[ همه تفسیر ها ]
تفسیر های مريم محراب بگي (32 مورد)
● سوره اعراف آیه 172 - مجمع البیان
تفسیر پیمان فطرت و خرد در آیات پیش، از پیمانهایى که در کتاب هاى آسمانى است سخن رفت، اینک به منظور جمع میان دلایل نقلى و عقلى و اقامه دلیل و برهان، به ترسیم پیمانهاى فطرى و عقلى پرداخته و مى فرماید:
وَاِذْاَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنى آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَاَشْهَدَهُمْ عَلى اَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنآ
هان اى پیامبر، به آنان بگو: به یاد آورید آن گاه را که خدا از پشت و صلب فرزندان آدم نسل و تبار آنان را برآورد و آنان را برخودشان گواه گرفت و فرمود: آیا من پروردگار شما نیستم؟
آنان گفتند: چرا! تو پروردگار پرمهر و فرزانه ماهستى؟
چگونگى این پیمان
دیدگاه دانشمندان مسلمان درباره مفهوم این آیه شریفه و چگونگى این پرسش و پاسخ و این پیمان و گواهى خواستن، متفاوت است.
الف : به باور گروهى از مفسّران، خداى توانا نسل انسان را به صورت ذرّات و ژنهاى ناچیزى از صلب آدم بیرون آورد و آنها را به آدم ارائه فرمود و گفت: هان اى آدم من بر آنم که از نسل تو پیمان بگیرم که تنها مرا بپرستند و برایم همتا و نظیر نگیرند و رزق و روزى خود را از من بخواهند. آن گاه به آن ژنها و ذرّات ناچیز فرمود: آیا من پروردگار شما نیستم؟ آنها همگى پاسخ دادند چرا، ماگواهى مىدهیم که تو آفریدگار وپروردگار ما هستى. و او به فرشتگان فرمود: شماگواه باشید. و آنان گفتند: ما گواه این حقیقت خواهیم بود.
برخى از این گروه بر این باورند که آفریدگار هستى به آن ذرّات و ژنها نعمت خرد و فهم ارزانى داشت، به گونهاى که سخن خدا را شنیدند و پیام او را دریافتند؛ و آنگاه آنان را به صلب آدم باز گردانید ؛ و در آنجا بودند تا به تدریج به نسلهاى بعد انتقال یافتند و به دنیا آمده و مىآیند. کسانى که بر توحید گرایى فطرى پایدار بمانند و اسلام را راه زندگى قرار دهند، به همان فطرت پاک نخستین هستند و توحید گرا مىباشند امّا کسانى که کفر ورزند، از آن پیمان فطرى انحراف جستهاند.
این دیدگاه را روایاتى نیز تأیید مىکند، امّا این روایات از نظر علمى و فنّى چندان مورد اعتماد نیستند.
ارزیابى این دیدگاه به باور پژوهشگران این دیدگاه با ظاهر آیه شریفه هماهنگى و سازش ندارد، چرا که:
1 - آیه شریفه نشانگر آن است که خدا نسل فرزندان آدم را از صلب و پشت خود آنان برگرفت و نه از پشت حضرت آدمعلیه السلام.
2 - آیه مبارکه نشانگر آن است که هدف از این پیمان آن بود که آنان بهانه و عذرى نیاورند و نگویند ما دچار غفلت و بىخبرى شدیم و پیمان فطرت را از یادبردیم و بر راه و رسم شرک آلود پدرانمان گام سپردیم.
از این بیان چنین دریافت مىگردد که آنان پدرانى شرک گرا داشتهاند، و این بادیدگاه مورد بحث که مىگوید آنان را از صلب آدم گرفت تناسب ندارد.
3 - افزون بر آنچه آمد، نسل و تبارى که از صلب آدم بیرون آورده شد، اگر خردمند و هوشمند نبود که نمىتوانست خداى یکتا را بشناسد و به توحید گرایى و یکتاپرستى روى آورد؛ و اگر خرد و رز و هوشمند بود، نباید این پیمان جاودانه را از یاد ببرد، چرا که پیمان در صورتى درست است که از ذهن انسان پاک نگردد، و فراموش نشود، و ما طبق این دیدگاه باید آن پیمان را به خاطر داشته باشیم، در صورتى که کسى از میلیاردها انسان چنین خاطرهاى در ذهن خویش ندارد. با این بیان چگونه مىتوان پذیرفت که همه انسانها پیمانى را آگاهانه و آزادانه بسته و آن را امضا کرده باشند و همگى آن را از ریشه فراموش کنند؟
و این در حالى است که ما با نگرش به قرآن در مورد سراى آخرت، مىبینیم که مردم در آنجا خاطرات زندگى دنیا را در ذهن دارند و با هم از زندگى دنیا و گذشته خویش سخن مىگویند که یک نمونه آن گفتگوى بهشتیان با دوزخیان است.(45)
4 - و سرانجام این که در صورتى که این دیدگاه را بپذیریم، باید بر این باور باشیم که خدا مردم را در گذشته یک بار به دنیا آورده و مکلّف ساخته و برده است و آنگاه بدون این که چیزى از آن را به یاد داشته باشند، آنان را باردیگر باز گردانیده است تا به آنان پاداش یا کیفر دهد، و چنین تصوّرى ثمرهاش درست پنداشتن پندار طرفداران تناسخ است.
از «على بن عیسى» آوردهاند که «ابو بکر ابن اخشید» مىگفت: ممکن است اصل این خبر و این مطلب درست باشد، امّا تفسیر و تأویل آیه آن گونه که دیدگاه نخست ترسیم مىکند نیست، بلکه هدف آفریدگار هستى از این کار این بود که انسانها را به راه سپاس از نعمتها و اقرار به توحید و یکتایى آفریدگار هستى سوق دهد و بر ایشان روشنگرى نماید که اساس آفرینش بر پایه نیکى و شایستگى و توحید و تقوا نهاده شده است؛ درست همانگونه که روایت مىفرماید انسانها همه بر توحید گرایى و خدا پرستى زاده شدهاند.
«ابوهذیل» در کتاب «الحجّة» از حسن بصرى و یارانش آورده است که: نعمت و پاداش شکوهبارى که خدا در بهشت به کودکان خردسال ارزانى مىدارد، پاداش ایمان آنان در عالم «ذر» مىباشد.
به هر صورت دیدگاه نخست صرف نظر از ایرادها و اشکالهایى که بر آن وارد آمده، نشانگر این نکته است که پیمان مورد بحث یک قرار داد «تشریعى» است که میان انسانهایى آگاه و هوشمند از یک سو و آفریدگار فرزانه هستى از سوى دیگر بسته شده است.
ب : امّا به باور گروهى دیگر از جمله «رمانّى»، «ابو مسلم» و «ابن اخشید» منظور از این پیمان، نه پیمان تشریعى و قرار داد میان آفریدگار هستى و انسانهاى هوشمند و خود آگاه است، بلکه منظور پیمان فطرى و تکوینى است. و آن این گونه است که آفریدگار هستى فرزندان انسان را از صلب پدران به قرارگاه رحم مادران انتقال مىدهد و طبق نظام شگرف آفرینش آنها را به تدریج به سوى کمال سوق مىدهد و آیات و نشانههاى شگفت انگیز آفرینش و قدرت بى همتاى خود را به آنان مىنمایاند و به آنان استعداد و توانایى دریافت دلایل ونشانههاى یکتایى خود را ارزانى مىدارند، و بدین وسیله تو گویى از آنان بر یکتایى خودگواهى مىطلبد و مىپرسد: آیا من آفریدگار و تدبیرگر امور شمانیستم؟ و آنان در عالم استعدادها و تکوین و آفرینش گواهى بر یکتایى و قدرت او مىدهند که چرا!
با این بیان، مفهوم گواهى گرفتن آنان این گونه است که آفریدگار هستى، یکتایى خود را از راه آفرینش به آنان فهماند؛ چراکه در دستگاه خرد واندیشه آنان توان و دلایلى قرار داد که مىتوانند به وسیله آن به یکتایى و بىهمتایى او استدلال نمایند و در کران تا کران درون و برونشان شگفتیهاى بسیارى پدید آورد تا در پرتو آنها به سوى او راه یابند. آرى، خدا در این مورد برایشان تردید وابهامى باقى نگذاشت و بدینسان با این نشانههاى روشن و روشنگر آنان را به یکتایى و قدرت خویش گواه گرفت و به گونهاى حقیقت را بر ایشان روشن و آشکار ساخت که گویى آنان زبان به اقرار و اعتراف گشوده و به یکتایى او گواهى دادهاند، گرچه در حقیقت چنین چیزى نبوده است.
این گونه تعبیر و بیان در قرآن شریف نمونه دارد، از آن جمله این آیه شریفه است که مىفرماید: فقال لها و للأَرض ائتیا طوعاً او کرها قالتا أَتینا طائعین(46)
پس خدا به آسمان و زمین فرمود: از روى میل یا اجبار پدید آیید و سر برفرمان گذارید، آن دو گفتند: از روى میل پدید آمده، وسر بر فرمان نهادهایم.
و نیز نظیر این آیه شریفه که مىفرماید: شرک گرایان را نرسد در همان حال که به کفرگرایى خویش گواهى مىدهند، مسجدهاى خدا را آبادسازند. ما کان للمشرکین أنْ یعمروا مساجد الله شاهدین على انفسهم بالکفر...(47)
روشن است که در مورد نخست، خدا با آسمان و زمین سخن نگفته و آنان هم پاسخ ندادهاند. و نیز در مورد دوّم مىدانیم که کفراگریان با زبان به کفر خویش گواهى نمىدادند؛ و هر دو تعبیر بیانگر وصف و حال است نه گفتار بازبان. به بیان دیگر عملکرد آنان به گونهاى بر کفرشان گواه بوده است که گویى با زبان گواهى کردهاند.
افزون بر آنچه آمد در گفتگوى روز مره مردم نیز به این گونه تعابیر بر مىخوریم؛ براى نمونه:
انسان در برابر آفریدگار خویش زبان به سپاس گشوده و مىگوید: بار خدایا! اعضا و اندام ها و کران تاکران وجودم بر مهرو نعمتهاى بىکران تو گواهى مىدهند و سپاس مىگزارند.
یا پارهاى از سخنوران نامدار در سخنان خویش مىگویند:
سَلِ الأَرض مَن شق انهارک؟ و غرس اشجارک؟ و اینع ثمارک؟ فان لم تجبک حواراً اجابتک اعتباراً.
هان، از زمین خدا بپرس که چه کسى جویبارهایت را گشوده؟
درختان سرسبز و پرطراوتت را نشانده؟
و میوه هاى رنگارنگ و تماشایىات را رسانده است؟
آرى، از زمین بپرس و بدان که اگر با زبان نتواند با تو سخن گوید و پاسخ دهد، به زبان حال پاسخ تو را خواهد داد و با نشان دادن آثار تمدّنها و درس هاى عبرت، به تو رهنمود خواهد داد.
و از این تعابیر و از این نمونهها در نثر و شعر عرب بسیار است.
ج : از دیدگاه برخى از جمله «قاضى» و «جبایى» منظور این است که خداگروهى از فرزندان آدم را آفرید وبه آنان خرد و اندیشه ارزانى داشت و آنگاه به وسیله فرستادگان خود از آنان بریکتایى و بىهمتایى خود اقرار گرفت و آنان نیز به بندگى و فرمانبردارى از آفریدگار خویش اقرار کردند تا در روز رستاخیز نگویند: دچار غفلت شده یا پدرانشان شرک گرا بودند واینان از پى آنان گام سپردهاند.
بدین سان به نظر مىرسد که خدا مىخواهد این نکته را روشن سازد که او بخشاینده و آمرزنده است و از روى بخشایشگرى کسانى را که عذر داشته باشند کیفر نمىدهد.
با این بیان، این رویداد مربوط به گروهى از فرزندان انسان است، نه همه آنان، و از آیه چنین دریافت مىگردد که مردم با ایمان در میان این گروه نیستند؛ چرا که آیه نشانگر آن است که این گروه پدرانشان شرک گرا بودهاند. افزون بر آن، فرزندان صلبى و بىواسطه آدم از صلبِ نسل او گرفته نشده است.
«زهرى» از پارهاى آورده است که جمله «شهدنا»، (گواهى دادیم) از زبان فرشتگان است و منظور آیه این است که: ما گواهى دادیم تا شما فرزندان انسان در روز رستاخیز نگویید که ما از این پیمان فطرى بىخبربودیم...، امّا این مطلب، هم باظاهر آیه ناسازگار است و هم با دیدگاه مفسّران؛ زیرا منظور آیه شریفه این است که فرزندان انسان گفتند که ما گواهى دادیم و نه فرشتگان؛و در آیه نام و نشانى از فرشتگان نیست. به هرحال تنها بحث در آیه شریفه این است که فرزندان آدم چگونه گواهى دادند و گرنه اصل بحث روشن و گویاست.
اَنْ تَقولُوا یَوْمَ الْقِیمَةِ اِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلینَ
و براى این که در روز رستاخیز هنگامى که گرفتار کیفر مىشوید، نگویید: ما از این پیمان فطرت بىخبر بودیم و خردمان کامل نشده بود که درباره آن بیندیشیم.
● سوره اعراف آیه 137 - مجمع البیان
فرجام بیداد گرى و خود کامگى پس از نمایش نمونه هایى از بهانه جویى ها و حق ستیزى ها و بیداگرى ها و پیمان شکنى هاى فرعونیان، وکیفرها و بلاها و گرفتارى هاى هشدار دهنده و بیدار کننده و پیاپى و رنگارنگى که بر آنان فرود آمد، اینک در این آیه شریفه به فرجام سیاه آنان اشاره دارد که به امواج آبها سپرده شدند و آفریدگار هستى قدرت و امکانات آنان را به بنى اسرائیل واگذار کرد.
وَاَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذینَ کانُوا یُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ الْاَرْضِ وَمَغارِبَها الَّتى بارَکْنا فیها
و فرزندان اسرائیل را که بر اثر بیدادگرى و حق کشى فرعونیان به ناتوانى و ذلّت کشیده شده بودند، قدرت بخشیدیم، و پس از نابودى فرعون و نظام گورستانى او، سراسر قلمرو قدرت وى و سرزمینهایى که در آنها با جارى ساختن چشمه سارها و جویبارها و پدید آوردن مزارع سرسبز و بوستانهاى پرمیوه برکت نهاده بودیم، همه را در اختیار آنان قرار دادیم.
«حسن» مى گوید: قلمرو کشور پهناور فرعون، مصر و شام را شامل مى شد؛ امّا «قتاده» مى گوید: خاور و باختر شام را شامل مى شد.
از دیدگاه «جبایى» او بر سرزمین مصر حکومت مى کرد؛ و از دیدگاه «زجاج»، داود و سلیمان از بنى اسرائیل بودند و بر سراسر قلمرو قدرت فرعون حکومت کردند.
وَتَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ الْحُسْنى عَلى بَنى اِسْرآئیلَ بِما صَبَرُوا
و به پاس شکیبایى و پایدارى بنى اسرائیل در ایستادگى در برابر فشار فرعون، وعده نیکو و نوید خوشى که پروردگارت به آنان داده بود تحقّق یافت، و سرانجام دشمن تجاوز کارشان نابود گردید و اینان بر سرزمین او تسلّط یافتند.
گفتنى است که وفاى به عهد و پیمان بدان دلیل که همراه با ارزانى داشتن نعمت است، به منزله کمال و تمام سخن است. پارهاى بر آنند که منظور از «کلمه حسنى» یا وعده نیک خدا، این آیه شریفه است که مىفرماید: «ونرید اَن نمنّ على الّذین استضعفوا فى الأرض...»(21)
و بر آن شدیم که بر کسانى که در آن سرزمین به ناتوانى کشیده شده بودند منت نهاده و آنان را پیشوایان مردم گردانیم و وارث زمین و زمانشان سازیم.
«حسن» مىگوید همه کلمات خدا نیکوست؛ چرا که در کران تا کران آنها به کارهاى شایسته فرمان داده و به انجام دهندگان پراخلاص وعده بهشت و نعمتهاى آن را مىدهد.
آرى، آیه شریفه روشن مىسازد که بنى اسرائیل بدان دلیل در خور این نعمت و پاداش شدند و بدان جهت لطف و مهر خدا بر آنان فرود آمد که در برابر استبداد فرعون به دستور موسى پایدارى ورزیدند و تا پیروزى و سرفرازى از پاى ننشستند.
وَدَمَّرْنا ماکانَ یَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَقَوْمُهُ وَما کانُوا یَعْرِشُونَ
و ما خانهها و کاخهاى فرعون و فرعونیان و باغها و بوستانهاى پردار و درخت آنان و آنچه را ساخته و بر افراشته بودند، - و به باور «ابن عباس» سقف خانههایشان - همه را ویران ساخیتم.
● سوره اعراف آیه 136 - مجمع البیان
فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَاَغْرَقْنا هُمْ فِى الْیَمِّ بِاَنَّهُمْ کَذَّبُوا بِایاتِنا وَکانُوا عَنْها غافِلینَ.
و ما بر اثر کردار و رفتار ناپسند و ظالمانه اى که داشتند از آنان انتقام گرفتیم، و همه را به دریا ریختیم و غرق ساختیم؛ چرا که آنان آیات و نشانههاى قدرت ما را دروغ مى شمردند و رسالت موسى را گواهى نمى کردند و از آنها غافل بودند.
به باور برخى منظور این است که: این عذاب هنگامى بر آنان فرود آمد که درغفلت و بى خبرى بودند؛ امّا به باور برخى دیگر منظور این است که: عملکرد زشت و غافلانه آنان باعث فرود عذاب گردید.