تاریخ نگارش : هفدهم تير 1390
مثالهاى علمى قرآن
فاطمه نصیری خلیلی
قرآن در آیات زیادى به حرکت زمین و خورشید و زوجیت گیاهان و... اشاره دارد. به طورى که انسان را در مقابل عظمت علمى خود خاضع مىکند. ولى آنچه مهم است این است که روشن شود هدف قرآن از ذکر مثالهاى علمى چیست؟
ناشر : کتاب پژوهشى در اعجاز علمى قرآن
در این مورد مىتوانیم سه نظریه ارائه کنیم:
الف) ذکر مطالب و مثالهاى علمى در قرآن کریم هدف اصلى و نهایى قرآن نیستبلکه هدف اصلى قرآن هدایت انسان به سوى خداست اما براى مثال و شاهد آوردن از مطالب علمى واقعى استفاده مىکند. پس علوم تجربى و پرداختن به آنها از اهداف اصیل و اولیه قرآن محسوب نمىشود. این قول مطابق نظر بعضى بزرگان و کسانى است که مىگفتند قرآن تبیان هر چیزى است که در رابطه با هدایت دینى باشد. (36)
ب) همان طور که بیان هدایت و معنوى انسان و معارف الهى از اهداف اولیه و اصیل قرآن کریم است، بیان مطالب علمى هم از اهداف اصیل قرآن است و لذا قرآن به علوم طبیعى و شناخت طبیعت توجه زیادى کرده است. این کلام مىتواند مطابق نظر کسانى باشد که مىگفتند در قرآن همه علوم و معارف دینى و بشرى و تجربى وجود دارد. (37)
ج) قرآن در داستانها و مثالهاى علمى به صورت سمبلیک و طبق فرهنگ مخاطبان خود سخن مىگوید و هدف آن بیان مطالب علمى به صورت اصلى یا عرضى نیست و چون در بحث قبل، ما وجود همه علوم در ظواهر قرآن را رد کردیم، پس مبناى قول دوم باطل شده است لکن براى روشنتر شدن مطلب کلام یکى از نویسندگان را در مورد مطالب علمى قرآن مىآوریم:
بعضى از بزرگان معاصر این طور فرمودهاند در قرآن کریم بحث درباره جهان و طبیعت و انسان به طور استطرادى و تطفلى به میان آمده است و شاید هیچ آیهاى نیابیم که مستقلا به ذکر آفرینش جهان و کیفیت وجود آسمانها و زمین پرداخته باشد، هماره این بحثها به منظور دیگر عنوان شده است. در موارد بسیار گفتگو از آفرینش جهان و انواع آفریدهها براى آگاهانیدن انسان و رهنمونى اوستبه عظمت الهى و سترگى حکمتهایى که خدا در آفرینش به کار برده است. در همه جا نیز این هدف ممکن است منظور باشد که انسان با نگرش به عالم از آن جهت که آفریده خدا و در چنبره تدبیر اوست معرفت فطرى و شناختحضورى خود را شکوفایى دهد، و شدت و نیروى بیشترى بخشد (و عقربه دل او را در جهتخدا نگاه دارد.)
به عبارت دیگر، قرآن کتاب فیزیک، گیاه شناسى، زمین شناسى و یا کیهان شناسى نیست. قرآن کتاب انسان سازى است و نازل شده است تا آنچه را که بشر در راه تکامل حقیقى (تقرب به خداى متعال) نیاز دارد به او بیاموزد و لذا آیات مربوطه به جهان و کیهان در هیچ زمینه هیچ گاه به بحثهاى تفصیلى در مورد موجودات نپرداخته بلکه به همان اندازهاى که هدف قرآن در هدایت مردم تامین مىشده بسنده کرده است. به همین جهت، بر خلاف بسیارى از آیات دیگر این آیات داراى ابهامهایى است و کمتر مىتوانیم یک نظر قطعى به قرآن نسبت دهیم (38) ».
فواید ذکر مثالهاى علمى در قرآن کریم:
1 - راه قرآن را در زمینه خداشناسى هموار مىکند. چون هدف قرآن بیان آیات الهى و توجه دادن مردم به جلوههاى فیض و قدرت الهى بوده است تا مردم را بیشتر متوجه خدا کند این از راه ذکر مثالهاى علمى و آیات الهى در آسمانها و زمین و دریاها و عجایب خلقت انسان و جانوران تامین شده است، لذا احتیاج به ذکر فرمولها و تفاصیل هر مطلب یستبلکه اشاره ضمنى کافى است.
2 - اعجاز علمى قرآن را ثابت مىکند. این مثالهاى حق و واقعى که با مطالب اثبات شده و یقینى علوم (به نظریات متزلزل و ظنى) مطابقت دارد، ما را متوجه مىکند که قرآن این مسائل را از محیط اجتماعى خود الهام نگرفته است، چون نزول قرآن در جزیرةالعرب انجام شده که فاقد تمدن قوى بوده است و حتى تمدنهاى آن زمان که در ایران و روم بر پا بوده چنین پیشرفتهاى علمى نداشتهاند تا بتواند نظریات علمى قرآن را به پیامبر صلى الله علیه وآله القا کرده باشند. پس این قرآن از طرف خداى حکیم و عالم نازل شده است.
نکته جالب این جاست که بعضى از مسائل مطرح شده در قرآن مثل حرکت زمین و یا زوجیت گیاهان و یا توده عظیم گازها و اتمها با تفکر علمى موجود در اعصار بعد از نزول قرآن مطابقت نداشت ولى قرآن با شجاعت مطالب علمى و محکم و به دور از خرافات را بیان مىکند. (39)
3 - مثالهاى علمى واقعى در قرآن موجب کنجکاوى بشر و تفکر او در عجایب آسمانها و خلقت انسان و دیگر موجودات مىشود و بشر را متوجه نیروهاى ناشناخته طبیعت مىکند. یعنى کار مهم قرآن ایجاد سؤال در ذهن انسان است زیرا تا انسان سؤال نداشته باشد به دنبال کشف علمى نمىرود، چون گمان مىکند همه چیز را مىداند و دچار یک جهل مرکب مىشود ولى قرآن مسائل ناشناخته کهکشانها و موجودات ناشناخته را بزرگ جلوه مىدهد و دعوت به تفکر در طبیعت مىکند، و این موجب پیشرفت علوم و صنایع بشر مىشود، چنان که در چند قرن اولیه تمدن اسلامى، همین امر موجب پیشرفتبلکه جهش علمى مسلمانان شد. (40)
4 - همین توجه اسلام و قرآن به علم و مطالب علمى است که منشا بسیارى از علوم و الهام بخش بسیارى از معارف بشرى شد هر چند بیان کردیم که تمام علوم با جزئیات آنها در قرآن وجود ندارد و یا رشد علوم را تسریع کرد.
براى مثال توجه اسلام به آسمانها و حرکتخورشید و ستارگان و سیارات موجب شد تا علم نجوم در میان مسلمانان به سرعت رشد کند هر چند مساله قبله در نماز و احتیاج جهتشناسى هم در آن تاثیر زیادى داشت.
جمعبندى و نتیجهگیرى:
در این جا به چند مطلب مهم اشاره مىکنیم:
اول: در مورد مطالب علمى قرآن چند هدف قابل توجه است:
الف - ظاهر مطالب علمى قرآن گاهى درباره شناخت آیات الهى و توجه به مبدا هستى است <قال الله تعالى: ان فى خلق السموات والارض واختلاف اللیل والنهار لآیات لاولى الالباب» (41) <در پیدایش آسمانها و زمین آمد و شد شب و روز نشانههایى براى صاحبان خرد وجود دارد».
ب - گاهى آیات علمى قرآن نشانه عظمت آن مطلب است، یعنى گوینده سخن قصد دارد که اهمیتیک مطلب علمى را برساند پس آن را ذکر مىکند براى مثال، قسمهاى قرآن به خورشید، ماه و... (42) از این قبیل است.
ج - گاهى آیات علمى قرآن براى اثبات معاد است، براى مثال مىفرماید: <فلینظر الانسان مم خلق خلق من مآء دافق یخرج من بین الصلب والترائب انه على رجعه لقادر» (43) پس آدمى بنگرد از چه چیز آفریده شده است از آبى جهنده آفریده شده است که از میان پشت و سینه بیرون مىآید خداوند به باز گردانیدن او قادر است.»
دوم: مىتوان گفت که قرآن یک هدف اصلى و عمده دارد و آن به کمال رساندن انسان (که همانا تقرب الى الله است) مىباشد، و اهداف فرعى دیگرى هم دارد که در طول و راستاى همان هدف اصلى است، از جمله آن اهداف اثبات معاد و نبوت و اعجاز خود قرآن (که مقدمهاى براى پذیرش وحى توسط مردم است) مىباشد.
پس بیان مطالب علمى از اهداف قرآن است، چون اعجاز قرآن را ثابت مىکند ولى هدف اصلى و عمده قرآن نیست. این مطلب ... خصوصا با توجه به این نکته روشن مىشود که بیان کردیم آیاتى که همه چیز را به قرآن نسبت مىدهد در مورد هدایت و دین است. بنابراین، هدف اصلى هدایت انسان و بیان معارف دینى است لکن یکى از امورى که مربوط به دین است اثبات اعجاز قرآن است و یکى از ابعاد اعجاز قرآن اعجاز علمى آن است. از این رو، مطالب علمى قرآن (در بعضى موارد) خود از اهداف قرآن است لکن هدف عمده و اصلى نیست.
پی نوشت ها:
36- مثل مؤلف المیزان، جلد 14، ص 325 و مجمع البیان، جلد 4، ص 298 در یک احتمال که ذکر کرده و صاحب کشاف، جزء الثانى، ص 21 و 31.
37- مثل مرحوم فیض کاشانى <ره» در تفسیر صافى (جلد 1، ص 57) و صاحب مجمع الببان در یکى از احتمالاتى که ذکر کرده است (جلد 4، ص 298).
38- استاد محمدتقى مصباح یزدى، معارف قرآن، ص 225 و 226 و 228 با تلخیص.
39- براى اطلاع بیشتر دراین مورد به کتاب درآمدى بر تفسیر علمى نوشته نویسنده مقاله مراجعه فرمائید.
40- در این قسمت از کتاب علم و دین (سرفرازى) از ص 43 به بعد استفاده شده است (با تلخیص و اضافات).
41- آل عمران 190.
42- و الشمس 1 به بعد.
43- الطارق 5 - 8.
1)
: Wow! That's a really neat awnser!
نظر شما ثبت شد و بعد از تائید داوران بر روی سایت قرار می گیرد.