محبوب ستوده فرد
عبارت فلا خوف علیهم ولاهم یحزنون" در تعدادی از آیات قرآن آمده آیا مراد صفت آرامش درونی و آزادگی مومن در دنیا وبهره مندی در آخرت است؟یا در آیات مختلف مفاهیم متفاوتی دارد؟
حسین عالمی (داور) : با سلام
لطفا برای استفاده بهتر از فضای سایت سوال خود را در ذیل یک آیه مشخص وارد فرمایید ممنونم
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
مهدی زاده
در بعضی ایات ، برای "بینات" فعل "جائت" استفاده شده و در بعضی ایات فعل "جاء" بکار رفته است. آیا این کلمه مونث مجازی است یا مذکر مجازی؟!
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : در جستجوی در قرآن کریم با دو آیه با این ویژگی برخورد کردم. اگر آیه دیگری مد نظر شماست ذکر نمایید.
بیّنات جمع سالم لغت «بیّنه» به معنای دلیل و برهان است و به دلیل وجود تاء تأنیث، مؤنث لفظی است. در همه جای قرآن نیز با آن به شکل مؤنث برخورد شده است. از جمله در آیه زیر که فاعل فعل جاء، بیّنات است و لذا فعل به شکل مؤنث آمده است: جائت.
تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ کَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ وَ آتَیْنا عیسَى ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّناتِ وَ أَیَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذینَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ (بقره، 253)
اما در آیه زیر فاعل جاء، «هو» مستتر در آن است که به «ما» برمیگردد. من البینات، «من تفسیریه» است که ابهام موجود در لغت «ما» را برطرف میکند و توضیح میدهد که لغت «ما» به تفصیل به چه چیزی اشاره دارد
قالُوا لَنْ نُؤْثِرَکَ عَلى ما جاءَنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الَّذی فَطَرَنا (طه، 72)
معنای تحتاللفظی آیه با این ترکیب چنین میشود:
(ساحرانی که به موسی ایمان آورده بودند، به فرعون) گفتند: هرگز تو را بر آنچه به ما رسیده -که منظور نشانهها و دلایل روشن (بینات) است- و همچنین بر آن کسی که ما را آفریده (خداوند)، برتری نخواهیم داد.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
ام البنین صالحی جوزانی
انجا که خداوند می فرماید اگر زن از شوهرش تمکین نکند شوهر اجازه دارد پس از تنبیه و تذکر او را بزند این امر ایا مخالفتی با عدالت خدا ندارد؟ پس چرا زن در صورت نا اهل بودن همسر اجازه تنبیه او را ندارد؟
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : عدالت به معنای قرار دادن هر چیزی در جای خود و اعطای حق هر صاحب حقی به آن است. صرف انسان بودن دو نفر دلیلی بر لزوم مشابهت حقوق آنها نیست. بلکه وجود تفاوتهای طبیعی، روانی و فیزیکی و همچنین قواعد لازم برای اداره جامعه تفاوتهایی را در حقوق آنها رقم میزند.
در مورد زن و شوهر نیز حقوق و تکالیف متقابلی بر اساس واقعیات وضع شده که از سوی خداوند حکیم برای رسیدن هر دوی آنها به کمال انسانی مقرر گردیده است و نه تنها وجود تفاوتها دلیل بر بیعدالتی نیست بلکه دلیل بر رعایت خصوصیات منتناسب هر یک از آنهاست که عین عدالت است.
در نظام ارتباط زن و شوهر از نگاه قرآن، شوهر مدیر زندگی و مسئول پاسداری از خانواده در برابر فشارهای مادی و بیرونی است و لذا مسئولیتهایی مانند نفقه همسر بر دوش او نهاده شده است و این مسئولیتها نیز متناسب با تواناییهای او میباشد. در مقابل زن نیز حقوقی دارد و از آن جمله تأمین شدن نفقهاش از سوی شوهر است و البته نسبت به کارهای منزل و بچهها نیز هیچ تکلیف شرعی ندارد و برای هر یک از آنها -مانند ظرف شستن و حتی شیر دادن بچه- میتواند از همسر پول بگیرد. همچنین تکالیفی برای زن وضع شده تا نظام خانواده پابرجا بماند و از جمله آنها اطاعت از شوهر در همه امور غیر از محرمات الهی است.
یکی دیگر از این حقوق و تکالیف حق تأدیب همسر از سوی شوهر است که با طی مراحل آن صورت میگیرد و البته «زدن» در مرحله پایانی قرار دارد و مقصود زدنی است که هیچگونه دیهای (حتی سرخ شدن بدن) را به همراه نداشته باشد و گرنه پرداخت دیه واجب خواهد بود.
اصل اداره منزل بر اساس محبت است اما در مواردی که نیاز به قاطعیت است، مدیریت واحد و تصمیمگیری نهایی با مرد خواهد بود و حرف نهایی نباید دو تا شود اگر چه مرد باید حق مشورت در موارد مرتبط با زن و رعایت عدالت در تصمیمگیری را بنماید و در صورت تجاوز از حدود، موظف به جبران تعدی خواهد بود. در مقابل زن نیز وظیفه امر به معروف و نهی از منکر را به طرق گوناگون بر همسر خود دارد و البته در تکالیف و حقوق زن، زدن شوهر ذکر نشده و شاید دلیل آن تفاوت احساس و عقل در مرد و زن و لزوم حفظ جایگاه مرد در خانواده باشد. البته اینها حکمتهای احکام است و ما در هر صورت نسبت به احکام صادر شده از سوی خداوند حکیم، متعبد هستیم.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
ام البنین صالحی جوزانی
علل عربی نازل شدن قران چیست؟
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : 1. خداوند در قرآن میفرماید که ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر آنکه به زبان قومش سخن گوید: وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ (ابراهیم؛ 4). مخاطب اولیه دعوت پیامبر اکرم (ص) نیز قوم عرب آن زمان بودند لذا قرآن نیز به این زبان نازل شد.
2. با توجه به اینکه مخاطب اولیه پیامبر قوم عرب بودند و به تصریح قرآن (فصلت، 44)، اعراب (به دلیل تعصبشان) در صورتی که قرآن به زبان غیر عربی نازل میشد به آن ایمان نمیآوردند، قرآن در نهایت رسایی و بلاغت به عربی نازل شد تا عذری برای کسی باقی نماند. در صورتی که این تعصب و لجاجت برای عجم نیست و آنها اگر حرف حقی را در جایی ببینند به خاطر تعصبات نژادی یا زبانی از آن روی نمیگردانند.
3. اما از آنجا که در مرتبه بعد، دعوت پیامبر جهانی است و ایشان «نذیراً للبشر (مدثر، 36)» و «لِیَکُونَ لِلْعالَمینَ نَذیراً (فرقان،1)» میباشند، لازم است که امکان فهم دین برای همه باشد و این کار با ترجمه میسر است. چرا که در هر صورت قرآن بالاخره باید به یک زبان نازل میشد و به بقیه زبانها ترجمه میگشت و بنا به اولویت اعراب -هم به خاطر مخاطب اولیه بودن آنها و هم لجاجتشان در نپذیرفتن غیر عربی- قرآن به زبان عربی نازل گشته است.
4. برخی به این نکته نیز اشاره کردهاند که زبان عربی در قیاس با سایر زبانها توانایی بالاتری برای بیان مقاصد دارد. البته این نکته قابل تحقیق و بررسی است.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
م. ب
اگر قرآن به صورت تدریجی بر پیامبر اکرم نازل شده است . برخی از آیات قرآن بنا بر سوالات اعراب از پیامبر نازل شده است از طرف دیگر اگر قرآن به صورت یک دفعه بر پیامبر اکرم نازل شده است پس قبل از سوالات اعراب از پیلمبر بوده است و این تناقض دارد و نشان دهنده این است که همه چیز در دنیا از قبل مشخص بوده است حتی سوالاتی که اعراب ازپیامبر می پرسیدند دقیقا در قرآن برای آنها آیه نازل شده است و این یک نوع جبر است! و همه چیز از قبل مشخص شده است ! لطفا به این تناقض جواب دهید. با تشکر
حسین عالمی (داور) : باسلام
نزول قرآن به دو شکل تدریجی و دفعی بوده است و برای این مطلب دلایل قرآنی و روایی فراوانی وجود دارد اما نزول قران و سوال اطرافیان پیامبر که به شان نزول قران معروف است کمکی است تا آیندگان به هدف آیه و مراد حقیقی پروردگار از این ایات نزذیک شوند.
قران با هدف هدایت انسان تا روز قیامت نازل شده و خداوند لوازم هدایت انسان را می داند پس همه آن مطالب در طی زمان نازل گردیده و این نشانه علم الهی و احاطه مطلق علم الهی است .
البته بدانیم که علم خداوند به فعل ما تعلق می گیرد و خداوند هر کدام از افعال ما را می داند پس جبری در کار نیست پس فعل ما نیست که به علم الهی متعلق است بلکه علم خداست که همه افعال ما را شامل است
آماده ادامه گفت و گوی علمی با شما در صورت نیاز هستم
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
فاطمه مداح
آیا "ذلک " اشاره به کتاب مقدس "لا یمسه الا المطهرون" دارد و ترجمانی الهی از آن قرآن می باشد؟
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : ضمیر «ذلک» در سوره بقره و ضمیر «ه» در «لا یمسه» در سوره واقعه، هر دو اشاره به قرآن دارد. در هر دو مورد نیز احتمال قوی آن است که مقصود حقیقت متعالی قرآن است که در مرتبه نازل آن به شکل این کتاب در دسترس ما قرار دارد.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
سعید خسروی
چرا در آیه دوم سوره بقره، واژه «هدی» به صورت مصدر آمده است؟ چرا «هادی» گفته نشده؟
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : در ادبیات عرب در بسیاری موارد مصدر به جای اسم فاعل به کار میرود و یکی از دلایل آن اغراق در وجود آن صفت برای موصوف است. مثلاً اگر زید عادل باشد میگویند زید عادل؛ اما اگر بخواهند شدت عدل را در او برسانند میگویند زید عدل.
در مورد اسماء قرآن نیز چند بار از این قاعده در خود قرآن استفاد شده است مانند:
‹‹تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیرًا (فرقان، 1) ››
در اینجا قرآن با صفت فرقان - که مصدر است- وصف شده و به معنای فارق حق و باطل میباشد.
در اینجا نیز «هدیً» به معنای هادی است که در شدت هدایت به این وصف توصیف شده است.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
محمد صادق تنها
آیا در بهشت با وجود اعتقاد ما شیعیان به زندگی جاودان در آن، دچار یکنواختی نخواهیم شد؟!
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : البته اعتقاد به جاودانه بودن زندگی در بهشت بنا به نص صریح قرآن کریم است و لذا اعتقادی مختص شیعیان نیست و تمام مسلمانان این اعتقاد را دارند.
نعمتهای بهشتی از سنخ نعمتهای دنیوی نیست چرا در دنیا نعمتها مادی است و ذات ماده فناپذیر است و اساساً انسان نمیتواند به آن برای همیشه سرخوش باشد. ماده همیشه همراه با «تغییر» است. روح انسان چون مجرد از ماده است و از سنخ عوالم ملکوتی است هیچ گاه با نعمتهای مادی سیر نمیشود و چاره را در تغییر دادن و متنوع کردن آن میبیند و لذا زود خسته شده و زندگی -علی رغم بیشترین لذتها- برایش یکنواخت میشود.
اما نعمتهای بهشتی در بسیاری موارد از سنخ لذتهای روحانی است که از عنایات ملکوتی خداوند بر روح مؤمنین سرچشمه میگیرد و این لذتها پایان ندارد. حتی نعمتهایی مانند میوهها و همسران بهشتی نیز اگر همان معنای ظاهری شان مراد باشد، از منشأ معنوی ناشی میشوند و اگر نیاز به نو به نو شدن نیز داشته باشند از سوی پروردگار پیوسته تازه خواهند شد.
قرآن کریم نیز در جاهای مختلف به متمایز بودن نعمتها و لذتهای بهشتی اشاره دارد و بیان می کند که:
اولاً این نعمتها به گونهای است هر چه بخواهند در آنجا می یابند. پس اگر یگنواختی نیز وجود داشته باشد با خواست بهشتیان برطرف میشود: یُطافُ عَلَیْهِمْ بِصِحافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَ أَکْوابٍ وَ فیها ما تَشْتَهیهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْیُنُ وَ أَنْتُمْ فیها خالِدُونَ (زخرف؛ 71)
(این در حالى است که) ظرفها(ى غذا) و جامهاى طلایى(شراب طهور) را گرداگرد آنها مىگردانند؛ و در آن(بهشت) آنچه دلها مىخواهد و چشمها از آن لذت مىبرد موجود است؛ و شما همیشه در آن خواهید ماند! (71)
ثانیاً این نعمتها فوق تصور بهشتیان خواهد بود: لَهُمْ ما یَشاؤُنَ فیها وَ لَدَیْنا مَزیدٌ (ق؛35)
هر چه بخواهند در آنجا براى آنها هست، و نزد ما نعمتهاى بیشترى است(که به فکر هیچ کس نمىرسد)! (35)
ثالثاً خود بهشتیان نیز حواهان تغییر در آن نیستند: إِخالِدینَ فیها لا یَبْغُونَ عَنْها حِوَلاً (کهف؛108)
آنها جاودانه در آن خواهند ماند؛ و هرگز تقاضاى نقل مکان از آن جا نمىکنند! (108)
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
مهمان
با سلام
چرا در سوره آل عمران در آنجا که می فرماید ما امانتی رو به کوه و... دادیم اما نپذیرفت اما به انسان عرضه کردیم پذیرفت.
اول منظور از امانت چیست؟
د.م آنکه چرا انسان به دلیل پذیرفتن این امانت سرزنش می شود به جای آنکه تقدیر شود؟
متشکرم
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : آیه مورد سؤال شما در سوره احزاب است: إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً (72)
ما امانت(تعهّد، تکلیف، و ولایت الهیّه) را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه داشتیم، آنها از حمل آن سر برتافتند، و از آن هراسیدند؛ امّا انسان آن را بر دوش کشید؛ او بسیار ظالم و جاهل بود، (چون قدر این مقام عظیم را نشناخت و به خود ستم کرد)! (72)
1. در مورد مقصود از امانت معانی گوناگونی گفته شده:
تکلیف
مراد از امانت ، عقلى است که ملاک تکلیف ، مناط ثواب و عقاب است
مراد از آن قول «لا اله الا الله» است
مراد از آن اعضاى بدن ، از چشم ، گوش ، دست ، پا، عورت و زبان است ، که بر آدمى واجب است این امانتها را حفظ نموده و جز در مواردى که خدا راضى است به کار نگیرد
مراد از آن امانتهاى مردم ، و وفاى به عهد ایشان است
مراد از آن معرفت خدا، و لوازم آن است.
اما علامه طباطبایی بیان میکند که مقصود از امانت چیزی است که نفاق و شرک و ایمان هر سه بر حمل آن امانت مترتب مى شود، در نتیجه حاملین آن امانت به سه طائفه تقسیم مى شوند، چون کیفیت حمل آنان مختلف است.
لذا مراد از امانت مزبور کمالى است که از ناحیه داشتن اعتقادات حق، و نیز دربرداشتن اعمال صالح و سلوک طریقه کمال حاصل شود. کمالی که انسان با آن از حضیض ماده به اوج اخلاص ارتقاء پیدا کند و خداوند انسان حامل آن امانت را براى خود خالص کند، این است آن احتمالى که مى تواند مراد از امانت باشد، چون در این کمال هیچ موجودى نه آسمان ، و نه زمین ، و نه غیر آن دو، شریک انسان نیست . از سویى دیگر چنین کسى تنها خدا متولى امور اوست ، و جز ولایت الهى هیچ موجودى از آسمان و زمین در امور او دخالت ندارد، چون خدا او را براى خود خالص کرده
پس مراد از امانت عبارت شد از ولایت الهى ، و مراد از عرضه داشتن این ولایت بر آسمانها و زمین ، و سایر موجودات مقایسه این ولایت با وضع آنهاست . و معناى آیه این است که : اگر ولایت الهى را با وضع آسمانها و زمین مقایسه کنى ، خواهى دید که اینها تاب حمل آن را ندارند و تنها انسان مى تواند حامل آن باشد، و معناى امتناع آسمانها و زمین ، و پذیرفتن و حمل آن به وسیله انسان این است که در انسان استعداد و صلاحیت دربرداشتن آن هست ، ولى در آسمانها و زمین نیست.
2. ظلوم و جهول بودن انسان ، هر چند که به وجهى عیب و ملاک ملامت و عتاب ، و خرده گیرى است ، و لیکن ، عین همین ظلم و جهل انسان عامل حمل امانت و ولایت الهى است ، براى اینکه کسى متصف به ظلم و جهل مى شود که شأنش این است که متصف به عدل و علم باشد، و گر نه چرا به کوه ظالم و جاهل نمى گویند؟ چون متصف به عدالت و علم نمى شود، و همچنین آسمانها و زمین جهل و ظلم را حمل نمى کنند، به خاطر اینکه متصف به عدل و علم نمى شوند، به خلاف انسان که به خاطر اینکه شان و استعداد علم و عدالت را دارد، ظلوم و جهول نیز هست.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
فرخنده امیریان
در قرآن کریم چند آیه در مورد حجاب بیان شده است
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : آیات حجاب
1. در برخی آیات قرآن به لزوم حفظ عفت از سوی مومنین اشاره شده، از جمله:
إِنَّ الْمُسْلِمینَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتینَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصَّادِقینَ وَ الصَّادِقاتِ وَ الصَّابِرینَ وَ الصَّابِراتِ وَ الْخاشِعینَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقینَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصَّائِمینَ وَ الصَّائِماتِ وَ الْحافِظینَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذَّاکِرینَ اللَّهَ کَثیراً وَ الذَّاکِراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظیماً (احزاب؛35)
مردان و زنان مسلمان، و مردان و زنان با ایمان، و مردان و زنان عبادتپیشه، و مردان و زنان راستگو، و مردان و زنان شکیبا، و مردان و زنان فروتن، و مردان و زنان صدقهدهنده، و مردان و زنان روزهدار، و مردان و زنان پاکدامن، و مردان و زنانى که خدا را فراوان یاد مىکنند، خدا براى [همه] آنان آمرزشى و پاداشى بزرگ فراهم ساخته است.
2. در برخی از آنها به شکلی دقیق تر این حکم را در مورد زنان پیامبر (ص) بیان کرده و حدود پوشش را برای آنها معلوم ساخته است:
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلاَّ أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ إِلى طَعامٍ غَیْرَ ناظِرینَ إِناهُ وَ لکِنْ إِذا دُعیتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لا مُسْتَأْنِسینَ لِحَدیثٍ إِنَّ ذلِکُمْ کانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیی مِنْکُمْ وَ اللَّهُ لا یَسْتَحْیی مِنَ الْحَقِّ وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ وَ ما کانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْکِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِکُمْ کانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظیماً (احزاب؛ 53)،
اى کسانى که ایمان آوردهاید، داخل اتاقهاى پیامبر مشوید، مگر آنکه براى [خوردنِ] طعامى به شما اجازه داده شود، [آن هم] بىآنکه در انتظار پختهشدن آن باشید؛ ولى هنگامى که دعوت شدید داخل گردید، و وقتى غذا خوردید پراکنده شوید بىآنکه سرگرم سخنى گردید. این [رفتارِ] شما پیامبر را مىرنجاند و[لى] از شما شرم مىدارد، و حال آنکه خدا از حق[گویى] شرم نمىکند، و چون از زنان [پیامبر] چیزى خواستید از پشت پرده از آنان بخواهید؛ این براى دلهاى شما و دلهاى آنان پاکیزهتر است، و شما حق ندارید رسول خدا را برنجانید، و مطلقاً [نباید] زنانش را پس از [مرگ] او به نکاح خود درآورید، چرا که این [کار] نزد خدا همواره [گناهى] بزرگ است.
لا جُناحَ عَلَیْهِنَّ فی آبائِهِنَّ وَ لا أَبْنائِهِنَّ وَ لا إِخْوانِهِنَّ وَ لا أَبْناءِ إِخْوانِهِنَّ وَ لا أَبْناءِ أَخَواتِهِنَّ وَ لا نِسائِهِنَّ وَ لا ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُنَّ وَ اتَّقینَ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ شَهیداً (احزاب؛ 55)
بر زنان در مورد پدران و پسران و برادران و پسرانِ برادران و پسرانِ خواهران و زنان [همکیش] و بردگانشان گناهى نیست [که دیده شوند]؛ و باید از خدا پروا بدارید که خدا همواره بر هر چیزى گواه است.، 55،
3. در برخی دیگر به حدود پوشش برای تمامی زنان مسلمان تصریح شده است:
سوره ی نور آیه ی30و 31
قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما یَصْنَعُونَ (نور؛ 30)
وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُیُوبِهِنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنی إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنی أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِنَّ أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُنَّ أَوِ التَّابِعینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلى عَوْراتِ النِّساءِ وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفینَ مِنْ زینَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (نور؛ 31)
به مردان با ایمان بگو: «دیده فرو نهند و پاکدامنى ورزند، که این براى آنان پاکیزهتر است، زیرا خدا به آنچه مىکنند آگاه است.»
و به زنان با ایمان بگو: «دیدگان خود را [از هر نامحرمى] فرو بندند و پاکدامنى ورزند و زیورهاى خود را آشکار نگردانند مگر آنچه که [طبعاً] از آن پیداست. و باید روسرى خود را بر گردنِ خویش [فرو] اندازند، و زیورهایشان را جز براى شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنان [همکیش] خود یا کنیزانشان یا خدمتکاران مرد که [از زن] بىنیازند یا کودکانى که بر عورتهاى زنان وقوف حاصل نکردهاند، آشکار نکنند؛ و پاهاى خود را [به گونهاى به زمین] نکوبند تا آنچه از زینتشان نهفته مىدارند معلوم گردد. اى مؤمنان، همگى [از مرد و زن] به درگاه خدا توبه کنید، امید که رستگار شوید.
4. و در نهایت، به پوشش زنان سالمند نیز اشاره شده است:
وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتی لا یَرْجُونَ نِکاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزینَةٍ وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ (نور 60)
و بر زنان از کار افتادهاى که [دیگر] امید زناشویى ندارند گناهى نیست که پوشش خود را کنار نهند [به شرطى که] زینتى را آشکار نکنند؛ و عفت ورزیدن براى آنها بهتر است، و خدا شنواى داناست.
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً (59)
اى پیامبر، به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو: «پوششهاى خود را بر خود فروتر گیرند. این براى آنکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند [به احتیاط] نزدیکتر است، و خدا آمرزنده مهربان است.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.