تاریخ نگارش : نهم آذر 1390
تناسب و ارتباط میان سوره های قرآن
لیلا حسین زاده

یکی از جلوه های تناسب و ارتباط در ساختار قرآن کریم، مناسبتهای موجود میان سوره های آن است. این موضوع از سوی بسیاری از مفسران و پژوهشگران علوم قرآن بررسی و پی گیری شده و حجمی از تفاسیر و کتابهای علوم قرآن را به خود اختصاص داده است. تفاسیری مانند: مجمع البیان، تفسیر کبیرفخر رازی، نظم الدرر فی تناسب الآیات و السور، المنار، تفسیر مراغی، الاساس فی التفسیر و شماری دیگر که از روابط میان سوره ها سخن گفته اند.
کتابهای جداگانه ای نیز در این باره نگاشته شده است؛ همچون البرهان فی مناسبة ترتیب سور القرآن از ابوجعفر بن زبیر و تناسق الدرر فی تناسب السور از جلال الدین سیوطی.
در برابر این نظر، گروهی دیگر از عالمان و پژوهشگران که ترتیب سوره ها را به اجتهاد صحابه می دانند، به انکار این مناسبتها پرداخته اند و آنها را قلم فرسایی هایی بیهوده و تکلف آمیز قلمداد کرده اند؛ از جمله استاد آیت الله معرفت که این گونه تناسبها را بی فایده و رنج آور خوانده می نویسد:
«هیچ تناسب معنوی میان سوره ها با یکدیگر وجود ندارد و هرگز ترتیب موجود بین سوره ها توقیفی نیست، بلکه این کار به دست صحابه از روی برخی مناسبتها - مثلاً بزرگی و کوچکی سوره ها و از این قبیل - انجام گرفته است».1
کسانی که در این زمینه به بحث پرداخته اند، سخن گفتن از تناسب سوره ها را متوقف بر توقیفی بودن ترتیب آنها دانسته اند و این مسأله طبیعی به نظر می رسد که اگر ترتیب سوره ها وحیانی نباشد جست وجوی مناسبت میان آنها بی پایه خواهد بود، و اگر وحیانی باشد باید در این چینش حکمتی نهفته باشد و به خاطر مناسبتی دو سوره کنار یکدیگر قرار گرفته باشند.
از دیدگاه سومی با وجود آن که این نظر ترجیح دارد که ترتیب سوره های قرآن در زمان رسول اکرم(ص) شناخته شده بوده و از طریق وحی انجام پذیرفته است، اما این بدان معنی نیست که حتماً باید میان دو سورۀ همجوار مناسبتی وجود داشته باشد، زیرا ممکن است حکمت این گونه ترتیب در قالب کلی آن نهفته باشد و حکمتهای دیگری غیر از مناسبت دو سوره با یکدیگر، دخالت داشته باشد همان گونه که صبحی صالح می نویسد:
«ترتیب توقیفی سوره ها لزوماً به این معنی نیست که میان هر سوره و سورۀ پس از آن رشته های پیوندی نزدیک وجود داشته باشد.»2
از سوی دیگر کسانی که تنظیم یافتن سوره ها را پس از دوران پیامبر می دانند، می توانند تناسب میان سوره ها را به صورت قاعده ای کلی و فراگیر نفی کنند، اما نمی توانند انکار کنند که برخی از این سوره ها جایگاه واقعی آنها مانند ترتیب کنونی، کنار یکدیگر بوده است، همانند سوره های: بقره و آل عمران، عنکبوت و روم، صافات و ص، زخرف و دخان، جاثیه و احقاف، ضحی و شرح، فیل و قریش و مانند آنها، زیرا شدت تناسب این سوره ها به گونه ای است که جز به گزاف نمی توان منکر تناسب آنها شد.
بنابراین بهتر آن است که در تناسب سوره ها به صورت میدانی پیش رویم و به جای آن که به صورتی کلی داوری کنیم، به پیوندهایی که میان دو سوره موجود است نظر کنیم و بسنجیم که آیا به صورت طبیعی و با ذوقی سلیم می توانیم پیوندهای یاد شده را بپذیریم یا آن که به نظر ما ارتباطی وجود ندارد.
از این رو به جای آن که با استناد به برخی تناسبهای سست و تکلف آمیز که برخی استخراج کرده اند به ردّ ارتباط میان سوره ها بپردازیم و سخن گفتن در این باره را اتلاف وقت بدانیم، بهتر آن است که راه مقایسه گری میان دو سورۀ همجوار و تدبّر در نقطه های اشتراک میان آن دو را باز گذاریم، و چه بسا با این کار، شناخت بهتر و دقیق تری از سوره های قرآن به دست آید و لطایف دیگری از قرآن کشف گردد همان گونه که این نتایج به دست آمده است.


انواع ارتباط میان سوره ها
با بررسی و تحلیل آنچه مفسران و نگارندگان حوزۀ علوم قرآن دربارۀ تناسب میان سوره ها یاد کرده اند وجوه گوناگونی را در هم پیوندی سوره ها می توان شماره کرد که در اینجا مهم ترین آنها را همراه با نمونه هایی در چهار محور خلاصه می کنیم:
1. ارتباط مضمونی میان سوره های همجوار؛
2. ارتباط آغاز هر سوره با فرجام سورۀ پیشین؛
3. همانندی دو سوره در آغاز یا فرجام؛
4. دیدگاه سعید حوّی در چگونگی ارتباط میان سوره ها.

1. تناسب مضمونی در سوره های همجوار
یکی از وجوه تناسب میان دو سوره، هماهنگی مضمونی میان آن دو است، به گونه ای که دو سورۀ همجوار در موضوعات و مطالبی که عنوان می کنند به شکلی همگونی داشته باشند؛ این همگونی می تواند به این صورت باشد که سورۀ دوم، ادامه دهنده و تکمیل کننده سورۀ پیش از خود باشد و یا مطالب اجمالی آن را تفصیل دهد و یا موضوع مطرح شده در هر دو یکی باشد؛ حتی ممکن است میان مطالب آن دو، رابطه تقابل وجود داشته باشد و مواردی از این دست.
پس از گذر از سورۀ فاتحه الکتاب که دریچۀ ورود به قرآن کریم است و فشردۀ مطالب آن را در بردارد می بینیم که میان دو سورۀ بقره و آل عمران پیوندی نزدیک وجود دارد، به گونه ای که هر دو در بیان پایه های اساسی دین مانند توحید، نبوت و مانند آن هم داستان هستند، و بنابر نقل زرکشی سورۀ بقره به منزلۀ اقامۀ دلیل بر حکم، و آل عمران به منزلۀ پاسخ از شبهات مخالفان است. در سورۀ بقره به یهود و در آل عمران به مسیحیان بیشتر خطاب شده است، چرا که انجیل دنباله رو تورات است و رویارویی رسول اکرم(ص) پس از هجرت نخست با یهود و در آخر کار با مسیحیت بود.3
در دو سورۀ بعد که نساء و مائده باشد باز همین اتحاد و تلازم وجود دارد، اما در بیان احکام و قانون برخوردها و روابط. شرح مناسبت میان مائده و نساء را از زبان رشیدرضا پی می گیریم:
«همان گونه که روشن است قسمت عمدۀ سورۀ مائده در احتجاج با یهود و نصارا و مقداری در ذکر منافقان و مشرکان است، و این همان چیزی است که در سورۀ نساء تکرار شده بود و در آخرش از آن به تفصیل سخن گفته شد، و این قوی ترین مناسبت و آشکارترین وجه پیوند میان دو سوره است؛ گویا آنچه در این سوره آمده متمم و کامل کنندۀ مطالب گذشته است.
و در هر یک از دو سوره بخشی از احکام عملیه در عبادات و حلال و حرام آمده است؛ از جمله احکام مشترک در این دو، آیات تیمم و وضو است و همین طور حلیت ازدواج با زنهای پاکدامن و مؤمن، و در سورۀ مائده پاکدامنان اهل کتاب نیز حلال شده اند که متمّم احکام ازدواج در سورۀ نساء است. از دیگر مشترکات در سفارشهای کلی فرمان به بپای داشتن عدالت و گواهی به عدل است بدون ترس از کسی و همین طور سفارش به تقوا.
از نکات لطیف تناسب این دو سوره آن است که سورۀ نساء راه تحریم شراب را هموار ساخته و سورۀ مائده آن را به طور کلی حرام کرده است. البته احکامی نیز وجود دارد که ویژه هر سوره است.»4
از جمله سوره هایی که رابطه نزدیک دارند سوره هال انفال و توبه هستند؛ رشید رضا می نویسد:
«تناسب میان این دو سوره و سورۀ پیش از آن، از تناسب سایر سوره ها با هم آشکارتر است؛ گویی سورۀ توبه در اصول دین و سنتهای الهی و نظام تشریع و قانون گذاری متمم سورۀ انفال است. البته بیشترین قانونهای این دو سوره دربارۀ احکام جنگ و مسائل مربوط به آن، مانند آمادگی رزمی و عوامل پیروزی در جنگ است.
همچنین در احکام مربوط به حفظ یا نقض معاهدات و پیمانها و دوستی و ولایت در جنگ و غیرجنگ میان مؤمنان با یکدیگر و کافران با یکدیگر و نیز در احوال مؤمنان راستین و کفرپیشگان و منافقان بیمار دل، سورۀ توبه کامل کنندۀ سورۀ انفال است.
پس هر آنچه در سورۀ نخست، آغاز به طرح شده است در سورۀ دوم پایان یافته و اگر نبود که سوره بندی قرآن و اندازه سوره ها متوقف بر نصّ است. آنچه گفتیم مؤید کسانی است که گفته اند از این دو سوره یکی است، همچنان که ترتیب سوره ها از نظر طولانی بودن نیز این مسأله را تأیید می کند.»5
در مجمع البیان از امام صادق(ع) نیز روایت شده است که فرمود: انفال و براءت یکی می باشند.6
نمونه ای دیگر را از اجزاء پایانی قرآن بر می گزینیم؛ مراغی چگونگی مناسبت سورۀ نبأ را با سورۀ پیش از آن؛ مرسلات، چنین باز می گوید:
«سورۀ نبأ شامل اثبات قدرت بر برانگیختن مردگان است که در سورۀ پیشین یاد شده و کافران آن را تکذیب می کردند.

2. چه در این سوره و چه در سورۀ قبلی سرزنش و کوبیدن تکذیب کنندگان وجود دارد؛
در آنجا گفته شد: «ألم نخلقکم من ماء مهین» (مرسلات/20) و اینجا گفته می شود: «ألم نجعل الأرض مهاداً» (نبأ/6)

3. در هر دو سوره توصیف بهشت و جهنم و نعمتهای پرهیزکاران و عذابهای منکران وجود دارد.

4. در این سوره تفصیل آنچه در سورۀ پیشین از یوم الفصل گفته شد آمده است؛
در آنجا می گوید: «لأی یوم أجّلت. لیوم الفصل. و ما أدراک ما یوم الفصل» (مرسلات/14 ـ 12) و اینجا می گوید: «إنّ یوم الفصل کان میقاتاً» (نبأ/17) تا به آخر سوره.»7
چنان که ملاحظه شد در نمونه های یادشده جهات گوناگونی در تناسبهای مضمونی میان دو سوره وجود داشت که از جهات بارز آن تکمیل گری سوره دوم نسبت به سورۀ پیشین و تفصیل برخی مطالب مجمل آن بود. سیوطی تفصیل این اجمال را به صورت قاعده ای فراگیر در روابط میان سوره ها چنین می نگارد.
«قاعده ای که قرآن بر آن پایه ریزی شده آن است که هر سوره تفصیل و شرح و بسط مطالب فشرده و اجمالی سوره پیش از آن است. در نزد من این مسأله در بیشتر سوره های قرآن، خواه طولانی و خواه کوتاه، ثابت شده است.»8
گاه ممکن است این تناسب به صورت تقابل میان دو سوره باشد، همان گونه که در سورۀ «ماعون» چهار صفت ذکر شده که در سورۀ «کوثر» نقیض آنها آمده است؛ در سورۀ ماعون خداوند منافقان را به چهار صفت توصیف می کند: بخل، ترک نماز، ریا در نماز و منع از زکات. سپس در سورۀ کوثر که پس از آن آمده، در مقابل بخل می گوید: «انّا اعطیناک الکوثر»، و در مقابل ترک نماز می گوید: «فصلّ» یعنی بر آن پایدار باش، و در برابر ریا می گوید «لربّک» یعنی برای رضای پروردگارت نه کس دیگر، و در برابر ماعون می گوید: «وانحر» یعنی قربانی کن و گوشت آن را صدقه بده. و به این ترتیب مناسبتی شگرف میان این دو سوره برقرار شده است.9

2. ارتباط آغاز سوره با پایان سورۀ پیشین
افزون بر پیوند کلی که در مضمون دو سوره ممکن است وجود داشته باشد گاه آغاز یک سوره با پایان سورۀ پیشین همانندی دارد و حلقۀ اتصال نزدیکی دو سوره را به هم مرتبط می کند. به گفتۀ ابوزید این علاقۀ خاص به پیوند اسلوبی و لغوی نزدیک تر است، درحالی که علاقه های دیگر کلی، پیوند در مضمون و محتوا می باشند.10
زرکشی می نویسد:
«زمانی که به آغاز هر سوره بنگری در می یابی که مناسبتی کامل با پایان سورۀ پیشین ازخود دارد. این مناسبت گاهی نهان و گاه آشکار است.»11
از جمله در بخش پایانی سورۀ فاتحه این گونه دعا می شود که: «اهدنا الصراط المستقیم» و در آغاز سوره بقره آمده است:
«ألم ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتّقین» گویا در آغاز سوره بقره به این دعا پاسخ داده می شود که آن صراط مستقیمی که درخواست کرده بودید همان راهی است که این قرآن ترسیم می کند.
در پایان سورۀ «حج» این عبارت وجود دارد «وافعلوا الخیر لعلّکم تفلحون». این جمله در سورۀ «مؤمنون» که پس از آن می آید گشوده می شود و خصلتهای موجب فلاح و رستگاری بیان می گردند: «قد أفلح المؤمنون. الذین هم فی صلاتهم خاشعون…»
گاه واژه یا موضوعی که در انتهای سوره ای آمده است در آغاز سورۀ بعد تکرار می گردد؛ مثل آن که سورۀ «طور» به این آیه ختم شده است که: «و من اللیل فسبّحه و إدبار النجوم» و سورۀ «نجم» با همان واژه آغاز می گردد: «والنجم إذا هوی».
سورۀ «واقعه» با امر به تسبیح پایان می یابد: «فسبّح باسم ربّک العظیم» و سورۀ «حدید» نیز با تسبیح آغاز می گردد: «سبّح لله ما فی السموات و الأرض».
سورۀ «جاثیه» با توحید و ربوبیت خداوند پایان می یابد و در آنجا می آید: «وله الکبریاء فی السموات و الأرض و هو العزیز الحکیم» و سورۀ «احقاف» نیز با توحید و خالقیت خداوند آغاز می شود. «تنزیل الکتاب من الله العزیز الحکیم».
با استفاده از نصوصی از قرآن که می فرماید: «و قضی بینهم بالحقّ و قیل الحمد للّه ربّ العالمین» (زمر/75) و «فقطع دابرالقوم الذین ظلموا و الحمد لله ربّ العالمین»(انعام/45) ارتباطی کلی میان داوری و حلّ و فصل امور و حمد خداوند متعال و نیز میان هلاکت ستمکاران و حمد الهی می توان یافت که بر اساس آن، نوعی تناسب در برخی از سوره ها ظهور می یابد. در پایان سورۀ مائده خداوند در روز قیامت میان عیسی بن مریم و قومش دربارۀ ادعای الوهیت وی داوری می نماید و سپس سورۀ انعام با «الحمد لله» شروع می شود.12
سوره فاطر نیز با «الحمدلله» آغاز می شود که مناسب با پایان سورۀ قبل آن؛ یعنی سوره سبأ است که می فرماید: «وحیل بینهم و بین ما یشتهون کما فعل بأشیاعهم من قبل إنّهم فی شکّ مریب»(سبأ/54)
از دیگر سوره هایی که آغاز یکی با پایان دیگری در ارتباط است سوره های «فیل» و «قریش» است، به گونه ای که برخی آن دو را یک سوره به حساب آورده اند، بنابراین وجه تعلیلی که در آغاز سورۀ «قریش» آمده است که «لایلاف قریش. ایلافهم رحلة الشتاء و الصیف» متعلق به سورۀ «فیل» است؛ یعنی نتیجه آنچه خداوند متعال نسبت به اصحاب فیل انجام داد که «فجعلهم کعصف مأکول»، الفت دادن قریش و تأمین سفرهای تجاری آنان بود، و به گفتۀ اخفش، اتصال آغاز سورۀ قریش با سوره فیل از باب «فالتقطه آل فرعون لیکون لهم عدوّاً و حزناً» (قصص/8) می باشد؛ یعنی این لام، لام عاقبت است و متعلق به سورۀ گذشته می باشد.13 البته تفسیر دیگری نیز وجود دارد که این لام را متعلق به آیات خود همین سوره می داند.14

3. همانندی در آغاز و فرجام سوره های پیاپی
یکی دیگر از گونه های تناسب میان سوره ها، همانندی برخی سوره های همجوار در آیات آغازین و گاه در آیات پایانی است. همانندی آغاز در سوره هایی که با حروف مقطعه شروع گشته اند نمود بیشتری دارد، همان گونه که تمامی سوره هایی که با «حم» افتتاح شده اند کنار یکدیگر قرار گرفته اند.
براساس قاعده ای که در تناسب آغاز و انجام سوره با محتوای آن یاد شد، همانندی در آغاز یا انجام می تواند نشانگر تشابه مضمونی دو سوره نیز باشد. بنابراین، این گونه سوره ها از نظر محتوا نیز در یک راستا قرار دارند و تفاوتهایی که در سرآغازهای آنها وجود دارد ما را به تفاوتهای محتوایی آنها رهنمون می شود. اکنون به بررسی همانندی های سرآغاز می پردازیم:
سوره های بقره و آل عمران که کنار یکدیگر آمده اند هر دو با «الم» آغاز گشته و در آغاز بقره گفته می شود: «ذلک الکتاب لاریب فیه…»، در آغاز آل عمران نیز آمده است: «نزّل علیک الکتاب بالحقّ مصدّقاً لما بین یدیه…» چنان که یاد شد این دو سوره در بیان اصول دین قرینۀ یکدیگرند.
از سورۀ یونس تا سورۀ حجر به ترتیبی که یاد می شود آغازی شبیه به هم دارند:
یونس: «الر کتاب أحکمت آیاته ثمّ فصلت من لدن حکیم خبیر»
یوسف: «الر تلک آیات الکتاب المبین»
رعد: «الر تلک آیات الکتاب و الذی انزل الیک من ربّک الحقّ و لکنّ أکثر الناس لایؤمنون»
ابراهیم: «الر کتاب أنزلناه الیک لتخرج الناس من الظّلمات الی النّور باذن ربّهم الی صراط العزیز الحمید» حجر: «الر تلک آیات الکتاب و قرآن مبین»
همان گونه که دیده می شود در آغاز تمامی این شش سوره حروف مقطعه «الر» به کار رفته است، البته در سورۀ رعد، حرف «میم» نیز افزوده شده است که بنابر مبنای علامه طباطبایی باید نشانگر داشتن نوعی افزایش نسبت به مقاصد سوره های «الر» باشد.
پس از حروف مقطعه در تمامی آنها توصیفی از قرآن وجود دارد که این توصیفها نزدیک به یکدیگرند و تفاوتهای آنها بر اساس حکمتی است ناشی از چگونگی محتوا و مقاصد این سوره ها؛ به عنوان نمونه رشید رضا دربارۀ سورۀ یوسف می نویسد:
«آغاز این سوره همان آغاز سورۀ یونس است با این تفاوت که در اینجا قرآن توصیف به «مبین» و در آنجا توصیف به «حکیم» شده است و این دو آغاز در بالاترین درجۀ بیان و در نهایت حکمت و استواری قرار دارند، و می بینیم که در هر یک از دو سوره توصیفی انتخاب شده که مناسب با آن دو است، چه آن که موضوع سورۀ یونس اصل دین است که توحید در عبودیت و ربوبیت و اثبات وحی و رسالت از طریق اعجاز قرآن و رستاخیز و جزاست، و اینها از حکمت اند، و سورۀ یوسف سرگذشت پیامبری بزرگوار است که ماجراهایی گوناگون را گذرانده است و در تمامی آنها الگویی نیکو به شمار می آید بنابراین بیان و روشنی با آن مناسب تر است.»15
البته این هماهنگی کلی در آغاز این شش سوره نشان دهندۀ آن است که همه در یک مجموعه قراردارند، اما چگونگی ترتیب میان خود آنها که کدام مقدم و کدام مؤخر شده و به چه دلیل، خود نیازمند تأمّل و موشکافی های دیگری است. سوره های نحل و اسراء نیز هر دو با تسبیح و تنزیه خداوند آغاز می شوند:
نحل: «أتی امرالله فلاتستعجلوه سبحانه و تعالی عمّا یشرکون»
اسراء: «سبحان الّذی اسری بعبده لیلاً من المسجدالحرام الی المسجد الاقصی»
و در پی این دو، سورۀ کهف می آید که آغازش با حمد خداوند است:
«الحمد للّه الّذی أنزل علی عبده الکتاب» و تسبیح و تحمید در قرآن کریم دو در سایر سخنان همراه هم می آیند و تسبیح بر تحمید مقدم می شود.16 همان گونه که قرآن فرموده است: «فسبّح بحمد ربّک»(حجر/98)
از دیگر سوره هایی که آغاز آنها با هم تناسب دارد، سوره های شعراء، نمل و قصص هستند، سورۀ نمل با «طس» و آن دو با «طسم» شروع شده اند و در آغاز هر سه سخن از قرآن وجود دارد.
و همین طور چهار سورۀ عنکبوت، روم، لقمان و سجده که پی در پی هستند با «الم» آغاز گشته اند.
سوره های سبأ و فاطر نیز هر دو با «الحمد لله» گشوده می شوند.
بزرگ ترین مجموعه سوره های هم آغاز، حوامیم هستند که به ترتیب عبارتند از:
غافر: «حم. تنزیل الکتاب من الله العزیز العلیم»
فصّلت: «حم. تنزیل من الرّحمن الرحیم»
شوری: «حم. عسق. کذلک یوحی الیک و الی الذین من قبلک اللّه العزیز الحکیم»
زخرف: «حم. و الکتاب المبین. إنّا جعلناه قرآناً عربیاً»
دخان: «حم. و الکتاب المبین. إنّا انزلناه فی لیلة مبارکة»
جاثیه: «حم. تنزیل الکتاب من الله العزیز الحکیم»
احقاف: «حم. تنزیل الکتاب من اللّه العزیز الحکیم»
در تمامی این هفت سوره «حم» آیه ای مستقل شمرده شده و پس از آن دربارۀ کتاب و وصف آن سخن رفته است. این هفت سوره مکی هستند و آن گونه که روایت شده است با هم یا در پی هم فرود آمده اند.17 از میان این سوره ها (زخرف و دخان) و (جاثیه و احقاف)، در دو آیۀ نخست مانند یکدیگرند و این نشان دهنده نزدیک تر بودن پیوند میان آنهاست.
مقایسه میان آغاز این هفت سوره با شش سوره ای که اشاره شد و با «الر» آغاز می شدند نکات جالبی را به دست خواهد داد، چنان که سیوطی به برخی از آنها اشاره می کند.18
در پایان گفتاری از سیوطی دربارۀ پیوند سه سورۀ شمس، لیل و ضحی نقل می شود که دربردارندۀ پاسخ برخی پرسشها نیز هست:
«این سه سوره به خاطر مناسبتی که در آغازهای آنها وجود دارد، جداً پیوستگی خوبی دارند، چرا که میان خورشید، شب و بامداد، نوعی همگونی وجود دارد. سورۀ فجر نیز از این قبیل است اما به خاطر نکتۀ مهم تری با سوره بلد از این سه سوره جدا شده است، همچنان که میان سورۀ انفطار و انشقاق و میان مسبّحات جدایی افتاده است؛ زیرا مراعات تناسب در نامها، آغاز و ترتیب نزول در جایی است که با مناسبتی قوی تر و مهم تر معارضه نداشته باشد.»19
گاه ممکن است دو سوره در خاتمه با یکدیگر تناسب داشته باشند و در جهاتی پایان آنها همانند یکدیگر باشد، البته این همانندی به گستردگی و روشنی سرآغازها نیست و در برخی موارد از ظرافت خاصی برخوردار است؛ مانند پایان دو سورۀ یونس و هود، و گاه ممکن است چندین آیه مانده به آخر سوره، این تناسب بروز کند.20 در این بخش به مواردی از همانندی های پایان سوره ها اشاره می شود:
دو سورۀ یس و صافات با تسبیح خداوند پایان یافته اند:
یس: «فسبحان الذی بیده ملکوت کلّ شیء و الیه ترجعون»
صافّات: «سبحان ربّک ربّ العزّة عمّا یصفون. و سلام علی المرسلین. والحمد للّه ربّ العالمین»
آخرین واژه در سوره واقعه و حدید «العظیم» است که در مورد نخست، صفت پروردگار، و در مورد دوم صفت فضل اوست.
در پایان سوره های تغابن و طلاق، سخن از گستردگی و فراگیری علم الهی است:
تغابن: «عالم الغیب و الشهادة العزیز الحکیم»
طلاق: «و أنّ الله قد أحاط بکلّ شیء علماً»
سیوطی دربارۀ تناسب فرجام سورۀ جمعه با صفّ می نویسد:
«چون سورۀ صف به فرمان جهاد ختم شد و خداوند آن را تجارت نامید، این سوره نیز به فرمان به فریضۀ جمعه ختم شد و بیان شد که از تجارت دنیوی بهتر است.»21
به جز آنچه تاکنون از تناسب میان سوره ها یاد شد گونه های دیگری از تناسب نیز قابل شمارش است22 که یا در عناوین یاد شده می گنجد و یا مواردی جزئی است.
این نکته را نیز یادآوری می کنیم که شاید برخی از این مناسبتها به گونه ای نباشد که تنها به خاطر آن، دو سوره کنار یکدیگر قرارگیرند، اما آن را می توان به عنوان نکته ای در این میان به حساب آورد که گاهی حاکی از مناسبتی عمیق تر است، مانند اشاره داشتن همانندی دو کلمه در فرجام سوره به بخشی از همانندی محتوای آن دو.

4. دیدگاه سعید حوّی در چگونگی ارتباط میان سوره ها
سعید حوّی، نگارنده «الاساس فی التفسیر» که کوشش شایانی در دریافت تناسبهای موجود میان سوره ها و آیات قرآن انجام داده است، در ترسیم چگونگی ارتباط میان سوره ها طرح خاصی دارد؛ وی با تأکید بر حدیثی که آن را حسن می شمارد، اساس کار خود را بر حصه های چهارگانۀ قرآن: طوال، مئین، مثانی و مفصّل پایه گذاری می کند و بنابر بررسی هایی که انجام می دهد و شواهدی که در آغاز تفسیر هر قسم یاد می کند، چارچوب های هر یک از این اقسام و تقسیمات آن را به شکل زیر مشخص می کند:
1. سوره های هفتگانۀ طولانی که شامل بقره تا پایان سورۀ براءت می شود و یک مجموعه را تشکیل می دهد.

2. قسم مئین که سوره هایی است که بیشتر آنها حدود صد آیه دارند و از «یونس» شروع و به انتهای «قصص» ختم می شوند. وی این قسم را مرکب از سه مجموعه می داند.

3. سوره های مثانی که پس از مئین قراردارند و آیات آنها از صد کمتر است و از «عنکبوت» شروع و تا پایان سورۀ «ق» امتداد دارد. این قسم شامل پنج مجموعه می شود.

4. سوره های بخش مفصل که کوتاه ترند و جدایی آنها با «بسم الله الرحمن الرحیم» بیشتر صورت گرفته است. این بخش از «ذاریات» تا انتهای قرآن گستره دارد و در آن 15 مجموعه قرار گرفته است. 23

سعید حوّی که از اصطلاحات «قسم» و «مجموعه» برای دسته بندی سوره ها استفاده می کند، قرآن را به چهار قسم و به 24 مجموعه تقسیم می کند و در دسته بندی آیات هر سوره چهار واژۀ «قسم» ، «مقطع» ، «فقره» و «مجموعه» را به کار می برد.
قسم، اصطلاحی وسیع تر از سه دیگر بوده و در سوره های طولانی کاربرد دارد و شامل چندین مقطع می شود که وجه جامعی داشته باشند، مانند سورۀ بقره که چندین قسم می شود.
مقطع، که وسیع تر از فقره است در صورتی استفاده می شود که آیات هم موضوع فراوان باشند.
فقره، که در رتبه بعد قرار دارد در جایی به کار می رود که یک مقطع که دارای یک موضوع است چند معنای مهم و اصلی داشته باشد، در این صورت برای هر یک از این معانی از کلمۀ فقره استفاده می شود.
مجموعه یا کوچک ترین بخش در جایی است که هر فقره بیش از یک معنی داشته باشد و مناسب باشد به صورت جدا توضیح داده شود.24
از دیدگاه سعید حوّی سورۀ فاتحه اجمال معانی قرآن را در بردارد، و سورۀ بقره آمده است تا طریق نعمت داده شدگان و طریق غضب شدگان و گمراهان را تفصیل دهد و 39 آیۀ آغاز آن از معانی اساسی هدایت و ضلالت سخن می گوید. بقیه سورۀ بقره در راستای خدمت به معانی این آیات 39 گانه قرار دارد.
وی معتقد است که سورۀ بقره تمامی موضوعات قرآن را در خود جای داده است و همانند محوری است که دیگر سوره های قرآن آن را تفصیل می دهند. در قسم نخست که سورۀ بقره و مجموعه ای از سوره های طولانی باشد، سورۀ بقره از آغاز تا پایان به وسیله سوره های پس از آن تفصیل داده می شود. دیگر مجموعه ها هر یک بخشی از معانی سورۀ بقره را به ترتیب ورود این معانی در سوره بقره تفصیل می دهند. بنابراین در مجموع، این سوره 24 بار در قرآن به وسیلۀ مجموعه های بیست و چهارگانه تفصیل داده شده است.25
سعید حوّی نخستین و مهم ترین خاصیت تفسیر خود را همان نظریۀ جدیدی که در موضوع وحدت قرآنی ارائه کرده است می داند که درتمامی تفسیر خود به آن پایبند است، و آغاز این بارقه را که آفاقی گسترده در فهم معانی قرآن و سیاق کلی آن و نیز سیاق خاص داخل هر سوره برای او گشوده، دوران کودکی یاد می کند که بسیار در بارۀ اسرار پیوند میان آیه ها و سوره ها اندیشیده است. وی چگونگی این ارتباط را به شرح زیر توضیح می دهد:

1. آیات نخست سورۀ بقره با «الم» آغاز و به «اولئک هم المفلحون» پایان می یابد؛ سورۀ آل عمران نیز با «الم» آغاز و به «لعلکم تفلحون» پایان می یابد.

2. پس از مقدمۀ سوره بقره این آیه قرار دارد: «یا ایها الذین اعبدوا ربّکم الّذی خلقکم و الذین من قبلکم لعلّکم تتّقون» (بقره/21)؛ سوره نساء نیز با «یا ایها الناس اتّقوا ربّکم» آغاز می شود.

3. در سورۀ بقره پس از بیان تعدادی از آیات، مسأله وفای به عهد مطرح شده است: «و ما یضلّ به الاّ الفاسقین. الذین ینقضون عهد الله من بعد میثاقه» (بقره/27ـ26)؛ سورۀ مائده نیز با فرمان به وفای به عهد آغاز می شود: «یا ایها الذین آمنوا اوفوا بالعقود».

4. در سورۀ بقره پس از آیات یاد شده مطرح می شود که خداوند آنچه را در زمین وجود دارد برای انسان آفریده: «هوالذی خلق لکم ما فی الأرض جمیعاً» (بقره/29)؛ در سورۀ انعام همین معنی تفصیل داده می شود، به همین دلیل در این سوره آیاتی که با کلمۀ «و هو» آغاز گردیده تکرار شده است، و حتی آخرین آیه، بحث خلافت انسان را در زمین مطرح می کند: «و هو الذی جعلکم خلائف الأرض».

5. در سورۀ بقره، داستان آدم(ع) با پیروی از هدایت الهی پایان می یابد: «فمن تبع هدای فلاخوف علیهم و لاهم یحزنون» (بقره/38)؛ در آیه دو از سورۀ اعراف نیز مسأله هدایت مطرح شده و داستان آدم از آغاز آن بیان می شود: «اتّبعوا ما انزل الیکم من ربّکم» (اعراف/3).

6. در ادامه سورۀ بقره آیه مربوط به وجوب قتال مطرح می شود: «کتب علیکم القتال…»(بقره/216) و بدون فاصله پس از آن، پرسش از قضیه ای که در ارتباط با قتال است مطرح می شود و با «یسألونک» آغاز می گردد؛ سورۀ انفال و براءت نیز پیرامون موضوع قتال گفت وگو می کنند و آغاز سوره انفال با «یسألونک» است؛ گویا این دو سوره تفصیل قضایای مربوط به نبرد هستند.

بنابراین سوره های هفتگانۀ پس از بقره به همان شیوۀ تسلسل موضوعات سورۀ بقره آمده اند و برای هر یک محوری در سورۀ بقره وجود دارد.26


پی نوشت‌ها:
--------------------------------------------------------------------------------
1. معرفت، محمد هادی، علوم قرآنی، چاپ اول، قم ، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی التمهید، 1378، 412.
2. صبحی صالح، مباحث فی علوم القرآن، بیروت، دارالعلم للملایین، 1977 م، 151 - 152.
3. بنگرید به: البرهان فی علوم القرآن، بدرالدین زرکشی، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالمعرفة، بی تا، 1/261.
4. رشید رضا، محمد، تفسیر المنار، ذیل سوره مائده.
5. همان، 10/147 - 148.
6. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، 5/6.
7. مراغی، محمد مصطفی، تفسیر المراغی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بی تا، 30/3.
8. سیوطی، جلال الدین، ترتیب سور القرآن، (تناسق الدرر فی تناسب السور) تحقیق السید الجمیلی، دار و مکتبة الهلال، 2000 م، 42.
9. زرکشی، بدرالدین، البرهان فی علوم القرآن، 1/36.
10. نصرحامد ابوزید، مفهوم النص، بیروت، المرکز الثقافی العربی، 1998م، 162.
11. زرکشی، بدرالدین، البرهان فی علوم القرآن، 1/38.
12. بنگرید به: البرهان فی علوم القرآن، 1/ 38؛ مفهوم النص، 165 - 166.
13. بنگرید به: البرهان فی علوم القرآن، 1/ 38؛ ترتیب سور القرآن، 167.
14. بنگرید به: المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی،مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1417 ق، 20/421ـ422.
15. رشیدرضا، محمد، تفسیر المنار، 12/251.
16. سیوطی، جلال الدین، ترتیب سور القرآن، 84.
17. همان، 110.
18. همان، 110 -111.
19. همان، 154.
20. به عنوان نمونه بنگرید به تناسبی که سیوطی میان فرجام سورۀ عنکبوت با قصص ایجاد می کند: همان، 99.
21. همان، 126.
22. بنگرید به مقاله: تناسب الآیات و السور، مرتضی ایروانی، مجله دانشکدۀ الهیات دانشگاه فردوسی مشهد، شمارۀ 37 و 38 پاییز و زمستان 1376 ش.
23. بنگرید به: الأساس فی التفسیر، سعید حوّی، قاهره، دارالسلام، 1412 ق، 1/30 و 11/67770 و 6771.
24. همان، 1/31.
25. همان، 11/6770 - 6771.


نویسنده: حسن خرقانی
منبع: پورتال مقالات قرآنی