راضیه نیک صفت
وقی خدا داستان آفرینش رو با انی جاعل فی الارض خلیفه شروع میکنه پیداست که از همون اول قرار بود انسان خلیفة الله بر روی ارض(زمین)بشه پس دیگه چه لزومی داشت که بهانه ای برای هبوط انسان تراشیده بشه؟که اصلا هم باعقل جور در نمیاد یعنی چه لزومی داشت بعد از اینکه خودش تعین کرده که فی الارض خلیفه بعدش بگه یا آدم اسکن انت وزوجک الجنة وبعدش هم بگه وکلامنها رغدا حیث شتما وبعدش یه بهونه ولا تقرباهذه الشجره که اگه اینکارو بکنی فتکونا من الظالمین .
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : همان طور که اشاره کردید سیاق این سه دسته آیات و مخصوصاً آیهای که در صدر داستان قرار گرفته و میفرماید: «انى جاعل فى الارض خلیفة» ، این معنا را دست میدهد که آدم در اصل و در آغاز براى این خلق شده بود که در زمین زندگى کند و نیز در زمین بمیرد و اگر خدای تعالى او را (چند روزى) در بهشت منزل داد، براى این بود که امتحان خود را بدهند و در نتیجه آن نافرمانى به زمین هبوط کنند.
این سیاق به خوبى مىرساند که منظور اصلى از خلقت آدم این بوده که در زمین سکونت کند چیزی که هست راه زمینى شدن آدم همین بوده که نخست در بهشت منزل گیرد و برتریش بر ملائکه و لیاقتش براى خلافت اثبات شود و سپس ملائکه مأمور بسجده براى او شوند و آنگاه در بهشت منزلش دهند و از نزدیکى به آن درخت نهیش کنند و او (به تحریک شیطان ) از آن بخورد و در آخر به زمین هبوط کنند.
همچنین شیخ طوسى رحمه الله به این پرسش اینگونه پاسخ داده است: چون خداوند از مخالفت آدم در بهشت آگاه بود و مىدانست که سرانجامش هبوط در زمین و اسکان در آن است بر اساس این علم غیب فرمود من خلیفه اى در زمین قرار مىدهم.
نیز ممکن است گفته شود، اسکان در بهشت، از همان ابتدا، اسکانى موقت براى پیمودن مرحلهاى تمرینى و آزمایش بود، تا آدم، با مکرها و حیله هاى دشمن خود آشنا شود و تلخى عصیان و آثار دردآور آن را بچشد و نیز راه توبه و بازگشت را بیاموزد و چنین اسکان موقتى مانع از صحت تعبیراتى جاعل فى الارض خلیفه نیست.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
راضیه نیک صفت
وقی خدا داستان آفرینش رو با انی جاعل فی الارض خلیفه شروع میکنه پیداست که از همون اول قرار بود انسان خلیفة الله بر روی ارض(زمین)بشه پس دیگه چه لزومی داشت که بهانه ای برای هبوط انسان تراشیده بشه؟که اصلا هم باعقل جور در نمیاد یعنی چه لزومی داشت بعد از اینکه خودش تعین کرده که فی الارض خلیفه بعدش بگه یا آدم اسکن انت وزوجک الجنة وبعدش هم بگه وکلامنها رغدا حیث شتما وبعدش یه بهونه ولا تقرباهذه الشجره که اگه اینکارو بکنی فتکونا من الظالمین .
محمد حسین شاه آبادی (داور) : همان طور که اشاره کردید سیاق این سه دسته آیات و مخصوصاً آیهای که در صدر داستان قرار گرفته و میفرماید: «انى جاعل فى الارض خلیفة» ، این معنا را دست میدهد که آدم در اصل و در آغاز براى این خلق شده بود که در زمین زندگى کند و نیز در زمین بمیرد و اگر خدای تعالى او را (چند روزى) در بهشت منزل داد، براى این بود که امتحان خود را بدهند و در نتیجه آن نافرمانى به زمین هبوط کنند.
این سیاق به خوبى مىرساند که منظور اصلى از خلقت آدم این بوده که در زمین سکونت کند چیزی که هست راه زمینى شدن آدم همین بوده که نخست در بهشت منزل گیرد و برتریش بر ملائکه و لیاقتش براى خلافت اثبات شود و سپس ملائکه مأمور بسجده براى او شوند و آنگاه در بهشت منزلش دهند و از نزدیکى به آن درخت نهیش کنند و او (به تحریک شیطان ) از آن بخورد و در آخر به زمین هبوط کنند.
همچنین شیخ طوسى رحمه الله به این پرسش اینگونه پاسخ داده است: چون خداوند از مخالفت آدم در بهشت آگاه بود و مىدانست که سرانجامش هبوط در زمین و اسکان در آن است بر اساس این علم غیب فرمود من خلیفه اى در زمین قرار مىدهم.
نیز ممکن است گفته شود، اسکان در بهشت، از همان ابتدا، اسکانى موقت براى پیمودن مرحلهاى تمرینى و آزمایش بود، تا آدم، با مکرها و حیله هاى دشمن خود آشنا شود و تلخى عصیان و آثار دردآور آن را بچشد و نیز راه توبه و بازگشت را بیاموزد و چنین اسکان موقتى مانع از صحت تعبیراتى جاعل فى الارض خلیفه نیست.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
مهمان
باسلام وتشکرازکارشناسان محترم
درقران مجیددرچندایه ازبنی اسراییل یادشده؟
شان نزول سوره مسدونصردرچیست؟
باتشکرفراوان
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : 110 آیه درباره بنیاسرائیل میباشد.
سوره مسد درباره عمو و دشمن پیامبر،ابولهب است.
سوره نصر نیز پس از فتح مکه و درباره آن واقعه است.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
شهاب الدین قانع
باسلام اگر من چند وقت نخوانده باشم بعد ندانم که چقدر قضاییش راباید بخوانم دراین صورت باید چه کار کنم؟
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : سؤالات شرعی و فقهی خود را از سایت مرجع خود بپرسید.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
پونه دبیری
ممنون از جوابتون.ولی چیزی که این بنده ی ناچیز الله فکر میکنه اینه که موضوع بزرگتر از تعدادی اسماء الله(یا معصومین (ع))میتونه باشه چرا که وقتی پروردگار آن زمان که اسماء را به فرشتگان عرضه داشتند فرمودند انبئونی باسماءهولاء ان کنتم صاذقین که آنها از این راز بزرگ(اسماء) سر درنیاورده و اعتراف داشتند که لا علم لناالا ما علمتنا.پس انسان دارنده ی یک راز بزرگ الهی ست و در عین ناباوری بیخبر از آنچه که دارد تمام وقت ناچیز عمر حقیرانه(حقیرانه زیرا اگر به سر چشمه عشق وصل نشده باشد با داشتن ملک سلیمان نیز همچنان نصیب مور خواهد شد )خود را صرف هیچ و پوچ میکند.آری منو این راز بزگ تویو این راز بزرگ به کم قانع نشو بجز او همه چیز فانی ست یه یا علی بگو و از ین دنیای رنگارنگ بیرنگ کمی فاصله بگیر.شیخ صدوق میگه راهش نماز سر وقتو نماز شبو روزه بودن اکثر ایام ساله(ترو خدا مثل این مامان بزرگا نگید:انقد صواب داره.چرا که جایی هستید که هرچی بخواید همونو بهتون میده.صواب. بهشت.حوری....توی دعای کمیل میگیم آتش جهنمو اگه بتونم تحمل کنم پس دوریه تورو چجوری میتونم تحمل کنم..و من میخوام بگم اون بهشت جاودانو همه ی زیبایی بدون معشوق برای عاشق از آتش جهنم هم سوزانتره .ما عاشق شدیم اما بیخبریم وقتی میفهمیم که خیلی دیره)اگه نماز میخونم چون حرف زدن با یه معشوق بینیاز عالمی داره حرف زدن نصف شب که همه خوابنو خودتیو عشقت که یه چیز دیگست.اگه روزه میگیرم قصدم اینه که به این زندان تن کمتر توجه کنم چون فهمیدم این من نیستم بلکه من زندانیه این تنم .وقتی عاشق میشی دیگه نه گفتنی توکارت نیست.میگه به والدینت احترام بزار نمیگی چرا؟میگی چشم.میگه من خیلی غیرتیم آآ نبینم موتو بزاری بیرون توهم که غرق در تماشای جمال یار هستی فقط میگی چشم.میگه نبینم روزی رو که برای رفع نیازت رفتی پیش کسی بجز من یا با کس دیگه ای دردودل کردی توهم میگی من که بجز خودت کس دیگه ای رو ندارم.میگه.........میگی چشم.و بعد میفهمی که چقدر زیبایی و رمزوراز توی دنیا هست که نمدونی وچقدر فرصت کمی در اختیار داری که معشوقتو با مخلوقاتش بشناسی نزار روز تنهایت برسه و شرمسارش باشی چون اون مهربونتر از اینهاست که تنهات بزاره.هر چیزی بجز او پوچ است دنیا زیبایی پول فرزند شهرت....همه مثل گردویی اند که فکر میکنی مغز داره.بشکون گردوهاتو قبل اینکه زمان اینکارو بکنه اولش خیلی دردناکه ولیه عوضش الله الصمد رو پیدا میکنی توپرو بی نیاز مطلق
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : اسماء الهی چیزهای کوچکی نیستند و بزرگترین مخلوقات خداوند در عالم هستی میباشند. تمام حالاتی که از شوق و محبت اشاره کردید تجلی اسم محب خداوند است. مطلب بیش از این است و مجال کمتر از این...
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
محمد به روز سعدآباد
آیا ارتباطی بین "طارق" " نجم ثاقب" و ستاره نیبیرو یا ستاره و سیاره x مطرح در برخی اظهار نظرها وجود دارد.؟ آیا منتظر اثر ساره ای که باعث زمین لرزه های شدید در زمین می شود باید باشیم؟
محمد حسین شاه آبادی (داور) : با توجه به تفسیر نمونه
ستارهاى است بلند و درخشان و شکافنده تاریکها" (النَّجْمُ الثَّاقِبُ).
قرآن خودش در اینجا" طارق" را تفسیر کرده، مىگوید:" این مسافر شبانه، همان ستاره درخشانى است که بر آسمان ظاهر مىشود و بقدرى بلند است که گویى مىخواهد سقف آسمان را سوراخ کند، و نورش بقدرى خیره کننده است که تاریکیها را مىشکافد و به درون چشم آدمى نفوذ مىکند (توجه داشته باشید که" ثاقب" از ماده" ثقب" به معنى سوراخ کردن است).
در اینکه آیا منظور ستاره معینى است مانند" ستاره ثریا" (از نظر بلندى و دورى در آسمان) یا ستاره زحل، یا زهره یا شهب (از نظر روشنایى خیره کننده) یا اشاره به همه ستارگان آسمان است؟ تفسیرهاى متعددى در اینجا گفته شده،
ولى با توجه به این که در آیات بعد آن را به" نجم ثاقب" (ستاره نفوذ کننده) تفسیر کرده است معلوم مىشود منظور هر ستارهاى نیست بلکه ستارگان درخشانى است که نور آنها پردههاى ظلمت را مىشکافد و در چشم آدمى نفوذ مىکند.
در بعضى از روایات" النَّجْمُ الثَّاقِبُ" به ستاره" زحل" تفسیر شده است که از سیارات منظومه شمسى و بسیار پرفروغ و نورانى است.
این معنى از حدیثى که از امام صادق ع نقل شده استفاده مىشود، در آنجا که منجمى از آن حضرت سؤال کرد که منظور از" ثاقب" در کلام خدا" النجم الثاقب" چیست؟
فرمود: ستاره" زحل" است که طلوعش در آسمان هفتمین است، و نورش آسمانها را مىشکافد، و به آسمان پائین مىرسد، لذا خداوند آن را" نجم ثاقب" نامیده است.
قابل توجه اینکه زحل آخرین و دورترین ستاره منظومه شمسى است که با چشم غیر مسلح دیده مىشود، و از آنجا که از نظر ترتیببندى کواکب منظومه شمسى نسبت به خورشید در هفتمین مدار قرار گرفته (با محاسبه مدار ماه) امام ع در این حدیث مدار آن را آسمان هفتم شمرده است.
این ستاره ویژگیهایى دارد که آن را شایسته سوگند مىکند، از یک سو دورترین ستارگان قابل مشاهده منظومه شمسى است، و به همین جهت در ادبیات عرب هر چیز بلند را بدان مثال مىزنند، و گاه آن را" شیخ النجوم" گفتهاند
ستاره زحل که نام فارسىاش" کیوان" است داراى حلقههاى نورانى متعددى است که آن را احاطه کرده، و هشت" قمر" دارد، حلقههاى نورانى
زحل که گرداگرد آن را گرفته از عجیبترین پدیدههاى آسمانى است که دانشمندان فلکى در باره آن نظرات گوناگونى دارند، و هنوز هم پدیدهاى اسرارآمیز است.
بعضى معتقدند" زحل" ده قمر دارد که هشت عدد آن را مىتوان با دوربینهاى معمولى نجومى مشاهده کرد، و دو عدد دیگر تنها با دوربینهاى بسیار عظیم قابل رؤیت است .
البته این اسرار در آن روز که قرآن نازل شد بر کسى روشن نبود، بعدها با گذشت قرنها آشکار گشت.
اما به هر حال تفسیر نجم ثاقب به خصوص ستاره" زحل" ممکن است از قبیل بیان یک مصداق روشن باشد، و منافاتى با تفسیر آن به دیگر ستارگان بلند و درخشان آسمان ندارد، ولى مىدانیم تفسیر مصداقى در روایات ما بسیار است.
در آیه 10 سوره صافات مىخوانیم! إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ:" مگر کسى که در لحظهاى کوتاه براى استراق سمع به آسمان نزدیک شود که" شهاب ثاقب" او را تعقیب مىکند" در این آیه" شهاب" توصیف به" ثاقب" شده است، و از آنجا که این پدیده آسمانى از عجائب عالم آفرینش است ممکن است یکى از تفسیرهاى آیه مورد بحث باشد.
شان نزولى که در بعضى از کتب تفسیر براى آیه فوق آمده نیز این معنى را تایید مىکند
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
پونه دبیری
پس اسماء الهی از جنس لفظ نیستند و به عالم برزخ و ملائک تعلق ندارن.قبول .بنابراین تنها موجودی که قادر به درک این اسماء شد حضرت آدم بود؟و اسماء الهی هم عین ذات الهی ست(اصول کافی)نتیجه اینکه حضرت آدم ذات الله را درک کرد؟؟؟پس ذات الهی در ادراک انسان میگنجد؟؟لطفا توضیح بهتر.مرسی
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : در مرتبه ذات، تنها ذات الهی وجود دارد و اسماء الهی نیز حتی در آنجا مجالی برای بروز ندارند. بلکه وقتی سخن از اسماء و صفات الهی گفته میشود منظور مرتبه متأخر از ذات است. در این مرتبه اسماء و صفات الهی بروز پیدا میکنند. وگرنه در مقام ذات، صفات عین ذات هستند و اساساً محلی برای بروز ندارند، آنجا ذات بسیط و بحت و صرف است و اگر گفته میشود که اسماء عین ذات هستند در مقام سخن گفتن از مرتبه ذات است. اما محل بحث ما آنجا نیست بلکه مرتبه متأخر از ذات است. ثانیاً ادراک همین اسماء و صفات نیز با ذهن نیست بلکه این ادارک از جنس شهود است.
توضیحات بیشتر را در کتب فلسفی و عرفانی باید پیگیری نمایید. ظرفیت سایت اجازه مباحث طولانی و نیازمند مقدمات را نمیدهد.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
مهمان
باسلام وخسته نباشید
1-درقران مجیدچندبارازبرترین قوم{یعنی} بنی اسراییل یادشده وبراهل عالم فضیلت داده شده وچرا؟
2-مأمون عباسی چرابه ایران امد؟توضیح کامل
باتشکر
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : 1. ظاهراً دلیل اصلی برتری داده شدن بنیاسرائیل، ایمان جمعی آنها به پیغمبرشان بوده است. البته این برتری بر مردمان عصر خودشان بود نه همه مردمان در همه زمانها، و به دلیل کفران نعمت، از آنها گرفته شد.
2. مأمون مادری ایرانی داشت و در ایران پایگاه بهتری داشت. جواب تفصیلی تر را باید در کتابهای تاریخ جستجو کنید. جای تفصیل در اینجا نیست.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
پونه دبیری
توی سوره ی بقره:ایه وعلم ادم الاسماء کلها.... کلمه ی اسماء یعنی چی؟(یعنی بجز اسماء الهی و موجودات مفهوم دیگه ای هم داره؟و چرا فرشته ها عاجز از گفتن این اسماء هستند؟پس احتمالا این اسماء به یه چیز بزرگتر اشاره میکنه که از اموخته های فرشته های ساکن هفت اسمان الهی هم بالاتره)
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : اسماء، یعنی همان اسماء الهی که از جنس لفظ نیستند بلکه حقایقی هستند که در عالم منشأ اثر میباشند. مثلاً خداوند با تجلی اسم رزاق و رازق خود همه خلائق را روزی میدهد. مقصود این حقیقت است که مرتبهای بسیار والا دارد و نه تنها از عالم دنیا، بلکه از عالم برزخ و بلکه از عالمی که ملائک به آن تعلق دارند نیز بالاتر است. لذا ملائک قوت ادراک آن اسماء را ندارند. اسماء الهی تجلی ذات خداوند هستند که در هر عالمی به تناسب آن عالم منشأ اثر میباشند. تعبیر دیگر آن اسماء، حقیقت معصومین علیهمالسلام است که خلفای الهی میباشند و تمامی اسماء خداوند به نحو تامّ در آنها تجلی نموده است و معلوم است که حقیقت وجودامعصومین ورای درک و حتی تصور ملائکه میباشد.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.
راضیه دبیری
علت تکرار مکرر ایه ی فبای الاء ربکما تکذبون توی سوره ی الرحمان چیه؟ مرسی
محمد مهدی شاه آبادی (داور) : قرآن کتاب هدایت است و تنها به نقل مطالب علمی برای فهمیدن اکتفا نمیکند. هدف اصلی قران این است که انسان را از خواب غفلت بیدار کند و به زندگی پس از مرگ و آخرت مؤمن سازد و او را از غفلت موجود در عالم دنیا برحذر دارد. لذا در بسیاری آیات قرآن علاوه بر ذکر حقائق هستی، با تکرار جملات و تکرار داستانها در جای جای قرآن و همچنین تذکر و هشدارهای مکرر، بر آن است که روح انسان بیدار شود و وجدان او به صحنه آمده و با زبان جانش به عظمت خداوند و عجز خود در برابر او اقرار کند و نفس سرکش او را رام نماید و نشان دهد که همه تکذیبها و فریبها و دلیل آوردنهای علیه خداوند، انبیا و ایات خدا، از سرکشی نفس است و دلیل و منطقی در پشت آن وجود ندارد.
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.