تاریخ نگارش : بیست و نهم دي 1390
مسوولیتهای امام حسن علیه السلام در دوران پدر
حاجیه تقی زاده فانید
فرزندی مطیع و امام شناس بود، بلکه همواره بازوی نیرومند،یاوری صدیق، مسئولی امین و با تجربه و سربازی عاشق و فداکاربرای امیرمومنان به حساب میآمد. وی با شناخت کاملی که از پدرداشت، خود را وقف خدمتبه امیرالمؤمنین کرده بود.
روزی بازوی نظامی پدر میشود و به فرمانش به طرف کوفه روانهمیشود تا مردم آن سامان را از توطئه شوم دشمنان اسلام آگاهی دهدو آنها را جهت مقابله با پیمان شکنان و ناکثان بسیج کند. روزدیگر بازوی سیاسی امام میشود و در جریانات سیاسی دوران عثمانوارد صحنه میشود و او را نسبتبه وضع ناهنجار دستگاه خلافتش وکثرت انحرافات آگاه میسازد و یا در مسئله حکمیتبه دستور آنحضرت و با بیانات شیوا و دلنشین، اعلام موضع مینماید و دستبهافشاگری میزند.
کلید واژه : امام حسن علیه السلام
فرزندی مطیع و امام شناس بود، بلکه همواره بازوی نیرومند،یاوری صدیق، مسئولی امین و با تجربه و سربازی عاشق و فداکاربرای امیرمومنان به حساب میآمد. وی با شناخت کاملی که از پدرداشت، خود را وقف خدمتبه امیرالمؤمنین کرده بود.
روزی بازوی نظامی پدر میشود و به فرمانش به طرف کوفه روانهمیشود تا مردم آن سامان را از توطئه شوم دشمنان اسلام آگاهی دهدو آنها را جهت مقابله با پیمان شکنان و ناکثان بسیج کند. روزدیگر بازوی سیاسی امام میشود و در جریانات سیاسی دوران عثمانوارد صحنه میشود و او را نسبتبه وضع ناهنجار دستگاه خلافتش وکثرت انحرافات آگاه میسازد و یا در مسئله حکمیتبه دستور آنحضرت و با بیانات شیوا و دلنشین، اعلام موضع مینماید و دستبهافشاگری میزند.
آن حضرت در سمت قضاوت و دیگر مسوولیتها به کمک و یاری پدرمیشتابد. این نوشتار کوتاه اگر چه بیان کننده بخشی ازمسوولیتها و ماموریتهای امام حسن(علیه السلام) در دوران پدر میباشد، اماباید اعتراف کرد که بدون شک در این سی و هفتسال خدمات آن حضرتدر قالب ماموریت از طرف امیرمومنان بیش از اینها بوده است ولیما برآنها دست نیافتهایم و یا فاقد ارزش تاریخی بودهاند.
اما مسوولیتهای ثبتشده در تاریخ به قرار زیر است:
1- نماینده امام علی(علیه السلام)به سوی عثمان
انحرافات و کجرویهای آشکار کارگزاران عثمان عرصه را بر تماممسلمانان آگاه و بیدار، به ویژه صحابه رسول الله(علیه السلام)تنگ کردهبود. ابن عبد ربه اندلسی مینویسد:
در زمان خلافت عثمان کارهای خلاف زیاد صورت میگرفت. بدین جهتهرگاه فرد یا افرادی به حضور علی(علیه السلام)میآمدند و از کارهای عثمانشکایت مینمودند، علی(علیه السلام) پسرش، حسن(علیه السلام)را نزد عثمان میفرستاد تاشکایت مردم را به او گوشزد کند. این موضوع بسیار تکرار شد، تااین که روزی عثمان به حسن(علیه السلام)گفت: پدرت تصور میکند که احدیآگاهی ندارد ولی ما به آنچه انجام میدهیم آگاه هستیم. بنابرایناز مادستبردار. پس از این گفتگو دیگر حضرت علی(علیه السلام)پسرش امامحسن(علیه السلام)را نزد عثمان نفرستاد.
2- پاسخ به سوالات مذهبی مردم
از دیگر مسوولیتهای مهم امام حسن(علیه السلام)در زمان پدر، پاسخگویی بهپرسشهای مهم مردم بود. حضرت امیرمومنان(علیه السلام) بارها پاسخ بدینپرسشها را به امام حسن(علیه السلام)ارجاع داده بود. گاهی مردم پس ازدریافت پاسخ از امام حسن(علیه السلام)به نزد امام علی(علیه السلام) میرفتند و ازحضرت پاسخ همان سؤال را میخواستند که حضرت به آنان میفرمود: اگر از من هم میپرسیدید بیش از این جوابی دریافت نمیکردید.
در دوران خلافت ابوبکر یک نفر اعرابی نزد او آمد و گفت: من درحال احرام حجبه تخم شتر مرغ دستیافتم و آن را خوردم. چهکفارهای برمن واجب است؟ ابوبکر که نتوانست جواب دهد، او را بهنزد عمر فرستاد. او هم که از جواب عاجز مانده بود، اعرابی رابه نزد عبدالرحمن بن عوف راهنمایی کرد. عبدالرحمن نیز که درمانده شده بود، به اعرابی گفت که نزد علی(علیه السلام)برود. مرد اعرابینزد علی(علیه السلام)آمد. حضرت به حسنین علیهما السلام اشاره کرد و فرمود: مسئله خود را از هرکدام از این دو کودک میخواهی بپرس. اعرابیسؤال خود را مطرح کرد و امام حسن(علیه السلام)در محضر امیرمومنان بدانپاسخ گفت.
روزی حضرت علی(علیه السلام)در «رحبه» بودند که مردی به حضورش آمد وعرضه داشت: من از رعایای شما هستم. حضرت فرمود: خیر. هرگز ازرعایای من نیستی، بلکه تو پیک پادشاه روم هستی; از معاویهسوالاتی کردهای و او درمانده و عاجز شده است. بدین جهت تو راجهت دریافت پاسخهای آن به نزد ما فرستاده است.
آنگاه حضرت به او فرمود: از یکی از دو فرزندم بپرس. او گفت: از فرزندت حسن(علیه السلام) میپرسم. امام حسن(علیه السلام)رو به او کرد و فرمود: آمدهای که بپرسی: فاصله بین حق و باطل چه مقدار است؟ همچنینآمدهای که بپرسی: چقدر فاصله استبین آسمان و زمین؟ میان مشرقو مغرب چه اندازه فاصله است؟ قوس و قزح چیست؟ کدام چشمه و چاهاست که ارواح مشرکان در آنجا جمع هستند؟ ارواح مومنان در کجاجمع میشوند؟ خنثی کیست؟ کدام ده چیز است که هریک سختتر ازدیگری است؟
عرض کرد: یابن رسول الله! آری. پرسشهای من همین است که بیانداشتید. سپس امام حسن(علیه السلام)به یک یک پرسشهای اوپاسخ داد. مردشامی به امام حسن(علیه السلام)گفت: گواهی میدهم که توفرزند رسول خدایی و همانا علیبن ابیطالب(علیه السلام)برای خلافت وجانشسینی رسول خدا از معاویه سزاوارتر است...
3-خواندن دعای باران به دستورامیرمومنان(علیه السلام)
گروهی نزد علی(علیه السلام)آمده، از کمبود باران شکایت کردند. آن حضرتفرزند برومندش، امام حسن(علیه السلام)را فراخواند و به وی فرمود: خدای رااز بهر استسقاء بخوان. امام حسن(علیه السلام)به دنبال فرمان پدر، دستبهدعا برداشته، فرمود: «اللهم هیج لنا السحاب بفتح الابواب بماءعباب» ;
خدایا! ابرها را به حرکت درآور و با بازکردن دربهای آسمان،آب و باران فراوانی بر ما فرست.
سپس امام حسن(علیه السلام)دعای استسقا را جهت آمدن باران قرائت کرد.
امام حسین(علیه السلام)نیز به دستور پدر به دعای استسقاء پرداخت: «اللهم معطی الخیرات. ..» ; خدایا! ای کسی که خیرات و برکاترا به بندگان عطا میکنی.
هنوز دعا پایان نگرفته بود که باران تندی شروع به باریدنکرد.
به سلمان گفتند: ای اباعبدالله! این دعا به آنها یاد دادهشده بود. او در پاسخ گفت: وای برشما! مگر نشنیدهاید حدیث رسولخدا را که میفرماید: خداوند مصالح حکمت را بر زبان اهلبیت منجاری ساخته است.
4-بسیج مردم کوفه
امام حسن(علیه السلام)از طرف امام علی(علیه السلام)مامور شد تا جهت آگاه ساختنمردم کوفه از توطئههای شوم دشمنان و بسیج مردم برای یاریعلی(علیه السلام)به همراه عماربنیاسر و قیس به کوفه برود.
امام حسن(علیه السلام)در کوفه چنین گفت: ای مردم! به دعوت امام و امیر خود پاسخ مثبت دهید و به کمکبرادران مجاهد خود علیه شورشگران داخلی حرکت کنید... سوگند بهخدا، خردمندان او را یاری نمایند. درس عبرتی برای آیندگاننزدیک و دور خواهد شد. عاقبت نیکی خواهید داشت. پس به دعوت ماپاسخ دهید و ما را برآنچه ما و شما بدان مبتلا و دچار گشتهایمیاری نمائید. همانا امیرمومنان(علیه السلام)فرمود: من به سوی ناکثین حرکتکردم تا آنان را به جای خود نشانم. در این حال از دو صورت خارجنیست; من یا ظالم و ستمگرم و یا مظلوم و و ستمدیده. مردم، ازخدا میخواهم مردی را برساند که جویای قیقتباشد وحق خدا را درنظر بگیرد، چنانچه من مظلوم و ستمدیده هستم یاریام کند و اگرستم میکنم، ممانعت و جلوگیری نمایید. سوگند به خدا! طلحه وزبیر از اولین کسانی بودندکه با من بیعت کردند و از اولینافرادی بودند که پیمان شکستند و خدعه نمودند. آیا از بیت المالچیزی را به خود اختصاص دادهام و یا حکمی را دگرگون کردهام؟! پسحرکت کنید به سوی آنان و امر به معروف و نهی از منکر نمایید.
کارشکنیهای ابوموسی اشعری عقیم ماند و امام حسن(علیه السلام)توانستحدود دوازده هزار نفر از جنگجویان کوفه را جهت پیوستن به سپاهعلی(علیه السلام)به سوی بصره گسیل دارد.
5-تبیین سیاست امام علی(علیه السلام)درباره حکمیت
پس از پایان گرفتن جریان حکمیت توسط ابوموسی اشعری و عمروبنعاص، و خیانت آشکار آنها به اسلام و مسلمانان، بسیاری از مردملب به اعتراض گشودند که چرا امام علی(علیه السلام)بعضی از بستگان خود رامامور مذاکره و تکلم نکرد؟
با این که مردم کوفه بر خلاف نظر امامعلی(علیه السلام)، ابوموسی اشعریرا جهت مذاکره و حکمیت پیشنهاد کرده و بر این امر اصرار ورزیدهبودند; حضرت علی(علیه السلام)برای پایان دادن به اختلافات، به امامحسن(علیه السلام)دستور داد تا درباره ابوموسی و عمروبن عاص و اشتباهاتشانسخن گوید.
اندلیسی مینویسد: روزی علی(علیه السلام)در مسجد کوفه بالای منبر سخن میگفت. متوجه فرزندشحسن(علیه السلام)شد و به او فرمود: برخیز و درباره این دو نفر سخن بگو. امام حسن(علیه السلام)برخاست و پس از حمد و ثنای خدا، فرمود:
ای مردم! شما در مورد این دو نفر(ابوموسی و عمروبنعاص)مذاکره کردید(و به توافق رسیدید.)و ما آنها را به مجلسمذاکره فرستادیم. براین اساس که مطابق قرآن، نه مطابق هوسهاینفسانی داوری کنند ولی آنها مطابق هوسهای نفسانی، نه مطابققرآن داوری کردند و وقتی که مذاکره این گونه باشد، حاکم نخواهدبود. بلکه محکوم است. ابوموسی در آنجا که حکمیت را برایعبدالله بن عمر قرار داد، به خطا رفت. ابوموسی از سه جهتخطاکرد:
1- عبدالله با پدرش عمر مخالفت نمود، زیرا عمر او را برایخلافت نپسندید و او را جزو شورای شش نفره قرار نداد.
2- عبدالله رهبری و حاکمیت را برای خود طلب نکرد.
3- مهاجران و انصار که مقام زمامداری را تشکیل میدهند، برایامارت او اتفاق نظر ننمودند.
در مورد اصل مسئله حکمیت(وکالت دادن به شخصی برای داوری)رسولاکرم(ص)در جریان یهودیان بنی قریظه، سعد بن معاذ را منصوب نمودتا درباره آنها داوری کند و او نیز حکمی کرد که خداوند به آنراضی شد و شکی در این جهت نیست، زیرا اگر حکم کردن سعد بن معاذخلاف بود، پیامبر(ص)به آن راضی نمیشد.
6-عهدهداری امامت جمعه
یکی دیگر از مسئولیتهای مهم امام حسن(علیه السلام)که در زمان پدر به ویواگذار شده بود، اقامه نماز جمعه بود. مسعودی مینویسد: آنگاهکه عذری مانند بیماری برای امیرمومنان پیش میآمد و نمیتوانستبرای اقامه نماز جمعه در مسجدکوفه حضور یابد، فرزند برومندش رابه این امر مهم میگمارد.
امام حسن(علیه السلام)در یکی از خطبههای نماز جمعه درمسجد کوفه، چنینفرمود: همانا خداوند سبحان مبعوث ننمود پیامبری را مگر این کهبعد از او، خلیفه و جانشینی را تعیین کرد و یا گروه و یاخاندانی را. پس قسم به آن کس که محمد(ص)را به پیامبری برگزید،هیچ کس در حق مااهلبیت کوتاهی نخواهد کرد، مگر این که خداوندسبحان اعمال او را ناقص خواهدگذاشت و هیچ دولتی بر ضد ماحاکمیت پیدانخواهد کرد، مگر آن که عاقبت از آن ما خواهد شد ومتجاوزان به حق ما پس از چند صباحی، سزای عمل خود را خواهنددید و به مکافات آن خواهند رسید.
7-دستیاری امیرمومنان(علیه السلام)در قضاوت
حضرت علی(علیه السلام)در برخی رویدادها از امام حسن(علیه السلام)میخواست قضاوتکند. امیرمومنان(علیه السلام)از فرزندش خواست تا در باره مردی که چاقو دردست داشت و در خرابهای کنار کشتهای دستگیرش کرده بودند، قضاوتکند. اینک تمام ماجرا:
امام صادق(علیه السلام)فرمود: در دوران حاکمیت امیرالمؤمنین(علیه السلام)مردی راجهت دادخواهی به محضر آن حضرت آوردند. آن مرد را در خرابهاییافته بودند در حالی که چاقویی خون آلود در دست داشت و بالای سرمقتول که به خون خویش میغلتید. ایستاده بود. حضرت پرسید: ایمرد! در این مورد چه میگویی؟
متهم پاسخ داد: ای امیرمومنان! اتهامم را میپذیرم. علی(علیه السلام)دستور داد او را ببرند و به جای مقتول قصاص کنند. در اینهنگام مردی با عجله و شتاب خود را نزد حضرت رساند و فریاد زد: او را باز گردانید، به خدا سوگند، او جرمی ندارد. من قاتلم!
امیرمومنان از متهم پرسید: چه چیز تو را وادار کرد که اتهامقتل را بپذیری و حال آن که او را نکشتهای؟ مرد پاسخ داد: وضعیتبه گونهای بود که نمیتوانستم کمترین دفاعی از خود کنم; زیراچند نفر مرا درحالی که کارد خونین در دست داشتم و بالای سرمقتولایستاده بودم، دیدند و دستگیرم کردند. من در کنار خرابه مشغولذبح گوسفند بودم. وقتی آن را سربریدم نیاز به قضای حاجت پیداکردم. از این رو، داخلخرابه شدم که ناگهان دیدم مردی در خونخود میغلتد. به شدت ترسیده بودم. در حالی که چاقوی خون آلود دردستم بود، چند نفر وارد شدند و مرا بازداشت نمودند.
علی(علیه السلام)دستور داد آن دو را نزد فرزندش، حسن(علیه السلام)ببرند و داستانرا برای او بیان کنند و حکم الهی را بپرسند. آنان را نزداماممجتبی(علیه السلام)بردند. آن حضرت پس از شنیدن سخنان آنها چنین قضاوتنمود:
قاتل واقعی با اقرار و صداقتش جان متهم را نجاتداد و با اینکارش، گویی بشریت را نجات داده است، خداوند سبحان فرمود: (...ومن احیاها فکانما احیاالناس جمیعا)...; هرکس انسانی را از مرگرهایی بخشد چنان است که گویی همه مردم را زنده کرده است.
بنابراین آن دو را آزاد کنید و دیه مقتول را از بیت المالپرداخت نمایید.
8-فرماندهی گروه ده هزارنفری
در پی خیانت آشکار معاویه و هوادارانش پس از ماجرای حکمیت،امیرمومنان(علیه السلام)در اواخر عمرش برآن شد تا جنگ بامعاویه را از سربگیرد. بدین جهتبا بسیج کردن مجدد نیروهای رزمنده، امامحسن(علیه السلام)را به فرماندهی ده هزار نفرمنصوب کرد تا آنها به سویجبهه صفین روانه شوند. مردم گروه گروه به این سپاه پیوستند. صد هزار شمشیر جمع شد و آماده حرکتشد. در این هنگام بود که ابنملجم ملعون بر فرق مقدس امام علی(علیه السلام)ضربت زد و آن ضربتبه شهادتآن حضرت منجر شد و آن سپاه با عظمت مانند گله گوسفندی که چوپانخود را از دست داده باشداز هم گسیخت.
9-سرپرستی موقوفات و صدقات
از دیگر مسوولیتهای امام حسن(علیه السلام)، تولیت موقوفات امامعلی(علیه السلام)بود. امام علی(علیه السلام) در اواخر عمر خویش طی حکمی همه موقوفاتخویش را به امام حسن(علیه السلام)واگذار کرد.
این موقوفات دو بخش بود: برخی موقوفات خود امام علی(علیه السلام)بودنداز قبیل چاه، چشمه، نخل و دیگر چیزهایی که امیرمومنان آنها رااحداث و وقف گردانیده بود; برخی همان موقوفات پیامبر(ص)وفاطمه(س)بود که تولیتش به عهده حضرت علی(علیه السلام)بود که مجموع آنهاعبارت بود از: چشمه ینبع و وادی احمر، القصیبه، منطقه ینبع،یبیغات، صحرای رعیه، عین حسن، دیمه، اذنیه، امالعیال، حیطانسبعه(دلال، عواف، برقه، میثب، حسنی، صافیه، مشربهامابراهیم)وفدک.
امام علی(علیه السلام)در فرمانی به امام حسن(علیه السلام)به وی چنین میفرماید:
«این است آنچه را که بنده خدا، علیبن ابیطالب، پیشوایمؤمنین درباره دارایی خود به آن فرمان داده برای به دست آوردنرضا و خشنودی خدا که به سبب آن مرا به بهشت داخل نماید و براثر آن، آسودگی آخرت را به من عطا فرماید... و پس از من، حسنبن علی سفارش مرا انجام میدهد. وصی من است از مال و داراییم بهطور شایسته صرف میکند و به مستحقین و سزاواران میبخشد و اگربرای حسن پیشامدی نمود حسین زنده است. وصی من بعد از حسن، اوستو سفارشم را مانند او انجام میدهد.... و شرط میکند با آن کهتصدی این مال را به او داده، این که این مال را به همان طوریکه هست، باقی بگذارد و میوه آن را در آنچه به آن مامور گشته ورهنمود شده است، صرف نماید و شرط میکند که نهالی از زادههایدرختخرمای این دهها را نفروشد...»
10-ایراد سخن به دستور پدر
روزی امام علی(علیه السلام)به امام حسن(علیه السلام)فرمود: برخیز و سخنرانی کن تاگفتارت را بشنوم. امام حسن(علیه السلام)عرض کرد: پدرجان! چگونه سخنرانیکنم با این که رو به روی تو هستم و از شما شرم دارم.
امام(علیه السلام)سپس خود را مخفی نمود به طوری که صدای حسن(علیه السلام)رامیشنید. امام حسن(علیه السلام) برخاست و خطابه خود را شروع کرد و پس ازحمد و ثنای الهی فرمود: «اما بعد فان علیا باب من دخله کانمومنا و من خرج منه کان کافرا اقولی قولی هذا و استغفراللهالعظیم لی و لکم» ; بدون شک علی، دری(از علم و کمال)است کهاگر کسی وارد آن در شود، مؤمن است و کسی که از آن خارج گردد،کافر است. من این سخن رامی گویم(و به آن معتقدم)و از برای خودو شما ازدرگاه خدای بزرگ طلب آمرزش میکنم.
در این هنگام امام علی(علیه السلام)برخاست و بین دو چشم حسن(علیه السلام)را بوسیدو سپس فرمود: «ذریهبعضها من بعض والله سمیع علیم» ; آنهافرزندان و دودمانی بودند که بعضی از بعضی دیگر گرفته شده بودندو خداوند شنوا و داناست.
منبع: ماهنامه کوثر
نظری ثبت نشده است.
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.