نويسنده : رضا رضائی
کلید واژه :
صل 3 : وضعیت سیاسى ، اجتماعى و فکرى عصر عباسیان در آستانه غیبت صغرى
براى شناخت هر چه بهتر تاریخ سیاسى عصر ((غیبت صغرى ))و دست یافتن به تحلیلى صحیح و جامع در مورد این عصر، و پى بردن به علل و زمینه هاى غیبت امام دوازدهم (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) و در نهایت عمق موضع گیرى امام ، بررسى وضعیت سیاسى - اجتماعى و فکرى این عصر در آستانه غیبت امام ، ضرورى است .
خلافت (( عباسیان )) بیش از پنج قرن (132-656 ه/ 794-1258 م ) به طول انجامید؛ یعنى از سال خلافت (( ابوالعباس سفاح )) تا زوال آن به دست تاتارها در ((بغداد)) .
مورخان ، تاریخ خلافت ((عباسیان )) را به 4 دوره تقسیم کرده اند:(91)
عصر عباسیان اول (92) یا دوره نفوذ (( فارسان ))(132-232 ه/ 749-847 م ).
عصر عباسیان دوم (93) یا دوره نفوذ (( ترکان ))(232-334 ه/ 846-945 م ).
عصر عباسیان سوم ، یا دوره (( آل بویه ))از (( فارسان ))(334- ه/447 945-1055 م ).
عصر عباسیان چهارم ، یا دوره نفوذ (( ترکان سلجوقى ))(447-656 ه/ 1055-1258 م ).
آنچه که در این فصل مورد نظر ما است ، بررسى عصر عباسیان دوم ؛ یعنى ازابتداى خلافت متوکل (232 ه) - عصر نفوذ ترکان - و احیانا کمى قبل از آن ؛ از ابتداى ورود ترکان به دستگاه خلافت در عصر خلافت ((معتصم )) (218 ه) و تغییر مرکز خلافت از ((بغداد))به سامرا، تا شروع ((غیبت صغرى ))(260 ه) است .
این بررسى در واقع نگرشى است به عصر مرکزیت ((سامرا)) از سالى که ذکر شد تا کمى به آخر آن عصر(94) . این دوره مختصات و ویژگى هایى است که بعضى از آن با خصائص دوره هاى سابق خلافت (عصر عباسیان اول ) مشترک ، ولى از برخى حهات منمایز است . گرچه ممکن است به بعضى از اینها در تاریخ عسکرین علیهماالسلام اشاره شده باشد، ولى همان طور که گفته شد به عنوان یک جمع بندى و رسیدن به دید کلى ، و دست یافتن به تحلیلى جامع و صحیح نسبت به عصر غیبت ، مرورى یک جا و خلاصه به وضعیت سیاسى - اجتماعى و فکرى ((عباسیان )) در آستانه آن عصر ضرورى است .
براى این دوره مى توان ویژگى ها و خصائصى را به طور خلاصه برشمرد؛ این ویژگى ها وضعیت سیاسى - اجتماعى و فکرى این عصر را در بر مى گیرد. وضعیت شیعه و پایگاه اجتماعى رهبرى آن در دوره را، به لحاظ اهمیت آن در فصلى جداگانه ( فصل بعدى ) بررسى خواهیم کرد.
نويسنده : رضا رضائی
کلید واژه :
- شمایل و خصوصیات
محدثان و مورخان ، براساس روایات بسیارى که از پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله و امامان علیهماالسلام رسیده است ، شمایل و اوصاف حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) را در کتاب هاى خویش آورده اند که برخى از آنها اشاره مى شود:
حضرت مهدى چهره اش جوان و گندمگون ، ابروانش هلالى و کشیده ، چشمانش سیاه و درشت ، شانه اش پهن ، دندان هایش براق و گشاده ، بینى اش کشیده و زیبا، پیشانى اش بلند و تابنده ، استخوان بندیش استوار، دستان و انگشتانش درشت ، گونه هایش کم گوشت و اندکى متمایل به زردى - که از شب زنده دارى عارض شده - بر گونه راستش خالى مشکین ، عضلاتش پیچیده و محکم ، موى سرش بر لاله گوشش ریخته (62) ، اندامش متناسب و زیبا، هیئتش خوش منظر و رباینده ، و در میان شانه اش اثرى است چون اثر نبوت (63) و....
از خصوصیات آن حضرت این است که ، او فرزند پیامبر صلى اللّه علیه و آله و از اولاد بانوى گرامى اسلام ، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و نهمین پیشوا از نسل امام حسین علیه السلام و خاتم اوصیا و منجى نهایى و قائد جهانى است ؛ وى داراى دو غیبت است که یکى کوتاه مدت و دیگرى بلند مدت است ، او جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد، پس از آن که از ظلم و جور پر شده باشد و...(64)
این است ((مهدى )) ، با این مشخصات و با این ویژگى ها و ده ها نشانه و علامت دیگر که پیش از ظهور ((مهدى )) ، و مقارن ظهور ((مهدى ))و پس از ظهور ((مهدى ))محقق مى شود. اینها است واقعیت این امر. و ((مهدى ))این امام معین و مخصوص است ، دیگر هر چه بگویند و هرکس را پیش اندازند، یاوه است و قبول آن حماقت .
مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) اکنون غایب است . او خلیفه حق ، ولى مطلق است . او خاتم اولیاء و وصى اوصیا، منجى نهایى ، قائد جهانى ، انقلابى اکبر، و مصلح اعظم است . چون درآید، به کعبه تکیه کند و پرچم پیامبر صلى اللّه علیه و آله را در دست گیرد، و دین خدا را زنده سازد، و احکام خدا را، در سراسر گیتى ، جارى کند. او با شمشیر در آید، و زمین پر شده از جور و بیداد را، پر از مهربانى و داد گرداند.(65)
او اهل قیام و جهاد(66) ، عبادت و تهجد(67) ، خشوع و خضوع (68) ، زهد و ساده زیستى (69) ، صبر و بردبارى (70) ، عدالت و احسان (71) ، و... است . او سرآمد همگان در علم و دانش (72) ، سراپا عدل و برکت و پاکى است .(73)
از سیرت و شیوه تربیتى ، اجتماعى ، سیاسى ، اقتصادى ، و... او فصل پایانى ، بیشتر گفت وگو خواهیم داشت .
نويسنده : رضا رضائی
کلید واژه :
فصل 2 : نگاهى کوتاه به زندگانى امام دوازدهم (عجل الله تعالى فرجه الشریف )
در این فصل قبل از این که به تفضیل به تاریخ امام دوازدهم (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) بپردازیم مرورى خلاصه خواهیم داشت به زندگانى آن حضرت از هنگام تولد و حوادث پس از ولایت ، تا مراحل مختلف حیات آن امام .
نويسنده : رضا رضائی
کلید واژه :
پیشگفتار
باسم رب المهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف
با شهادت امام عسکرى علیه السلام (260 ه -) دوره غیبت فرا مى رسد. غیبت هنگامى است که طرح اساسى مذهب ریخته شده است و احادیث در شکل (( اصول اربعماة )) و (( جوامع )) نگهدارى شده اند و معیار شناسایى احادیث ، و تهذیب آنها به دست آمده ، و شاگردانى مبرز و توانا براى دفاع از کیان اعتقادى و فقهى شیعه در برابر فرقه ها و گروه هاى مختلف به ویژه اهل سنت که از حمایت خلفا نیز برخوردار بودند، تربیت یافته اند و کارگشاى حوادث هستند.
حضور ((حجت )) احتیاج به بلوغى دارد که هنوز حاصل نشده ، و زمینه اى مى خواهد که هنوز فراهم نگشته است ، پس به طور طبیعى غیبت شروع مى شود و تا هنگامى که زمینه هاى رهبرى آن حضرت فراهم نشود در پرده غیبت خواهد ماند. چون همان طور که مى دانیم از وظایف امام ، حفظ اسلام و رهبرى مسلمانان است . طرح بنیادى مذهب ، حفاظت و نگهدارى آن تا زمان امام عسکرى علیه السلام انجام شده و اصول کلى آن القا گردیده است . مى ماند رهبرى مسلمانان که آن هم احتیاج به آمادگى بیشتر و زمینه اى گسترده و یارانى مناسب دارد. هرگاه این زمینه ها فراهم شد ((غیبت )) به ((ظهور)) مى انجامد، و گرنه ادامه غیبت طبیعى است .
رویداد غیبت امام دوازدهم (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) که بدون تردید از مهم ترین حوادث تاریخ تشیع است ، از دو دیدگاه اعتقادى و تاریخى قابل بررسى مى باشد.
نوشته حاضر نگاهى است از منظر تاریخى ، تلاشى است در جهت بررسى تاریخ ((غیبت صغرى )) و (( غیبت کبراى )) امام دوازدهم (عجل الله تعالى فرجه الشریف )
نويسنده : محمدعلی حاجیان
کلید واژه :
سرنوشت،یانصیب وقسمت مواردی هست که توسط شخص رقم می خوردوخداوندمتعال درپدیدآوردن خوشبخت یابدبخت شدن انسانهانقشی ایفانمی کندوقابل ذکراست که حق تعالی به عنوان پدیدآورنده انسان شعورذاتی رابه بندگان عطافرموده حال اگراین شعورذاتی راسعی کنیم باروروپرورش صحیح دهیم نتیجه مطلوب کسب خواهیم کردوبه عکس عمل کنیم مواجه باانواع ناکامی هاخواهیم شد
نويسنده : علی میرلطیفی
کلید واژه :
مراحل تدریس تشدید
نويسنده : ابراهیم محمودی
کلید واژه :
در این نوشتار، اشاره ای به تاریخچه مسأله حق و تکلیف شده است که در مباحث فرق اسلامی ابعاد گسترده ای داشته است. در مسائل کلامی، موضوعاتی همچون حسن و قبح عقلی، جبر و اختیار، تفضلی یا استحقاقی بودن ثواب، از دیر باز مورد مناقشه بوده است. در حالی که اشاعره تنها از تکلیف سخن می گفتند، شیعه و معتزله حقوقی را نیز برای بنده قائل بودند. از این میان، حسن و قبح عقلی خود کلید حل بسیاری از مباحث و عقاید شیعه امامی و معتزله است که پاداش الهی را به استحقاق می دانستند. برخی نیز مانند علامه طباطبایی دیدگاهی نزدیک به اشاعره دارند. امروزه، برخی مسأله را با نگاه برون دینی نگریسته از بستر اصلی خارج می کنند و حقوق بشر مصوب سازمان مللل را معیار ارزیابی حقوق و تکالیف می دانند. در نتیجه اگر اسلام موافق با آنها نبود راه حل را در این می دانند که گفته شود این حقوق، دینی نیستند، بلکه برون دینی هستند و اثبات یا سلب آنها از سوی دین نخواهد بود. باید گفت حتی پذیرش حسن و قبح عقلی، و برون دینی بودن این موضوع، باز هم هیچ دلیل عقلی بر معیار بودن حقوق بشر سازمان ملل در این زمینه وجود ندارد، بویژه که منشور اسلامی آن نیز تدوین شده است. نیز جدا کردن باورهای دینی از برنامه ها ابتر کردن دین است.
نويسنده : مریم ریاحی
کلید واژه :
حجتالاسلام والمسلمین سعید بهمنی،
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی،مقاله ای زیبا در مورد ایه 21 سوره روم به شرح ذیل نوشته اند :
حجتالاسلام والمسلمین سعید بهمنی، آیه 21 سوره روم را که میفرماید از نشانه هاى او اینکه از [نوع] خودتان همسرانى براى شما آفرید تا بدانها آرام گیرید و میانتان دوستى و رحمت نهاد آرى در این [نعمت] براى مردمى که مىاندیشند قطعاً نشانههایى است»، قلب سورههای قرآن در مورد همسرداری عنوان کرد و به تفسیر واژههای مودت و رحمت در این آیه پرداخت.
وی تصریح کرد: وقتی انسان به دنیا میآید، دانشی ندارد و دانش را با ابزارها و زمینههایی که خداوند در وی قرار داده است فرا میگیرد، خداوند در وجود انسانها استعدادهایی نیز سرشته است؛ لذا برخی از خصلتها خصلتهای خاص یک سرزمین و یک تاریخ نیست، بلکه خصلتهای همگانی و همه بشری است و چون یک نوع هماهنگی فراگیر در انسانها دارد، این خصلتها را میتوان یکی از جنبههای خلقت خدا دانست.
مدیر گروه علوم قرآن مرکز فرهنگ و معارف قرآن کریم با اشاره به واژههای صدر آیه تصریح کرد: در صدر آیه کلیدواژه خلقت تذکر داده شده و از نشانههای خالقیت خداوند تعالی همین مناسباتی که بین ما شکل میگیرد، عنوانشده است که خاستگاه آن فطرت ماست که بر اساس آن ما به فرزند و همسرمان احساس محبت میکنیم. این سرشت را ما در خودمان ایجاد نکردهایم، بلکه خداوند آن را در ما به ودیعه گذاشته و ما و هر انسان سالم دیگری این احساس را دارد.
وی در تبیین واژههای مودت و رحمت در آین آیه گفت: معمولاً همسران در ابتدای آشنایی و در آغاز زندگی خود شاهد شکلگیری و وجود محبت بسیار شدید و نوعی توجه بسیار شدید به عواطف همدیگر هستند؛ این احساس در آنها شکل میگیرد و روزبهروز تقویت شده و بعد به حالت تعادل میرسد.
حجتالاسلام بهمنی به تفسیر واژه مودت پرداخت و گفت: برخی محققان مودت را نوع خاصی از دوستی دانستهاند، مودت آئین دوستی را به جا اوردن است، یعنی آئین دوستی را بهجاآوردن، مثلاً افراد با اطرافیانشان که حتی رابطه و پیشینه عاطفی هم با آنها ندارند به رسم دوستی رفتار میکنند و علائم دشمنانه از خود صادر نمیکنند.
وی اظهار کرد: در روایات آمده است که «اگر بدون اینکه دوست باشید، به رسم دوستی با کسی رفتار کنید، سبب زایش دوستی میشوید»، پس اگر در چنین ترازی از شخصیت باشید و نوعاً بر ضد کسی علائم خصمانه و دشمنانه صادر نشود، دوستی ایجاد میشود. بین همسران نیز آنچه که متن هست و باقی میماند، رسم دوستی است و باید به رسم دوستی رفتار کنند، ولو اینکه در برههای از زندگی دچار مشکل شده باشند؛ مثلاً وقتی با هم مشاجره دارند، به محض اینکه نفر سومی وارد شد، بهنحوی با هم تعامل میکنند که گویی هیچ مشکلی وجود ندارد؛ این یعنی به رسم دوستی عمل کردن، اما گاهی زوجین در رعایت رسم دوستی تحمل و تدبر لازم را ندارند.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی تأکید کرد: همسران باید خط قرمزی داشته باشند که در هر حال به رسم دوستی عمل کنند و حتی اگر گلایهای از هم داشته باشند، از هم گلایه میکنند؛ چرا که گلایه متعلق به دوستان است. و حتی دعوا کردن به رسم دوستی هم آدابی دارد.
وی در تشریح و تبیین معنی رحمت گفت: رحمت در آیات قرآنی در کنار غفران و عفو مطرح شده است. رحمت فراتر از عفو و غفران و مرتبه عالی آنهاست؛ یعنی در رحمت افزون بر اینکه از گناه و خطا گذشته میشود و اثر گناه از بین میرود، گناه جبران هم میشود.
حجتالاسلام بهمنی در مقایسه بین معانی واژههای مودت و رحمت گفت: مودت مرحله اول دوستی و به جا آوردن رسم دوستی است و رحمت یعنی جان دوستی که فداکاریهای دوستان متعلق به قسمت رحمت است.
وی تصریح کرد: خداوند هر دوی این احساسها را بین همسران قرار داده است که کف و حداقل آن مودت و اوج آن رحمت است و اگر زوجین در محضر خداوند مودت را پاس بدارند و اگر بر این مودت پایداری داشته باشند، به مراحل بعدی که مرحله اوج آن رحمت است میرسند. مراحل حقوق، نفقه و شئون زندگی، کف همسرداری و همان مودت است و ازخودگذشتگیها و فداکاریها در حوزه رحمت است
نويسنده : سمیه سادات میراحمدیان
کلید واژه : رهبری- مدیریت- اسلام-
یک مقاله دانشجویی در خصوص مدیریت و رهبری از دیدگاه اسلام
نويسنده : مریم ریاحی
کلید واژه :
یکی از شیوههای قرآن کریم برای تعلیم عملی، استفاده از مثل است و مثل از آن جهت که ماندگاری و تاثیرگذاری بالایی دارد، به آسانی در دلها نفوذ کرده و زمینه اعتلای نفوس مستعد را فراهم میسازد. این ویژگی سبب شده است که در متون فارسی نیز، از مثلها جهت زیبایی و جذابیت سخن و فهوای کلام استفاده شود.
قرآن کریم به عنوان کلام الهی و معجزه جاوید پیامبر اسلام(ص) کتابی است که هدایت و راهنمایی مسلمانان را در خود دارد. این کتاب آسمانی، شامل ظرایف فراوانی است که برای تربیت بشر آمده تا او را از تاریکیهای جهل و نادانی به سوی سعادت و هدایت رهنمون سازد.
برای رسیدن به این هدف، قرآن اسلوب بیان خاصی دارد که نه شعر است و نه نثر. اسلوب قرآن برای رسیدن به این هدف، سه روش مهم قصهگویی، سوگند یاد کردن و استفاده از ضربالمثلها میباشد.
ارائه مثال در حقیقت نوعی تعلیم عملی است و قرآن نیز به عنوان عالیترین کتاب تربیتی، امثال فراوانی را در زمینههای مختلف ذکر میکند. این مثلها انسانهای وارسته و خداجو را به تعقل و تفکر دعوت میکند و از مثل و داستان در خدمت هدف و رشد دادن به عقول و افکار و جهت دادن به زندگی بشر استفاده میکند. چنان که خدای متعال نیز میفرماید: «و لقد ضربنا للناس فی هذا القرآن من کل مثل...؛ و به تحقیق در این قرآن برای مردم از هرگونه مثلی آوردیم... (روم، آیه 58).»
«و تلک الامثال نضربها للناس و ما یعقلها الا العالمون؛ و این مثلها را برای مردم میزنیم و[لی] جز دانشوران در آنها تعقل نمیکنند(عنکبوت، آیه 43).»
فواید و آثار سازنده مثل
از آثار و فوائد مثلها، میتوان این موارد را برشمرد:
1ـ حضور پیوسته یک سخن کوتاه در میان جامعه، آن هم به مدت طولانی، بیانگر پختگی فکری است که مثل حامل آن میباشد و اگر غیر از آن بود، تجربه و مرور زمان، خلاف آن را ثابت میکرد و مثل از چشمها میافتاد و از حافظه زمان حذف میشد.
2ـ ممکن است مثل به خاطر ایجاز و اختصار، از نیم خط تجاوز نکند اما در حقیقت بازگو کننده حقایقی است که در یک رساله و یک کتاب میگنجد.
3ـ اهمیت مثل تا حدی است که گاهی یک مثل بسیار کوتاه ما را از آوردن استدلالهای پیچیده بینیاز میکند و قابل فهم برای عموم مردم میشود و هرکدام به میزان درک و فهم خود از آن استفاده میبرند.
4ـ مثل برای خود، حد و مرز جغرافیایی نمیشناسد؛ زیرا یک حقیقت زنده است که در تمامی ملل وجود دارد و به نوعی مانند قوانین ریاضی و هندسی است که مرزهای زمان و مکان را در هم میکوبد و برای خود محدودیتی قائل نیست.
5ـ مثل حقایق اخلاقی و اجتماعی را که فراتر از حس و لمس است، در قالب امور محسوس میریزد و آن را به اذهان نزدیکتر میسازد.
6ـ مثل به خاطر دربرگیری یک رشته افکار و اندیشههای بلند، فرد را به کنجکاوی وادار میکند تا فکر و اندیشه خویش را به کار اندارد و واقعیت را به دست آورد.
7ـ در مقام پند و نصیحت و نکوهش افراد، ضربالمثل اثر معجزهآسایی دارد؛ زیرا بدون این که فرد را به عواقب کار خود متوجه سازد، نتیجه کار دیگری را که با این مورد همسو بوده، مطرح میکند و آن را در نظرش مجسم میسازد و از این طریق، احساسات فرد را علیه خود تحریک نمیکند.
8ـ همچنین ضربالمثل بر زیبایی و جذابیت سخن میافزاید.
قرآن نیز برای استفاده از این فوائد، برای اثبات سخن و فهم مطالب از مثل کمک گرفته و به صورت لطیف و ملیحی از این صنعت استفاده کرده است. به گونهای که نه اقتباس از کلام بشری کرده است تا از حد اعجاز تنزل یابد و نه از محاوره معارف فراتر رفته است تا سخن غیر مجذوب و دشوار شود، بلکه به سبکی بدیع و نو با ضربالمثلهایی عالی و شگفت، زیباییها و شگفتیهای خویش را تماشاییتر کرده است.
مثلهای قرآنی
مثلهای قرآنی عبارتند از:
1ـ مثلهایی که قرآن نیز از آنها به عنوان مثل یاد میکند و به بیان سرگذشت گذشتگان از ابرار و اشرار میپردازد و متذکر میشود که بیان این قصص برای تذکر و تامل اهل خرد است و در آن برای کسانی که بیندیشند، پندهاست.
2ـ مثلهایی که هرچند به صورت مثل در قرآن ترسیم نشده است؛ ولی به قدری جامع و رسا و گویا است که به صورت مثلی رایج درآمده است.
نکتهای که باید بدان توجه کرد این است که تمامی مثلهای قرآنی، بخشی از حقایق است که بازگو میشود و به هیچ عنوان جنبه خیالی ندارد و ادعای افرادی که برخی از تمثیلهای قرآن را از این دسته میشمارند مانند داستان آدم و پیروزی شیطان بر او یا سرگذشت هابیل و قابیل و یا سخن گفتن مورچه با سلیمان، ادعایی پوچ و بیپایه و اساس است.
قرآن کریم خود به این مساله اشاره میکند، آنجا که میفرماید: «به راستی در سرگذشت آنان برای خردمندان عبرتی است، این قصص سخنی نیست که به دروغ ساخته شده باشد، بلکه تصدیق آن چه از کتابهایی است که پیش از آن بوده و روشنگر هرچیز است و برای مردمی که ایمان میآورند رهنمود و رحمتی است (یوسف، آیه 111).»