تاریخ نگارش : دوم آبان 1390
مراتب انس با قرآن در روایات (3)
نیره تقی زاده فایند
هـ) تدبّر در قرآن
یکى از عالى ترین مراحل ارتباط با قرآن, اندیشیدن در آیات الهى است:
أفلا یتدبّرون القرآن ولو کان من عند غیر اللّه لوجدوا فیه اختلافاً کثیراً. 1
با تدبّر در قرآن, مى توان به این نتیجه رسید که قانون کلّى در مورد انسان و بقیه کائنات, تحوّل و دگرگونى است,
هم در قول و هم در عمل; امّا قرآن این گونه نیست. به قول علامه طباطبایى, قرآنْ کتابى است در برگیرنده قوانین
فردى و اجتماعى, مسائل مربوط به مبدأ و معاد, قصص, عبرتها و پندها و… که به تدریج نازل گردیده و با گذشت ایّام,
دستخوش تغییر و تحوّل نمى گردد. 2
تدبّر در قرآن, علاوه بر فوائد علمى, نتایج شخصى هم دارد. طبق آیه اى که گذشت, با تفکّر و تدبّرِ در آیات قرآن,
مشخص مى شود که آیات آن, هیچ گونه اختلافى با یکدیگر ندارند. لذا آیات مى توانند یکدیگر را تفسیر کنند و این فایده
بسیار مهمّى بود که علاّمه طباطبایى در پرتو آن به تفسیر قرآن با قرآن رسید. ایشان ذیل همین آیه, امکان تفسیر قرآن
با خود قرآن را نتیجه گرفته است. صاحب «مجمع البیان» نیز از آیه «أفلا یتدبّرون القرآن…» به همین نتیجه رسیده است. 3
نتیجه مهم دیگر, این است که چون احکام قرآنى در معرض تغییر و تحوّل قرار نمى گیرند, لذا این شریعت تا قیامت استمرار
دارد. 4 از لحاظ شخصى نیز انسان با تدبّر در آیات قرآن و مجسّم کردن مبدأ و معاد, هم داستان خلقت انسان برایش یاد آورى
مى شود و هم آینده را پیش روى خود مى بیند. روایاتى وجود دارند که در آنها توصیه شده از قرائت آیات رحمت, مسرور و از
قرائت آیات مشتمل بر وعده عذاب, محزون شوید. غزالى در کتاب «کیمیاى سعادت» از ابوذر نقل مى کند که پیامبر(ص) یک
ثلث شب, این آیه را تکرار مى کرد که:
ان تعذّبهم فانّهم عبادک وان تغفر لهم فانّک أنت العزیز الحکیم. 5
از امام على(ع) نقل شده است که:
قرآن را به سرعت قرائت نکنید و در پى آن نباشید که سوره را به آخر برسانید; قلوبتان باید به خشوع درآید. 6
آن حضرت در بیان دیگرى فرمود:
قرآن را یاد بگیرید که بهترین سخن است و در آن اندیشه کنید که چون بهار است. 7
نکته مهم این فرمایش حضرت, آن است که در مرحله یادگیرى فرموده «بهترین سخن» است;
ولى در مرحله تفکّر و اندیشه, آن را به «بهار» تشبیه کرده است; بهارى که فصل رویش و زندگى است.
و) عمل به قرآن و تمسّک به آن
آنچه ادیان الهى را از یکدیگر جدا کرده, احکام و دستوراتى است که هر دین براى خود داشته است; وگرنه از نظر اعتقادى و
نظرى , تمام ادیان, دعوت به توحید کرده اند و در این مسئله, همه با هم مشترک بوده اند. قبل از ظهور اسلام نیز در دوران
جاهلیت, فرهنگ و عادات خاصّى در مورد ازدواج, اقتصاد و روابط اجتماعى وجود داشته است. با نزول قرآن, دوران تبیین
فرهنگ اسلامى به آرامى شروع شد و بسیارى از احکام, خصوصاً احکام معاملات, به شیوه سابق ادامه یافت و تعداد
زیادى احکام جدید هم از طرف خداوند و به واسطه پیامبر(ص) به مردم ابلاغ شد. محور همه این دستورات, قرآن بود.
به شهادت روایات, هر آنچه مردم براى زندگى دینى به آن نیاز داشتند, در قرآن آمده بود. اصول سنّت پیامبر(ص) نیز در
قرآن وجود داشت و حداقل, مخالفتى با اصول موجود در قرآن نداشت و پیامبر(ص), تبیین و تفسیر همان اصول را در قالب
سنّت به مردم عرضه مى کرد :
و أنزلنا الیک الذکر لتبیّن للناس ما نزّل الیهم. 8
اجراى قوانین موجود در قرآن در زمینه هاى مختلف و خصوصاً اقتصاد, جامعه آن روز را به گونه اى در آورده بود که حتّى
با شاخصهاى تعریف شده امروزى, جامعه اى موفّق بود. 9 آسیبهاى فرهنگى یى که امروزه از ناحیه مسائل اقتصادى
متوجّه جوامع است, در آن ایّامْ مشاهده نشده است. مفاهیم زیبایى چون انفاق, صدقات, مواسات و… به بهترین نحو
در آن زمان تحقّق پیدا کرده بود. حتّى جلوه هاى معنوى آن زمان که در تاریخ ضبط شده است, انسان را به شگفتى وا
مى دارد که با وجود مشکلات و درگیرى ها و غزوات پیامبر(ص), باز هم مجالس و محافل قرآنى برپا بوده است و همان طور
که گفته شد, حضرت, خانه افراد را از صوت قرآن صاحبان آنها مى شناخته است. در یک کلام: قرآن در متن زندگى مردم,
حضور داشته است. تعبیرات مختلفى از پیامبر(ص) و ائمه(ع) در مورد عمل به قرآن رسیده است و تعبیراتى دیگر,
مثل «اتّباع», «تمسّک» و «حق التلاوة» نیز بیان شده که ناظر بر عمل به قرآن است. به تعدادى از این روایات, اشاره مى کنیم:
پیامبر اسلام فرمود:
اعملوا بالقرآن أحلّوا حلاله وحرّموا حرامه واقتدوا به ولا تکفروا بشىء منه. 10
به قرآن عمل کنید و حلالش را حلال شمارید و از حرامش اجتناب کنید و به آن اقتدا نموده, به هیچ چیز آن کفر نورزید.
در روایت دیگرى امام على(ع) فرمود:
ییا حملة القرآن! اِعملوا فان العالم من عمل بما علم و وافق عمله علمه و سیکون أقوام یحملون العلم لایجاوز
تراقیهم, یخالف سریرتهم علانیتهم. 11
اى کسانى که عالِم به قرآن هستید, به آن عمل کنید; چون عالم کسى است که به آنچه مى داند, عمل مى کند و عمل او
مطابق علمش است. به زودى مردمى خواهند آمد که علمشان از گلوهاى آنها تجاوز نمى کند و باطنشان با رفتار ظاهر آنها
مخالف است.
تا زمانى که پیامبر(ص) در میان امّت بود, مردم مکلّف بودند به آنچه که ایشان امر مى کند, عمل کنند و از آنچه نهى مى کند,
دورى گزینند; چون او همان احکام الهى را مى گفت و کلامش, کلام وحى بود و بعد از خود نیز امّت را به قرآن و عترت ارجاع
داد. 12 علّتش هم این بود که عترت او چیزى غیر از قرآن نمى گفتند و آنها هم در مقام تبیین و تفسیر کلام خدا بودند.
امام على(ع) در تعبیر زیبایى فرموده است که :
«قرآن باید چون لباس زیرین, همیشه با انسان باشد»,
که البته افرادى با این خصوصیّات, تعدادشان کم است:
طوبى للزاهدین فى الدنیا الراغبین فى الآخرة, اولئک قوم اتخذوا القرآن شعاراً. 13
خوشا به حال زاهدان در دنیا, کسانى که به آخرت میل دارند و قرآن را چون لباس زیرین خویش قرار دادند!
یکى از واژه هایى که در قرآن براى عمل به آن آمده است, «حق تلاوت» است:
الذین آتیناهم الکتاب یتلونه حقَّ تلاوته أولئک یؤمنون به ومن یکفر به فأولئک هم الخاسرون. 14
کسانى که کتاب آسمانى را به آنان داده ایم و آن را چنانکه باید مى خوانند, ایشان اند که بدان ایمان دارند;
ولى کسانى که کفر ورزیدند, همانان اند که زیانکاران اند.
مراد از کتاب آسمانى, هم مى تواند تورات و انجیل باشد و هم قرآن.
در هر حال, مراد از «حق التلاوة», عمل به قرآن است. 15
کلید واژه : مراتب انس با قرآن در روایات
ناشر : اصغر هادوى کاشانى
بسم الله الرحمن الرحیم
1) اُنس با قرآن
( انس) در لغت, معنایى مقابل (وحشت) دارد 1 و انس انسان به چیزى, بدین معناست که از آن, هیچ وحشت و اضطرابى ندارد و
همراه با آن به آرامش مى رسد. انسانِ کمال طلب, فقط به امور مادّى بسنده نمى کند و به سوى هدفهاى والاترى گام بر مى دارد.
لذا وحشت و تنهایى خود را در پناه امور معنوى زائل مى کند. در روایات, به انس با علم و معرفت به قرآن و ذکر خدا سفارش شده
است. امام على(ع) فرمود:
«هر کس با قرآن انس گیرد, از جدایى دوستان, وحشتى نخواهد داشت». 2
ایشان همچنین در جواب گروهى که هنگام سفر از ایشان توصیه اى خواسته بودند, فرمود:
اگر به دنبال مونسى مى گردید, قرآن برایتان کافى است. 3
آن حضرت در مناجات خویش با خدا چنین زمزمه مى کند:
اللّهمّ انّک آنسُ الآنسین لأولیائک… إن أوحَشَتْهُمُ الغربة آنسهم ذِکرُک. 4
پروردگارا! تو براى دوستانت مأنوس ترین مونسهایى و اگر غربتْ آنان را به وحشت اندازد, یاد تو مونس تنهایى آنهاست.
امام سجاد(ع) فرمود:
اگر هم هیچ موجودى بر روى زمین زنده نماند و من تنها باشم, مادام که قرآن با من است, وحشتى نخواهم داشت. 5
تعبیرات این چنین در سخنان ائمه(ع) فراوان وجود دارد و معمولاً براى تأکید بر موضوعات مهم, این گونه سخن گفته اند; خصوصاً در
مورد قرآن که «تبیاناً لکلّ شىء» 6 است. آنچه انسان در مسیر هدایت به آن نیاز داشته باشد, در قرآن پیدا مى کند.
حتّى اگر انسان در معرض ترنّم آیات الهى قرار گیرد و به آیات آن گوش بسپارد و قصد التذاذ معنوى از آن را نداشته باشد, به ایمانش
افزوده مى شود و احساس آرامش مى کند:
انّما المؤمنون اذا ذکر اللّه وجلت قلوبهم و اذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایماناً. 7
آنهایى که در محافل قرآنى حضور داشته اند و تا اندازه اى با معانى آن نیز آشنا بوده اند, با شنیدن آیات رحمت به شوق آمده و
مسرور گشته اند و از شنیدن آیات عذاب, حالت حزن به خود گرفته اند و در مجموع, ایمانشان استوارتر گشته است; چرا که قرآن,
هم مى تواند موجبات لذّت معنوى را فراهم کند و هم کتاب عمل باشد. امام صادق(ع) فرمود:
به دنبال مونسى بودم که در پناه آن, آرامش پیدا کنم, آن را در قرائت قرآن یافتم. 8
2) مراتب انس با قرآن
نظام پیشنهادى یى که از مجموع روایات مربوط به قرآن به دست مى آید ـ چنانکه گفتیم ـ از نگهدارى قرآن در خانه آغاز مى شود و با
بالاترین درجه, یعنى عمل به قرآن, پایان مى یابد. مراتب علم به قرآن و بطون آن (که به طور تفصیلى هم به آنها اشاره خواهد شد)
عبارت اند از:
الف) نگهدارى قرآن در خانه;
ب) نگاه کردن به آیات قرآن;
ج) گوش فرادادن به تلاوت قرآن;
د) تلاوت قرآن;
هـ) تدبّر و تفکّر
در قرآن;
و) عمل به قرآن.
در مورد مراحل فوق, روایات زیادى وجود دارد که براى هر مرتبه, نمونه اى آورده مى شود و سعى خواهد شد تا روایاتى که از سند
معتبرترى برخوردار باشند, انتخاب شود. البته معمولاً در هر مرتبه, تعداد روایات به حدّى است که احتمال صدور آن را تقویت مى کند.
متأسفانه در زمینه سند و راویان روایاتى که منشأ حکم و فتوا نیستند, کار زیادى صورت نگرفته است و چون این روایات در محافل
علمى مورد نقد و بررسى واقع نمى شده اند, بسیارى از راویان آنها نیز مورد تحقیق رجالى قرار نگرفته اند و لذا در
بعضى کتب رجالى, حکم به مجهول یا مهمل بودن آنها مى شود. به نظر مى رسد اگر روش خاصّى در مورد این گونه روایات به کار گرفته
شود, بسیارى در این روایات و راویان آنها از مهجور بودن خارج خواهند شد. فعلاً پیشنهاد ما همان استفاضه است (یعنى در هر موضوع,
روایات را باید کنار یکدیگر قرار داده, در مورد صدور آنها قضاوت نماییم).
الف) نگهدارى قرآن در خانه
از زمانهاى قدیم, تبرّک جستن به اشیاى خاص و نگهدارى آنها در خانه, میان مردم مرسوم بوده است.
توصیه به نگهدارى قرآن در منازل که در روایات ما وجود دارد, شاید یک علّتش این باشد که مردم از آن خرافاتْ دست بردارند و به جاى
آنها به کلام الهى تبرّک جویند.
لذا امام صادق(ع) فرمود:
انه لیعجبنى أن یکون فى البیت مصحف یطرّد اللّه عزّوجل به الشیاطین. 1
در شگفتم از اینکه قرآنى در خانه است و شیاطین به واسطه آن از خانه دفع مى شوند.
پایین ترین مرتبه انس با قرآن نیز ـ چنانکه گفته شد ـ نگهدارى آن در منزل است که اگر کسى قادر نیست که هیچ گونه ارتباطى با قرآن
داشته باشد, لااقل آن را در منزل نگهدارى کند.
حتى اگر این معنا هم در نظر مبارک امام نباشد, نگهدارى قرآن در منزل, به مصلحت انسان است که در روایت به آن اشاره شده است.
روایاتى هم داریم که در تعارض با این روایت است و نگهدارى قرآن را بدون نگاه کردن به آن و یا بدون تلاوت آیات آن, مذموم شمرده است;
ولى همان طور که گفته شد, حلّ تعارض به سبب اختلاف رتبه افراد است. معلوم است شخصى که توان نگاه کردن به قرآن و قرائت آن
را ندارد, حداقل کارى که مى تواند انجام دهد, این است که قرآن را در منزلْ نگهدارى نماید و این امر, مصادیقى در جامعه دارد;
درست مثل نماز خواندن که اگر کسى قادر به خواندن آن نیست, حداقل باید با ایما و اشاره, آن را به جاى آورد. علاوه بر دو احتمالى
که گفته شد, احتمال سومى نیز وجود دارد که توصیه به نگهدارى قرآن در آن زمان,براى حفظ قرآن بوده است تا نسخه هاى قرآن,
متعدد باشد و از بین نرود. لذا امام صادق(ع) براى جلب توجّه, این گونه تعبیر آورده تا مردم تشویق به نگهدارى قرآن شوند;
ولى این احتمال, مؤیّدى ندارد. اگر روایت نبوى بود, شاید این احتمالْ تقویت مى شد.
ب) نگاه کردن به قرآن
در مورد نگاه کردن به قرآن, روایاتى وجود دارد که آن را نوعى عبادت شمرده است. ابوذر از رسول خدا نقل مى کند که فرمود:
«نگاه کردن به قرآن, عبادت است». 2
در روایت دیگرى از پیامبر(ص) آمده است:
«اُعطوا أعینکم حظّها من العبادة»,
قالوا: «وما حظّها من العباده؟»,
قال: النظر فى المصحف والتفکّر فیه والاعتبار عند عجائبه. 3
«چشمانتان, بهره اى از عبادت دارند که باید به آنها ببخشید».
سؤال کردند: «نصیب آنها از عبادت چیست؟».
فرمود: نگاه کردن به قرآن و فکر کردن در آن و پند گرفتن از شگفتى هاى آن.
البته روایت دوم, دلالت بر تدبّر در قرآن نیز دارد که در مراحل بالاتر است; امّا با توجّه به روایت ابوذر, اگر کسى فقط نگاه هم به قرآن بکند,
نوعى عبادت است و روایت دوم, در مقامِ قیدِ اطلاق روایت اوّل نیست; چون قرینه خارجى داریم. وقتى نگهدارى قرآن در منزل سفارش
شده است, قطعاً نگریستن به آیات آن, ارزش بیشترى دارد.
ج) گوش فرادادن به قرآن
قبل از مرتبه قرائت, گوش دادن به قرآن است. اگر کسى به هر دلیل از قرائت قرآن ناتوان است, مى تواند به آن گوش فرا دهد.
پیامبر(ص) این تقدّم و تأخّر رتبه استماع و قرائت را در روایتى چنین بیان فرموده است:
من استمع الى آیة من کتاب اللّه تعالى کتب له حسنة مضاعفة, و من تلاها کانت له نوراً یوم القیامة. 4
هرکس به آیه اى از کتاب خدا گوش فرا دهد, خداوند براى او حسنه مضاعف مى نویسد و هرکس آن را تلاوت کند, [آیات آن] همچون
نورى در قیامت برایش جلوه خواهد کرد.
کلینى در «اصول کافى» از امام سجاد و امام صادق(ع) نقل مى کند:
من استمع حرفاً من کتاب اللّه عزوجل من غیر قرائةٍ کتب اللّه له حسنة ومحا عنه سیّئة و رفع له درجة. 5
اگر کسى حرفى از کتاب خدا را فقط گوش کند و تلاوت هم نکند, خداوند برایش حسنه مى نویسد و گناهى از او محو نموده,
درجه اش را بالا مى برد.
مضمون این روایت به گونه اى نیست که قبول آن مشکل باشد. در بعضى روایات, براى کارهاى کوچک, ثواب زیادى وعده داده شده است
که معمولاً قبول کردن آن مشکل است. بسیارى از این گونه روایات, جعلى هستند; خصوصاً در باب قرآن که براى ترتیب و تشویق مردم
به قرائت آن, برخى از افراد نادان, روایات فراوانى جعل مى کردند و حتّى زمانى که آن جاعلانْ مورد اعتراض پیامبر(ص) واقع مى شدند,
پاسخ مى دادند که این روایات به نفع شماست و مردم, بیشتر به قرآن روى مى آورند!
نقل شده که به ابوعصمه گفتند:
«تو از کجا و به چه طریق, احادیثى در فضیلت قرآن و سوره هاى آن از عکرمه و ابن عباس نقل نمودى؟».
گفت: چون من مردم را از قرآن روگردان و به «فقه» ابى حنیفه و «مغازى» محمد بن اسحاق مشغول دیدم, این احادیث را وضع کردم.
حاکم نیشابورى از یکى از زُهّاد نقل نموده که به وى گفتند: «چرا احادیثى در فضیلت قرآن و سوره هاى آن ساختى؟».
وى همین جواب ابوعصمه را داد.
آن گاه به وى گفتند: «مگر نشنیده اى که پیامبر(ص) فرمود هر کس بر من دروغ ببندد, جایگاهش پر از آتش گردد؟».
گفت: من بر وى دروغ نبستم; بلکه به نفع وى حدیث ساختم! 6
خوشبختانه, روایتى که در مورد گوش فرا دادن به قرآن نقل کردیم, به گونه اى نیست که احتیاج به توجیهى داشته باشد;
گرچه امام(ع) از مقام تأکید هم دور نبوده است. صحبت از نوشتن ثواب و پاک کردن گناه در ازاى قرائت حرفى از قرآن است و امرى
طبیعى به نظر مى رسد.
هـ) تدبّر در قرآن
یکى از عالى ترین مراحل ارتباط با قرآن, اندیشیدن در آیات الهى است:
أفلا یتدبّرون القرآن ولو کان من عند غیر اللّه لوجدوا فیه اختلافاً کثیراً. 1
با تدبّر در قرآن, مى توان به این نتیجه رسید که قانون کلّى در مورد انسان و بقیه کائنات, تحوّل و دگرگونى است,
هم در قول و هم در عمل; امّا قرآن این گونه نیست. به قول علامه طباطبایى, قرآنْ کتابى است در برگیرنده قوانین
فردى و اجتماعى, مسائل مربوط به مبدأ و معاد, قصص, عبرتها و پندها و… که به تدریج نازل گردیده و با گذشت ایّام,
دستخوش تغییر و تحوّل نمى گردد. 2
تدبّر در قرآن, علاوه بر فوائد علمى, نتایج شخصى هم دارد. طبق آیه اى که گذشت, با تفکّر و تدبّرِ در آیات قرآن,
مشخص مى شود که آیات آن, هیچ گونه اختلافى با یکدیگر ندارند. لذا آیات مى توانند یکدیگر را تفسیر کنند و این فایده
بسیار مهمّى بود که علاّمه طباطبایى در پرتو آن به تفسیر قرآن با قرآن رسید. ایشان ذیل همین آیه, امکان تفسیر قرآن
با خود قرآن را نتیجه گرفته است. صاحب «مجمع البیان» نیز از آیه «أفلا یتدبّرون القرآن…» به همین نتیجه رسیده است. 3
نتیجه مهم دیگر, این است که چون احکام قرآنى در معرض تغییر و تحوّل قرار نمى گیرند, لذا این شریعت تا قیامت استمرار
دارد. 4 از لحاظ شخصى نیز انسان با تدبّر در آیات قرآن و مجسّم کردن مبدأ و معاد, هم داستان خلقت انسان برایش یاد آورى
مى شود و هم آینده را پیش روى خود مى بیند. روایاتى وجود دارند که در آنها توصیه شده از قرائت آیات رحمت, مسرور و از
قرائت آیات مشتمل بر وعده عذاب, محزون شوید. غزالى در کتاب «کیمیاى سعادت» از ابوذر نقل مى کند که پیامبر(ص) یک
ثلث شب, این آیه را تکرار مى کرد که:
ان تعذّبهم فانّهم عبادک وان تغفر لهم فانّک أنت العزیز الحکیم. 5
از امام على(ع) نقل شده است که:
قرآن را به سرعت قرائت نکنید و در پى آن نباشید که سوره را به آخر برسانید; قلوبتان باید به خشوع درآید. 6
آن حضرت در بیان دیگرى فرمود:
قرآن را یاد بگیرید که بهترین سخن است و در آن اندیشه کنید که چون بهار است. 7
نکته مهم این فرمایش حضرت, آن است که در مرحله یادگیرى فرموده «بهترین سخن» است;
ولى در مرحله تفکّر و اندیشه, آن را به «بهار» تشبیه کرده است; بهارى که فصل رویش و زندگى است.
و) عمل به قرآن و تمسّک به آن
آنچه ادیان الهى را از یکدیگر جدا کرده, احکام و دستوراتى است که هر دین براى خود داشته است; وگرنه از نظر اعتقادى و
نظرى , تمام ادیان, دعوت به توحید کرده اند و در این مسئله, همه با هم مشترک بوده اند. قبل از ظهور اسلام نیز در دوران
جاهلیت, فرهنگ و عادات خاصّى در مورد ازدواج, اقتصاد و روابط اجتماعى وجود داشته است. با نزول قرآن, دوران تبیین
فرهنگ اسلامى به آرامى شروع شد و بسیارى از احکام, خصوصاً احکام معاملات, به شیوه سابق ادامه یافت و تعداد
زیادى احکام جدید هم از طرف خداوند و به واسطه پیامبر(ص) به مردم ابلاغ شد. محور همه این دستورات, قرآن بود.
به شهادت روایات, هر آنچه مردم براى زندگى دینى به آن نیاز داشتند, در قرآن آمده بود. اصول سنّت پیامبر(ص) نیز در
قرآن وجود داشت و حداقل, مخالفتى با اصول موجود در قرآن نداشت و پیامبر(ص), تبیین و تفسیر همان اصول را در قالب
سنّت به مردم عرضه مى کرد :
و أنزلنا الیک الذکر لتبیّن للناس ما نزّل الیهم. 8
اجراى قوانین موجود در قرآن در زمینه هاى مختلف و خصوصاً اقتصاد, جامعه آن روز را به گونه اى در آورده بود که حتّى
با شاخصهاى تعریف شده امروزى, جامعه اى موفّق بود. 9 آسیبهاى فرهنگى یى که امروزه از ناحیه مسائل اقتصادى
متوجّه جوامع است, در آن ایّامْ مشاهده نشده است. مفاهیم زیبایى چون انفاق, صدقات, مواسات و… به بهترین نحو
در آن زمان تحقّق پیدا کرده بود. حتّى جلوه هاى معنوى آن زمان که در تاریخ ضبط شده است, انسان را به شگفتى وا
مى دارد که با وجود مشکلات و درگیرى ها و غزوات پیامبر(ص), باز هم مجالس و محافل قرآنى برپا بوده است و همان طور
که گفته شد, حضرت, خانه افراد را از صوت قرآن صاحبان آنها مى شناخته است. در یک کلام: قرآن در متن زندگى مردم,
حضور داشته است. تعبیرات مختلفى از پیامبر(ص) و ائمه(ع) در مورد عمل به قرآن رسیده است و تعبیراتى دیگر,
مثل «اتّباع», «تمسّک» و «حق التلاوة» نیز بیان شده که ناظر بر عمل به قرآن است. به تعدادى از این روایات, اشاره مى کنیم:
پیامبر اسلام فرمود:
اعملوا بالقرآن أحلّوا حلاله وحرّموا حرامه واقتدوا به ولا تکفروا بشىء منه. 10
به قرآن عمل کنید و حلالش را حلال شمارید و از حرامش اجتناب کنید و به آن اقتدا نموده, به هیچ چیز آن کفر نورزید.
در روایت دیگرى امام على(ع) فرمود:
ییا حملة القرآن! اِعملوا فان العالم من عمل بما علم و وافق عمله علمه و سیکون أقوام یحملون العلم لایجاوز
تراقیهم, یخالف سریرتهم علانیتهم. 11
اى کسانى که عالِم به قرآن هستید, به آن عمل کنید; چون عالم کسى است که به آنچه مى داند, عمل مى کند و عمل او
مطابق علمش است. به زودى مردمى خواهند آمد که علمشان از گلوهاى آنها تجاوز نمى کند و باطنشان با رفتار ظاهر آنها
مخالف است.
تا زمانى که پیامبر(ص) در میان امّت بود, مردم مکلّف بودند به آنچه که ایشان امر مى کند, عمل کنند و از آنچه نهى مى کند,
دورى گزینند; چون او همان احکام الهى را مى گفت و کلامش, کلام وحى بود و بعد از خود نیز امّت را به قرآن و عترت ارجاع
داد. 12 علّتش هم این بود که عترت او چیزى غیر از قرآن نمى گفتند و آنها هم در مقام تبیین و تفسیر کلام خدا بودند.
امام على(ع) در تعبیر زیبایى فرموده است که :
«قرآن باید چون لباس زیرین, همیشه با انسان باشد»,
که البته افرادى با این خصوصیّات, تعدادشان کم است:
طوبى للزاهدین فى الدنیا الراغبین فى الآخرة, اولئک قوم اتخذوا القرآن شعاراً. 13
خوشا به حال زاهدان در دنیا, کسانى که به آخرت میل دارند و قرآن را چون لباس زیرین خویش قرار دادند!
یکى از واژه هایى که در قرآن براى عمل به آن آمده است, «حق تلاوت» است:
الذین آتیناهم الکتاب یتلونه حقَّ تلاوته أولئک یؤمنون به ومن یکفر به فأولئک هم الخاسرون. 14
کسانى که کتاب آسمانى را به آنان داده ایم و آن را چنانکه باید مى خوانند, ایشان اند که بدان ایمان دارند;
ولى کسانى که کفر ورزیدند, همانان اند که زیانکاران اند.
مراد از کتاب آسمانى, هم مى تواند تورات و انجیل باشد و هم قرآن.
در هر حال, مراد از «حق التلاوة», عمل به قرآن است. 15