرا که بسیارى از مقاطع حروف به وسیله لبها ادا مىشود ، و از این گذشته لبها کمک زیادى به جویدن غذا ، و حفظ رطوبت دهان ، و نوشیدن آب مىکند و اگر نبودند مساله خوردن و آشامیدن انسان ، و حتى منظره چهره او بر اثر جریان آب دهان به بیرون ، و عدم قدرت بر اداء بسیارى از حروف وضع اسفانگیزى داشت .
و از آنجا که درک حقایق در درجه اول با چشم و زبان است.
و به دنبال اینها به مساله وجود عقل و هدایت عقلانى ، و فطرى اشاره مىکند ، و حتى تعبیر آیه ، هدایت تشریعى که به وسیله انبیاء و اولیاء انجام مىگیرد شامل مىشود.
آرى او هم دیده بینا و آفتاب را در اختیار انسان گذارده ، و هم راه و چاه را به او نشان داده ، تا آدمى نگاه کند پیش پاى خویش .
اما با اینهمه چراغ فروزان که فرا راه او قرار داده است اگر از بیراهه مىرود باید گفت بگذار تا بیفتد و بیند سزاى خویش ! جمله و هدیناه النجدین ما او را از راه خیر و شر آگاه کردیم علاوه بر اینکه مساله اختیار و آزادى اراده انسان را بیان مىکند ، با توجه به اینکه نجد مکان مرتفع است اشاره به این است که پیمودن راه خیر خالى از مشکلات و زحمت و رنج نیست ، همانگونه که بالا رفتن از زمینهاى مرتفع مشکلاتى دارد ، حتى پیمودن راه شر نیز مشکلاتى دارد ، چه بهتر که انسان با سعى و تلاشش راه خیر را برگزیند .
اما در عین حال انتخاب راه با خود انسان است ، او است که مىتواند چشم و زبان را در مسیر حلال یا حرام به گردش درآورد ، و از دو جاده خیر و شر هر کدام را بخواهد برگزیند.
و لذا در حدیثى از پیغمبر اکرم (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) مىخوانیم : خداوند متعال به فرزندان آدم مىگوید : یا بن آدم ! ان نازعک لسانک فیما حرمت علیک فقد اعنتک علیه بطبقتین فاطبق ، و ان نازعک بصرک الى بعض ما حرمت علیک فقد اعنتک علیه بطبقتین فاطبق ... : اى فرزند آدم ! اگر زبانت خواست تو را وادار به حرام کند من دو لب را براى جلوگیرى از آن در اختیار تو قرار دادهام ، لب را فروبند ، و اگر چشمت بخواهد تو را به سوى حرام ببرد من پلکها را در اختیار تو قرار دادهام ، آنها را فرو بند ! ... .
و به این ترتیب خداوند وسائل کنترل این نعمتهاى بزرگ نیز در اختیار بشر قرار داده و این یکى دیگر از الطاف بزرگ او است.
جالب اینکه آیات فوق در مورد زبان اشاره به لبها شده ، اما در مورد چشمها اشاره به پلکها نشده است ، و این ظاهرا به دو علت است یکى اینکه نقش لبها براى سخن گفتن و غذا خوردن و سایر جهات به مراتب بیش از پلکها در مورد چشم است ، و دیگر اینکه کنترل زبان از کنترل چشم به مراتب مهمتر و سرنوشتسازتر است .
[ نظرات / امتیازها ]