سیروس عزیزی
...برای ایشان راهی خشک در دریا بزن، از پا گذاشتن در آن نترس و بیم مدار . یا: ... برای ایشان راهی خشک در دریا بزن، مباد که از پا گذاشتن درآن و رفتن بهراسی و بیم بداری.
[ همه نکته ها ] نکته های سيروس عزيزي (2 مورد)
  سوره حمد آیه 4 - یوم الدین
در این آیه ی شریفه، خصوصیت روز جزا مجمل بیان شده است و این اجمال در سوره ی مبارکه ی انفطار، آیات شریفه ی 17 تا 19 تفسیر و تبیین شده است:
" وَ ما أَدْراکَ ما یَوْمُ الدِّینِ. ثُمَّ ما أَدْراکَ ما یَوْمُ الدِّینِ. یَوْمَ لا تَمْلِکُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَیْئاً وَ الْأَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ."
"وتو چه می دانی که روز جزا چیست؟ ، و باز چه می دانی که روز جزا چیست ؟، روزیست که کسی درباره کسی اختیاری ندارد و فرمان در آن روز مختص خداست." (ترجمه ی علامه طباطبایی رحمه الله علیه).
یوم الدین روزی است که:
"... یَوْمٌ لا بَیْعٌ فیهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ ... "( سوره ی مبارکه ی بقره ، آیه ی شریفه ی 254). "روزی که در آن نه داد و ستدی و نه دوستی و رفاقتی و نه میانجیگری و شفاعتی است".
"...وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ." (سوره ی مبارکه ی بقره ، آیه ی شریفه ی 166) "...و همه ی علل و اسباب گسسته شود...". به عبارت دیگرهمه ی روابط و تأثیر و تأثرات بین اسباب عالم منقطع می شود و هیچ سببی نمی تواند مؤثر واقع گردد. بنابراین هیچ شخصی به نفع هیچ شخص دیگر مالک چیزی نمی باشد، ومطلقا همه ی امور و فرمان از آن خداست.
  سوره مدثر آیه 31 - أَصْحابَ النَّارِ
أَصْحابَ النَّارِ
به نظر می رسد هر چه در قرآن " اصحاب النار" آمده مقصود از آن " اهل آتش " است، مگر در آیه ی مبارکه ی: "وَ ما جَعَلْنا أَصْحابَ النَّارِ إِلاَّ مَلائِکَةً... " (سوره ی شریفه مدثر، ابتدای آیه ی مبارکه ی 31) که مقصود و منظور از آن " فرشتگان نگهبان جهنم " است.
[ همه ترجمه ها ] ترجمه های سيروس عزيزي (82 مورد)
  سوره احزاب آیه 72 - پژوهش های شخصی
ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوه ها عرضه داشتیم ، پس از برداشتن آن سر باز زدند و از آن بیمناک شدند، و انسان آن را بر دوش گرفت ، به راستی او بسیار ستمکار و نادان است.

دلایل
.1 وفاداری به متن
2. حفظ ساختار عربی
چینش عرضنا ... فأبین .... وأشفقن .... وحملها الإنسان .... إنه ..... کاملاً در ترجمه منعکس شده است.
3 انتخاب واژگان دقیق
«عرضنا» - عرضه داشتیم .
«أشفقن» - بیمناک شدند ،ترس معرفتی و احترام آمیز بهتر از«هراسیدند» یا «ترسیدند»).
«حملها» - بر دوش گرفت نزدیک ترین به «حمل».
«ظلوما جهولاً» - «بسیار ستمکار و نادان» بی افزوده و وفادار .
4 روانی و انسجام
  سوره احزاب آیه 56 - پژوهش های شخصی
بی‌گمان، خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود می‌فرستند؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، شما نیز بر او درود فرستید و به‌درستی و تمام، تسلیم او باشید.
  سوره همزة آیه 1 - پژوهش های شخصی
«وای بر هر طعنه‌زنِ پنهان‌کار و عیب‌جویِ آشکار!»

🔹 دلایل این ترجمه:
«وَیل»: تهدید به هلاکت یا عذاب شدید → همان «وای»
«هُمَزَة»: طعنه و تحقیرِ غیرکلامی و پنهان (با اشاره، رفتار) → «طعنه‌زنِ پنهان‌کار»
«لُمَزَة»: سرزنش و تحقیر آشکار (کلامی و حضوری) → «عیب‌جویِ آشکار»
[ همه لغت ها ] لغت های سيروس عزيزي (100 مورد)
  سوره اعراف آیه 54 - پژوهش های شخصی
« تَبارَکَ» : در متن آمده است.
 توضيح : برکت در آینه وحی: واکاوی ریشه ها، مفاهیم و تجلیات آن در قرآن کریم

1. مقدمه
واژه «برکت» در فرهنگ قرآنی از آن دسته مفاهیمی است که همزمان با عظمت معنا در اعماق جان انسان جلوه می کند. واژه ای که بوی افزونی، پایداری و خیر همیشگی را به همراه دارد و با نور الهی در آیات مقدس پیوندی ناگسستنی یافته است. قرآن کریم این واژه را در بسترهای متنوعی از زمین و آسمان گرفته تا جان و ایمان آدمی به کار برده و از آن پرده ای از حقیقتی وسیع در پهنه هستی ترسیم کرده است. «برکت» در قرآن صرفاً به معنای زیاد شدن کمی نیست، بلکه دلالت بر افزونی کیفی، پایدار و از جنس الطاف پنهان و مستمر پروردگار دارد.
در آغاز این تحقیق عمیق و جامع درباره مفهوم «برکت» در قرآن کریم لازم است به آیه ای شریف توجه کنیم که خود جوهره و منبع اصلی برکت را در قالبی کوتاه و نافذ به تصویر می کشد.
«... تَبارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمینَ » (سوره اعراف، آیه ۵۴)
در این آیه کلمه « تَبارَکَ» که ریشه و اساس واژه برکت است به خداوند سبحان نسبت داده شده است. این نسبت بیانگر کمال مطلق، بی نهایت بودن و سرچشمه همه خیرات و برکات است که از جانب ربوبیت جهانی او سرازیر می شود. « رَبُّ الْعالَمینَ» تأکید بر گستردگی و جامعیت این فیض دارد که سراسر عالم های موجود و مخلوقات بی شمار را در بر می گیرد.
بدین سان هر مفهوم برکتی که در قرآن کریم مطرح شده نه به صورت جداگانه بلکه در پرتو این حقیقت واحد و منبع لایزال الهی معنا و ارزش می یابد، آیه مزبور سنگ بنای فهم ما از «برکت» در تمامی ابعاد مادی و معنوی آن است و نقشی اساسی در پژوهش حاضر ایفا می کند.

2.تحلیل لغوی و ریشه شناسی
گرچه لفظ صریح «برکت» در قرآن نیامده است اما مشتقات ریشه ی « بَ – رَ- کَ» در مجموع سی و دو بار در آیات الهی جلوه گر شده اند. این ریشه ی ثلاثی در اصل بر معنای ثبات، استقرار و آرام گیری دلالت دارد در «لسان العرب» و «مفردات راغب»، « بَرَکَ» به «سینه ی شتر» و «محل فرونشستن» او اطلاق شده است؛ جایگاهی که شتر در آن قرار میگیرد و آرام می گیرد. این تصویر عینی و ملموس، استعاره ای برای ثبوت و قرار یافتن پدید آورده است و از همین معنا، مفهوم دوام و استمرار نیز برآمده است. سپس این معنا به حوزه ی معنوی گسترش یافت و بر هر آنچه که خیر فراوان و پایدار در آن مستقر و ماندگار گردد، عنوان «برکت» نهاده شد.
از دیدگاه صرفی و دستوری برکت اسم مصدر است که بر حالت یا کیفیتی ویژه دلالت میکند، از مشتقات این ریشه، واژگانی چون «بارَک»، «تبارَک» و «مبارَک» شکفته اند که هر یک در جایگاه خویش معنایی خاص می آفرینند:
«بارَک» فعل ماضی است به معنای افاضه ی خیر و بخشیدن دوام و بقا.
«تبارَک» فعل ماضی باب تفاعل ویژه ی مقام ربوبی است و بیانگر عظمت و رفعت و بی همتایی او در فَیَضان خیر و رحمت.
«مبارَک» اسم مفعول است برای چیزی یا کسی که خیر فراوان و ماندگار در او نهاده شده باشد.
بدین سان در پرتو این ریشه «برکت» نه تنها نشانی از فزونی و بقاست بلکه آینه ای است که پیوند میان ثبات و فَیَضان خیر را در فرهنگ وحی بازتاب می دهد.

3. آیات حاوی مشتقات برکت
برکت و مشتقات آن در آیات متعدد آمده است که میتوان آنها را در چند حوزه اصلی دسته بندی کرد:
الف برکت در نسبت با ذات اقدس الهی
«... تَبارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمینَ » (اعراف /۵۴)
«تَبارَکَ الَّذی بِیَدِهِ الْمُلْکُ وَ هُوَ عَلی‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ» (ملک /۱)
«تَبارَکَ اسْمُ رَبِّکَ ذِی الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ» (رحمن /۷۸)
در این موارد «تبارَک» مختص خداوند است و معنای کمال مطلق، جلال بی نهایت و سرچشمه تمام خیرات را دارد. این صیغه بر تعالی و برتری وجودی پروردگار بر هر نقص و محدودیت دلالت می کند.

ب برکت در آسمان و زمین
«... إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی الَّذی بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ »(اسراء /۱)
اشاره به سرزمین قدس، مرکز وحی و برکات مادی و معنوی
«وَالْأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَیْنَا فِیهَا رَوَاسِیَ وَأَنبَتْنَا فِیهَا مِن کُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ»(ق/7)
برکت در زمین با رویش گیاهان و نعمت های طبیعی.

ج برکت در نزول کتاب و وحی
«کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ» (ص/۲۹)
«وَ هذا ذِکْرٌ مُبارَکٌ أَنْزَلْناهُ أَ فَأَنْتُمْ لَهُ مُنْکِرُونَ» (انبیاء /۵۰)
در اینجا «مبارَک» بر وحی الهی اطلاق شده و دلالت بر منبع فیض دائمی هدایت و نور دارد؛ برکتی که محدود به زمان یا مکان خاص نیست.

د. برکت در زمانها و مقاطع خاص
«إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی‏ لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرینَ» (دخان /۳)
شب قدر به عنوان ظرف نزول قرآن و شب سرنوشت از برکت ویژه برخورداراست.

ه. برکت در اشخاص
و بارَکْنَا عَلَیْهِ وَعَلَى إِسْحَاق (صافات /۱۱۳) - برکت در نسل و رسالت
وَجَعَلْنِی مُبَارَکًا أَیْنَ مَا کُنتُ (مریم /۳۱)
سخن حضرت عیسی علیه السلام درباره عطای خیر مستمر و نافع به او.
برکت در اشخاص به معنای طرفیت وجودی آنان برای افاضه خیر به دیگران است.

۴. تحلیل سیاقی
از منظر سیاق آیات برکت هرگز به معنای صِرف افزایش کمیت نیست بلکه بر خیر نافذ ، پایدارو کیفی دلالت دارد. گاه این خیر جنبه مادی دارد (فراوانی نعمتها) و گاه معنوی (هدایت،علم ،رسالت) .قرآن برکات را یا مستقیماً به فعل خداوند نسبت می دهد یا در قالب وصف برای مخلوقات و اشیا می آورد تا نشان دهد منشأ حقیقی آن همان فیض بی انتها و رحمت الهی است.

5. مصادیق برکت در قرآن
بر اساس نص قرآن برکت در عرصه های گوناگون هستی تجلی یافته است و میتوان آن را در دسته های زیر بررسی کرد:

الف: برکت وجودی
مختص ذات اقدس الهی است؛ او منبع همه خیرات و سرچشمه هر فیض است. صیغه «تبارَک» که بیانگر عظمت و بی همتایی است تنها برای خداوند به کار رفته است: «... تَبارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمینَ » (اعراف/۵۴)

ب: برکت مکانی
قرآن مکان هایی را یاد میکند که خیر الهی در آنها نهاده شده است همچون مسجد الاقصی که فرمود: «...الَّذِی بَارَکْنَا حَوْله» (اسراء /۱). این برکت به منطقه پیرامونی آن بازمی گردد که مفسران آن را سرزمین های مقدس اطراف بیت المقدس دانسته اند.

ج: برکت زمانی
برخی زمانها در قرآن به سبب رویدادهای عظیم الهی مبارک خوانده شده اند مانند شب قدر که طرف نزول قرآن است: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی‏ لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرینَ» (دخان /۳).

د: برکت طبیعی
نص قرآن «باران» را به صراحت «مبارَک» می خواند: « وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَکاً فَأَنْبَتْنا بِهِ جَنَّاتٍ وَ حَبَّ الْحَصیدِ» (ق/۹) این آب حیات بخش، زمین را زنده کرده و زراعت را می رویاند. همچنین رویش گیاهان به طور مستقیم همراه با برکت ذکر شده است: « وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها وَ أَلْقَیْنا فیها رَواسِیَ وَ أَنْبَتْنا فیها مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهیجٍ» (ق/۷).
ه: برکت انسانی
برخی انسانها به ویژه پیامبران به برکت الهی مزین اند و وجودشان منشأ خیر برای دیگران است. چنان که حضرت عیسی علیه السلام می فرماید: «وَجَعَلْنِی مُبَارَکًا أَیْنَ مَا کُنتُ» (مریم /۳۱)

ز: برکت وحیانی
کتاب آسمانی و سخن وحی مبارکند و خیر دائمی در آنها نهاده شده است :
«کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ» (ص/۲۹)
«وَ هذا ذِکْرٌ مُبارَکٌ أَنْزَلْناهُ أَ فَأَنْتُمْ لَهُ مُنْکِرُونَ» (انبیاء /۵۰).

چنین است که برکت در فرهنگ قرآنی رشته ای نامرئی اما استوار میان آسمان و زمین، زمان و مکان ،انسان و وحی می تَند؛ خیری که از ذات اقدس سرچشمه میگیرد و در چهره های گوناگون از بارانی پربرکت تا کلام وحی و از شب قدر تا سرزمین های مقدس جلوه گر می شود.
همه این مصادیق گرچه در صورت و ظرف متفاوت اند. در حقیقت یک حقیقت واحد را باز می تابانند، فیضی پایدار، زاینده و افزاینده که از منبع لایزال الهی سرازیر میشود و هر کجا قرار گیرد،آن را به سرسبزی حیات و روشنایی هدایت آراسته می کند.

6. نتیجه گیری
«برکت» در فرهنگ قرآنی گنجینه ای است سرشار از معنا که در ژرفای خود مفاهیم ثبات ،افزونی و خیر مستمر را به هم می آمیزد. این واژه فراتر از وفور مادی به جریان دائمی و رو به فزونی خیر در عرصه زندگی و پهنه هستی اشاره دارد.
آنگاه که به ذات اقدس الهی نسبت داده میشود دلالت بر کمال مطلق، عظمت بی کران و سرچشمه همه خیرات دارد؛ و هنگامی که به مخلوقات منسوب میگردد بیانگر فیضی است که از جانب او در وجود و سرنوشت آنان جاری شده و دوام یافته است.
برکت در جهان بینی توحیدی قرآن، پیوندی ژرف میان دو ساحت مادی و معنوی برقرار میکند : از یک سو به معنای ثبوت و استقرار است و از سوی دیگر به معنای فیضان خیر و کثرت نافع. این دو وجه در منطق وحی نه جدا بلکه همزاد و ملازم اند؛ زیرا خیری که پایدار نباشد برکت نام نمی گیرد و ثباتی که از خیر تهی باشد، فاقد ارزش است. از این رو برکت قرآنی نماد استقرار خیر الهی در زمان و مکان است؛ خیری که در وجود انسانها، دراشیاء و حتی در رخدادها و حوادث تجلی می یابد.
در نهایت برکت مسیری است که آدمی را از مرزهای محدود زمان و مکان فراتر می برد و او را به افق جاودانگی و پیوند با منبع لایزال فیض الهی رهنمون می سازد، سرچشمه ای که هر چه از آن بتراود پایدار، افزون و حیات بخش خواهد بود.

  سوره اسراء آیه 31 - پژوهش های شخصی
«إمْلَاقٍ» : در متن آمده است.
 توضيح : بررسی واژه شناختی و تفسیر مفهوم « إمْلَاقٍ » در قران کریم.
تحلیل فقر مطلق و نهی الهی از قتل فرزند
مقدمه
واژه « إمْلَاقٍ » در قرآن کریم مفهومی سرشار از عمق معنایی و بار روان شناختی است که در دو آیه برجسته به کار رفته و به شیوه ای دقیق و ظریف نهی از عمل تلخ و حساس کشتن فرزندان به دلیل فقر یا ترس از آن را بیان می کند. این مقاله کوششی است در تحلیل دقیق معنای لغوی و ریشه شناسی «املاق» و تبیین کاربرد و مصادیق آن در متن قرآن کریم، همراه با بررسی های بلاغی روان شناختی و فرهنگی که پرده از واقعیتهای اجتماعی و انسانی آن بر می دارد.
آیه کریمه « ولا تقتلوا أَوْلادَکُمْ خشیة إمْلَاقٍ نحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِیَّاکُمْ » نهى قاطع از کشتن فرزندان به دلیل ترس از فقر آینده را بیان میکند و همزمان بر اعتماد به رزق الهی تأکید دارد. در این آیه « إمْلَاقٍ » نه تنها به کمبود مادی بالفعل اشاره دارد. بلکه حالت اضطراب و نگرانی والدین از فقر آینده را نیز شامل میشود. تحلیل واژه شناختی ، ریشه شناسی و بلاغی آن نشان می دهد که قرآن با این بیان ظریف هم به حفظ کرامت انسانی و امنیت روانی خانواده ها توجه دارد و هم والدین را به توکل بر رزق الهی فرا میخواند از این منظر آیه 31 اسراء، بهترین بستر برای مطالعه و تبیین ابعاد عمیق و چندلایه واژه « إمْلَاقٍ » و پیامدهای اخلاقی و اجتماعی آن محسوب می شود.

1- ریشه شناسی و معنای لغوی « إمْلَاقٍ »
واژه « إمْلَاقٍ » مصدر باب «أفعَل» از ریشه ثلاثی « مَ لَ قَ » است که در اصل دلالت بر تهی دستی مطلق، فقر شدید و تزلزل مالی و اخلاقی دارد. لغت نامه های کلاسیک مانند «لسان العرب» «العین» و «مقاییس اللغة» تأکید کرده اند که «الإملاق هو الفقر الشدید» و «الملق» اشاره به تملق و ذلت ناشی از نیاز دارد.
در اینجا « إمْلَاقٍ » فراتر از فقر ساده حالتی از «تهی دستی مطلق و اضطراری» را نشان میدهد که انسان را به مرز بحران های اخلاقی و روانی می رساند؛ وضعیتی که توان تصمیم گیری عقلانی و حفظ کرامت انسانی را به شدت خدشه دار می کند.
بدین سان، « إمْلَاقٍ » در قاموس وحی نه صرفاً یک واژه هم معنا با فقر که آینه دار حالتی ویژه از تهی دستی است؛ حالتی که با اضطراب درماندگی و بیم از آینده در آمیخته و انسان را به مرز رفتارهای نابخردانه میکشاند. قرآن کریم با گزینش این تعبیر بر بعد روانی و هراس انگیز فقر انگشت میگذارد، فقیری که تنها کمبود مال ندارد بلکه در برابر قضا و قدر الهی احساس بی پناهی میکند. بدین ترتیب «املاق» در نص قرآنی، هشدار و بشارتی توامان است؛ هشدار از لغزش در دام ترس وبشارت به اینکه روزی وبرکت در ید قدرت اوست که:« وَاللَّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ».

2- کاربرد واژه «إملاق» در قرآن کریم
در قرآن «إمْلَاقٍ» تنها در دو آیه آمده است هر دو در سیاق نهی از کشتن فرزندان به خاطر فقر یا ترس از آن
سوره انعام، آیه ۱۵۱
«...وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَکُمْ مِنْ إمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَإِیَّاهُمْ...»
و فرزندان خود را به سبب فقر و تنگدستی نکشید که ما شما و آنان را روزی می دهیم.
سورة إسراء، آیه ۳۱
«...وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَکُمْ خَشْیَةً إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِیَّاکُمْ...»
فرزندان خود را به سبب فقر و ترس از فقر آینده نکشید؛ ما روزی آنها و شما را خواهیم داد.
در این دو آیه «املاق» نخست به معنای فقر بالفعل و سپس ترس و هراس از فقر آینده به کار رفته است؛ امری که قرآن به شدت آن را محکوم و مقابله با آن را به اعتماد به رزق الهی پیوند زده است.

3- تحلیل بلاغی و سیاقی تقابل رزق در دو آیه
یکی از برجسته ترین نکات بلاغی این دو آیه تقدم و تأخیر ذکر «رزق» است.
در سوره انعام، چون فقر بالفعل است. خداوند می فرماید « نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَإِیَّاهُمْ »، یعنی شما و فرزندانتان هر دو در فقر سهیمید، لذا ابتدا به شما(نحن) اشاره می کند.
در سوره إسراء، فقر هنوز حادث نشده بلکه ترس از آن است لذا « نَرْزُقُهُمْ وَإِیَّاکُمْ » آمده، یعنی ابتدا به روزی فرزندان (َرْزُقُهُمْ) توجه شده تا دل والدین آرام گیرد.
این تغییر ترتیب حکایت از توجه دقیق قرآن به حال روانی و اجتماعی مخاطبان دارد؛ جایی که هم اضطراب ناشی از تنگدستی واقعی و هم اضطراب ناشی از ترس از آن به صورت جداگانه و دقیق مورد خطاب قرار گرفته است.

4- تحلیل روان شناختی و اخلاقی
«إمْلَاقٍ» در این آیات، تنها فقر مادی نیست بلکه نمادی است از اضطراب و نگرانی عمیق روانی که می تواند انسان را به رفتارهای غیر اخلاقی و حتی جنایت بکشاند. قرآن با نهی قاطع از قتل فرزندان به دلیل «إمْلَاقٍ» در حقیقت امنیت روانی و اعتماد به حکمت و عدالت خداوند را به انسان یادآور میشود و بر توکل و امید تأکید دارد.
این نهی مهاری است بر ذهنیتی که به جای ایمان و اعتماد در حصار ترس و حسابگری های خشونت آمیز گرفتار آمده است: ذهنیتی که رابطه انسان با رحمت الهی را قطع میکند و او را در منجلاب نا امیدی فرو می برد.

5- بار معنایی واژه «إمْلَاقٍ» و تأویل فرهنگی – تمدنی
فراتر از معنای ظاهری ، «إمْلَاقٍ» در فضای فرهنگی و تاریخی اعراب جاهلی و اقوام باستانی ممکن است حامل تداعی هایی از فرزند کشی به انگیزه نذر، قربانی و تقرب به بتها باشد. گرچه قرآن واژه «إملاق» را به معنای فقر ساده و تهیدستی به کار برده است. اما زمینه های تاریخی و زبان شناسی نشان میدهد که این واژه میتواند حامل یادآوری زشتی ها و کشتارهای آن دوره نیز باشد، بدون آنکه مستقیماً بدان تصریح کند.
این نگاه نشان میدهد که قرآن ضمن هشدار به مسائل اقتصادی به شدت با آداب ناپسند فرهنگی مقابله کرده و مسئولیت روزی و تامین زندگی را به خداوند منزه از هر شریکی واگذار می نماید.

6- جمع بندی و نکات پژوهشی
«إمْلَاقٍ» در قرآن کریم نشانگر وضعیتی شدید از تهی دستی است که ممکن است انسان را از مسیر فطرت و اخلاق انسانی منحرف کند.
. تفاوت سیاق «من إملاق» و «خشیة إملاق» دقت بلاغی و فهم روان شناختی قرآن را در مواجهه با مسائل اجتماعی نمایان می سازد.
راهکار مقابله با این تهدید ایمان به توحید و توکل بر رزاقیت خدآوند است نه پناه بردن به اعمال خشونت آمیز با نا امیدی

7- پیامد های معاصر و کاربردهای اجتمای مفهوم املاق در قران کریم
در عصر حاضر درک ژرف و دقیق مفهوم «إمْلَاقٍ» و دلالتهای آن در قرآن کریم فراتر از شناخت صرف فقر مادی به عنوان چراغ راهی راهبردی در عرصه های اخلاقی اجتماعی و حقوق بشری می درخشد. این بینش قرآنی در پاسداشت کرامت انسانی و نفی هرگونه خشونت به ویژه نسبت به آسیب پذیرترین قشر جامعه یعنی کودکان تأکید می ورزد و به عنوان مبنایی اخلاقی برای سیاستهای عدالت محور و حمایت از حقوق کودکان شناخته میشود. فهم «إمْلَاقٍ» به مثابه وضعیتی از اضطراب روانی و تنگدستی مطلق مبارزه با چرخه ی معیوب ناامیدی ، خشونت و فروپاشی بنیانهای خانوادگی را میسر ساخته و در پرتو توکل به حکمت و رزق الهی راهگشای استحکام و تعالى جوامع انسانی در مواجهه با آسیب های اقتصادی و روانی می گردد. از این رو این مفهوم قرآنی ضمن احیای آموزه های انسان دوستانه نقش مهمی در شکل دهی به سیاست های اجتماعی آینده نگر و حفاظت از نسلی سالم و امیدوار ایفا می کند.

8- تحلیل تفسیری آیات
آیات سوره انعام (۱۵۱) و اسراء (۳۱) درباره «إمْلَاقٍ» از مهمترین آیات مرتبط با این واژه اند که مفسران بزرگ بر نکات باریک و معانی عمیق آن تأکید کرده اند.
تفسیر المیزان :
علامه طباطبایی می فرماید «إمْلَاقٍ» در این آیات اشاره به فقر شدید و تهدیدی است که انسان را به گناه و قتل فرزندان می کشاند قرآن در اینجا با بیان حکمت توحیدی و ربویی امنیت روانی خانواده ها را به توکل بر خداوند پیوند زده است. تفاوت در تقدم رزق در دو آیه نشان از تسلط قرآن بر حالات درونی مخاطبان دارد.
تفسیر مجمع البیان :
طبرسی بیان میکند «إمْلَاقٍ» به معنای کامل فقر و تهی دستی است و این آیات بر تحریم شدید قتل فرزند به هر بهانه ای تأکید دارند. علت مذکور در آیه اول فقر بالفعل و در آیه دوم ترس و خوف از فقر است که هر دو موجب ظلم به فرزند می شود.

9- تطبیق با آیات و مفاهیم قرآنی دیگر
مطالعه سایر آیات مرتبط با فقر، رزق و مسئولیت انسانی درک بهتری از معنای «إمْلَاقٍ» فراهم می آورد:
آیه ۲2 سوره ذاریات :« وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونَ »
رزق و روزی در آسمان هاست و از تقدیر الهی جدا نیست. این نکته تأکیدی است بر وعده رزق و دلگرمی برای مومنان
آیه 24 سوره قصص: « سَقی‏ لَهُما ثُمَّ تَوَلَّی إِلَی الظِّلِّ فَقالَ رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقیرٌ»
موسى علیه السلام نیز در بیان عجز خویش به فقر اقتصادی اعتراف میکند اما در سایه توکل بر خداوند قرار دارد.
آیات متعددی در قرآن بر «توکل»، «صبر» و «عدل» در نظام رزق تأکید دارند که همگی مکمل مفهوم «إمْلَاقٍ» و درمان آن محسوب می شوند.


10- پیامدهای اخلاقی و اجتماعی واژه «إملاق»
با فهم دقیق «إمْلَاقٍ» میتوان دریافت که قرآن به دنبال پیشگیری از ریشه های روانی و اجتماعی خشونت های خانوادگی و فرزند کشی است. این امر حاکی از توجه قرآن به ابعاد گسترده سلامت روان و انسجام اجتماعی است.
از نظر قرآن مقابله با «إمْلَاقٍ» نیازمند اصلاح نگرشهای اجتماعی اقتصادی و اعتقادی است باور به حکمت و رحمت خداوند تضمین کننده آرامش خانواده ها و زمینه ساز پرورش نسلی سالم و امیدوار است.

11- نتیجه گیری:
واژه «إمْلَاقٍ» در قرآن کریم دارای بار معنایی غنی و چند لایه ای است که هم فقر مادی بالفعل و هم اضطراب و ترس از فقر آینده را دربر میگیرد. با توجه به سیاق آیات، قرآن این واژه را در قالب نهی محکم از قتل فرزندان به خاطر شرایط اقتصادی به کار برده و با بلاغتی بی نظیر هم مخاطب را از عمل ناپسند باز میدارد و هم دلها را به رزق بی کران الهی آرام می بخشد.
این نگاه جامع علاوه بر ابعاد اقتصادی به عمق مسائل روانی و اجتماعی بشر نظر دارد و راه نجات را در ایمان توکل و عدالت الهی می بیند.

  سوره قیامة آیه 29 - پژوهش های شخصی
«ساق» و «مساق» در قرآن : در متن آمده است.
 توضيح : کاوشی لغوی، تفسیری و بلاغی با تمرکز بر سوره قیامت

1. ریشه شناسی و تحلیل صرفی
ساق (اسم) : از ماده «س ا ق» به معنای ساق پا (ساق انسان / حیوان) و نیز «ساق شجر» (تنه / قاعده درخت) است. جمع آن «سوق» و «سیقان» آمده. این اسم در عربی علاوه بر معنای حقیقی در تعبیرات کنایی برای «شدت و هول» نیز به کار می رود (مانند «کُشِفَ عَن ساق» = پرده از شدت برداشته شد).

ساق / یسوق (فعل): از ریشه «س و ق» به معنای راندن، سوق دادن، کشاندن. مصدر مشهور «سوق»، و مصدر میمی: «مساق».
المساق (اسم): بر وزن «مقال» که در این جا مصدر میمی است؛ یعنی «راندن /سوق دادن» یا به تأویل، «جایگاه انجام سوق» و در سیاق قیامت به معنای بازرَوی و رانده شدن به سوی پروردگار.

نکته ی لطیف: «ساق»: (اسم عضوی از بدن) و «ساق» (فعل راندن) هرچند هم حروف اند. از دو شاخه ی معنایی بهره می گیرند؛ اما قرآن با هنرمندی این همصدایی را در سوره قیامت کنار هم می نشاند تا تصویر جسمانی آخرین لحظه («وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ») را به حقیقتِ راندن/ بازرَوی («إِلی‏ رَبِّکَ یَوْمَئِذٍ الْمَساقُ») پیوند بزند.

(2) همه ی آیات حاوی «ساق / سوق / مساق و دلالت هایشان
(الف) سوره قیامت آیات ۲۶-۳۰
کلا إذا بَلَغَتِ التراقی (2۶) وَقِیلَ مَنْ رَاق (2۷) وَظَنَّ أَنَّهُ الفِراق (2۸) وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ (2۹) إِلی‏ رَبِّکَ یَوْمَئِذٍ الْمَساقُ (۳۰)
« وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ»:
برداشت های اصلی مفسران:
1.معنای حقیقی/ تصویری:
در لحظه ی جان دادن دو ساق (پاها) به هم می پیچد و سنگینی جان کندن و ناتوانی حرکت رخ می نماید، تصویری فشرده، عینی و تکان دهنده از احتضار

2. کنایه از اجتماع شداید:
یعنی شدت بر شدت افتد ، مصیبتی به مصیبتی دیگر بپیوندد؛ آخرین سختی دنیا با نخستین سختی برزخ قیامت در هم تَند.
3. پیوند دو منزل:
برخی تعییر کرده اند که «ساق دنیا» با «ساق آخرت» در هم می پیچد، استعاره ای از اتصال دو مرحله ی هستی و
پایان مهلت عمل.
« إِلی‏ رَبِّکَ یَوْمَئِذٍ الْمَساقُ»: «المساق» مصدر میمی از «ساق یسوق» است؛ یعنی راندن / سوق دادن. معنی جمله: «آن روز راندن/ بازرَوی به سوی پروردگار توست .جمع بندِ ماجرا: احتضار فقط خاموشی نیست ،حرکت قطعی و رانده شدن به سوی داوری است.

(ب) آیات دیگری که «ساق» به معنای «عضوی از بدن/ حیوان»آمده است

1. نمل ۴۴ «قیلَ لَهَا ادْخُلِی الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَ کَشَفَتْ عَنْ ساقَیْها....»
معنای حقیقی: برهنه کردن ساق (به گمان عبور از آب) این آیه معیار روشنی است که «ساق» در اصل همان ساق پاست.

2. ص ۳۳ «رُدُّوها عَلَیَّ فَطَفِقَ مَسْحاً بِالسُّوقِ وَ الْأَعْناقِ» - «جمع ساق» (ساق اسبها) باز هم معنای حقیقی اندام (پا) در سیاق داستان سلیمان و اسبان تندرو

(ج) تعبیر کنایی «کُشِفَ الساق» برای شدت
قلم ۴2 «یَوْمَ یُکْشَفُ عَنْ ساقٍ وَ یُدْعَوْنَ إِلَی السُّجُودِ فَلا یَسْتَطیعُونَ»
غالب مفسران آن را کنایه از آشکار شدن شدت امر دانسته اند (همچون «ساعة عصیبة» ، «لحظه دشوار»). برخی اقوال دیگر نیز هست، اما سیاق تهدید و عجز منکران از سجود با استعاره ی شدت سازگارتر است.
این آیه نشان میدهد که «ساق» علاوه بر معنای حقیقی در عرف عرب کنایه ای رایج از شدت و هول بوده است. قرآنی که با زبان قوم سخن میگوید همین سرمایه را برای تصویر قیامت به کار گرفته است.

د) «سیق»/ وسیق» - باب افعال از «ساق یسوق» راندن / بردن)
زمر:71، «وَ سیقَ الَّذینَ کَفَرُوا إِلی‏ جَهَنَّمَ زُمَراً...»
زمر :۷۳ «وَ سیقَ الَّذینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَی الْجَنَّةِ زُمَراً...»
هر دو با صیغه مجهول «سیق» گروه گروه رانده میشوند، کافران به دوزخ، پرهیزگاران به بهشت. این دو آیه افق معنایی «المساق» قیامت را توضیح میدهد بازرَوی ناگزیر خواه به بهشت خواه به دورخ.

(۳) چرا قرآن از «الساق» و «المساق» استفاده کرده است؟ راز بلاغت و انتخاب واژگان

1. تجسیم لحظه ی احتضار:
« وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ» تصویری زنده و موجز است ، واژگان فیلمی چند ثانیه ای می آفرینند: نَفَس به ترقوه رسیده ، درمانده ای که پاها در هم می پیچد، کار از «من راق» گذشته... و ناگاه جمله ی سرنوشت ساز« إِلی‏ رَبِّکَ یَوْمَئِذٍ الْمَساقُ».
2. هم آوایی هنرمندانه (جناس لطیف):
«الساق» (پا) و «المساق» (راندن/ بازرَوی) در کنارهم طنین آوایی ، و پیوندِ معنایی می سازند: اندام از کار می افتد، اما حرکت حقیقی تازه آغاز میشود؛ پا ناتوان - مسیر ناگزیر.
3. استعاره ی فرهنگی ریشه دار:
تعبیر «کشف الساق» در فرهنگ عرب دلالت بر شدت دارد، قرآن از سرمایه ی زبانی مخاطب بهره میگیرد تا شدتِ قیامت را بی واسطه القا کند (قلم /۴۲) و سپس در قیامت با تصویر حقیقی ساق – در هم تنیدگی پاها – شدت مرگ را ملموس می نماید.

4. اقتصاد زبانی با عمق نشانه شناختی:
واژه ی کوتاه ، میدان معنایی پهناوری می گشاید: بدن/ شدت / حرکت / بازگشت. این همان بلاغت قرآنی است :
اقل لفظ و اکثر معنی.

5 پیوند دنیا و آخرت:
«ساق» از محسوسات دنیوی است؛ «المساق» افق غیبیِ بازگشت. چینش آیات نشان می دهد مرگ دروازه ی حرکت است نه انتها «التفت الساق بالساق..... إلى ربک المساق».

(۴) جمع بندی تفسیری در سوره قیامت
مرگ در آیات ۲۶-۳۰ به سه قاب فشرده می شود:
(الف) « کلا إذا بَلَغَتِ التراقی » = جان به گلوگاه رسیده
(ب) « وَقِیلَ مَنْ رَاق » = د رمان جوییِ بی ثمر
(ج) « وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ... إِلی‏ رَبِّکَ یَوْمَئِذٍ الْمَساقُ= ناتوانی بدن و راندن محتوم به سوی داوری.
«الساق» این جا یا تصویر حقیقی پاهاست که در احتضار بهم میپیچد، یا کنایه از توالی شداید و «المساق» بازرَوی است - مصدر میمی از «ساق یسوق»

این سیاق با «وسیق الذین...» در سوره زمر هم افق است، در آنجا بعد از حساب: «سوق»به بهشت /دوزخ است، در سوره قیامت، آستانه ی حرکت معرفی می شود: الی ربک ......

(۵) مصادیق و میدان معنایی در قرآن (به اجمال منظم)
حقیقی جسمانی: نمل ۴۴ (ساق ملکة سبأ)، ص ۳۳ (سوق اسبان).
کنایی شدت: قلم ۴۲ (یکشف عن ساق).
بازرَوی / سوق: قیامت ۳۰ (المساق)، زمر ۷۱-۷۳ (وسیق...).
این تنوع نشان میدهد «ساق » هم نام عضوی محسوس است. هم نشانه فرهنگی شدت و «سوق / مساق» معماری حرکتِ نهایی را می سازد.
(۶) نیش بلاغت چرا اثرگذار است؟
تصویر + حرکت:
قرآن نخست تصویر می سازد (ساق)، سپس حرکت را نام میبرد (مساق)، خواننده از سطح بدن به ژرفای تقدیر کشانده می شود.

وزن و آهنگ:
تقابل واجی «ساق / مساق» و تکرار قاف در انتهای آیات ضرباهنگ سختی و قطعیت را تقویت می کند.

ایجاز مشحون:
هیچ حشو و تفصیل اضافی نیست، هر واژه حامل چند لایه است، رنجِ احتضار، بهتِ بی درمانی، کششِ بی اختیار به سوی حق.

نتیجه
«ساق» در قرآن از حس به معنا می رود از ساق پا تا کنایه ی شدت و «المساق» از فعل سوق، فصل آخر مسیر را می گشاید: راندن قطعی به سوی پروردگار. سوره قیامت این هر دو را در یک کادر می نشاند تا بگوید:
وقتی پا می ماند،
مسیر می ماند،
و آن مسیر، به سوی اوست.


[ همه اﻋﺮاب ها ] اﻋﺮاب های سيروس عزيزي (1 مورد)
  سوره مومنون آیه 88 - پژوهش های شخصی
بررسی واژه ی«عَلَیهِ»
 توضيح : واژه «عَلَیهِ» در عبارت «وَ لَا یُجَارُ عَلَیهِ» از نظر نحوی و معنایی بسیار مهم است.
1. جایگاه نحوی «عَلَیهِ»
این کلمه جار و مجرور است و متعلق به فعل «یُجَارُ» که مجهول است.
در چنین ساختاری، «عَلَی» به معنای «بر ضد» نیست، بلکه نشان‌دهنده کسی است که قرار است مورد حمایت قرار گیرد.
در زبان عربی، وقتی فعل «أَجَارَ» (یُجِیرُ) به کار می‌رود، معمولاً مفعول مستقیم را می‌گیرد (مثلاً: «أَجَارَهُ» = او را پناه داد). اما وقتی به صورت مجهول بیاید، عبارت با «عَلَی» نشان می‌دهد که کسی قرار است مورد حمایت یا تحت پناه قرار بگیرد، اما این اتفاق نمی‌افتد.
2. تحلیل معنایی
در این آیه، «وَ لَا یُجَارُ عَلَیهِ» به این معناست که هیچ‌کس نمی‌تواند خدا را تحت حمایت خود قرار دهد یا او را در پناه بگیرد.

«عَلَیهِ» نشان می‌دهد که این عمل باید بر روی خدا انجام شود، اما این کار شدنی نیست.
برخلاف مخلوقات که نیاز به پناه و حمایت دارند، خداوند بی‌نیاز از هرگونه حمایت است.

3. تفاوت با «علیه» در مفهوم «بر ضد»
در برخی موارد، «عَلَی» ممکن است معنای «بر ضد» بدهد، اما در اینجا چنین برداشتی صحیح نیست.
اگر «عَلَیهِ» به معنای «بر ضد او» بود، باید انتظار داشت که عبارت به مفهومی مانند «هیچ‌کس علیه او پناه داده نمی‌شود» منتهی شود، که با مضمون آیه همخوانی ندارد. در اینجا، تأکید بر این است که هیچ‌کس نمی‌تواند خدا را تحت پناه یا حمایت خود قرار دهد.

نتیجه‌گیری:
پس «عَلَیهِ» در این آیه به این معناست که هیچ‌کس نمی‌تواند خدا را تحت حمایت خود بگیرد، برخلاف او که به دیگران پناه می‌دهد.