تاریخ نگارش : بیست و نهم مهر 1390
گناهان صغیره و گناهان کبیره
حاجیه تقی زاده فانید
منظور از گناهان صغیره و کبیره چیست؟ آیا درقرآن آیه ای دراین باره داریم؟
کلید واژه : گناه
ناشر : پورتال اهل بیت (ع)
گناهان صغیره و گناهان کبیره
منظور از گناهان صغیره و کبیره چیست؟ آیا درقرآن آیه ای دراین باره داریم؟
«گناه» عملى است که با اراده و رضایت الهى در تضاد بوده و با ایجاد نوعى تاریکى معنوى در نفس انسان، آدمى را از خداى متعال که نور آسمانها و زمین است، دور مىسازد و به عبارت دیگر، موجب بازماندن وى از کمال و قرب به خداى مىگردد.
به عبارت دیگردستورات و فرمان های خدا، گاهی برانجام رفتاری و گاهی بردوری از کاری می باشد؛ و گناهکارکسی است که از این دستورات سرپیچی کند؛ یعنی افعالی را که به آنها امرشده است ترک کند و افعالی را که از آنها نهی شده است انجام دهد.
از گناه درقرآن به تعبیرهای گوناگونی یاد شده است که عبارتند از:
1_ ذنب؛به معنی دنباله است، چون هرعمل خلافی یک نوع پیامد به عنوان مجازات اخروی یا دنیوی دارد؛ این واژه درقرآن 35 بارآمده است.
2_معصیت؛به معنی سرپیچی و خروج از فرمان خدا و بیانگرآن است که انسان از مرز بندگی خدا بیرون رفته است؛ این واژه درقرآن 33 بارآمده است.
3_ اثم؛به معنای سستی و کندی و واماندن و محروم شدن از پاداش ها است. زیرا در حقیقت گنهکار یک فرد وامانده است و مبادا خود را زرنگ پندارد؛ این واژه درقرآن 48 بارآمده است.
4_سیئه؛به معنی کارقبیح و زشت است که موجب اندوه و نکبت گردد، در برابر «حسنه» که به معنی سعادت و خوشبختی است؛ این واژه 165 باردرقرآن آمده است.
5_ جرم؛دراصل به معنی جدا شدن میوه از درخت و یا به معنی پست است، جریمه و جرایم از همین ماده می باشد، جرم عملی است که انسان را از حقیقت، سعادت، تکامل و هدف جدا می سازد؛ این واژه 61 باردرقرآن آمده است.
6_ خطیئه؛غالباً به معنی گناه غیرعمدی است. و گاهی درمعنی گناه بزرگ نیز استعمال شده است، چنانکه آیه 81 سوره بقره و 37 سوره الحاقه براین مطلب گواه می باشد؛ این واژه دراصل حالتی است که برای انسان براثرگناه پدید می آید و او را از طریق نجات، قطع می کند، و راه نفوذ انوارهدایت به قلب انسان را می بندد[1]؛ این واژه 22 باردرقرآن آمده است.
7_فسق؛دراصل به معنی خروج هسته خرما از پوسته خود می باشد، و بیانگرخروج گنهکار از مداراطاعت و بندگی خدا است که او با گناه خود حریم و حصارفرمان الهی را شکسته و درنتیجه بدون قلعه و حفاظ مانده است؛ این واژه 53 باردرقرآن آمده است.
8_ فساد؛به معنی خروج از حد اعتدال است که نتیجه اش تباهی و به هدر رفتن استعدادها است؛ این واژه 50 باردرقرآن آمده است.
9_فجور؛به معنی دریدگی و پاره شدن پرده حیا و آبرو و دین است که باعث رسوایی می گردد؛ این واژه 6 باردرقرآن آمده است[2[
10_ منکر؛دراصل از انکار به معنی ناآشنا است، چرا که گناه با فطرت و عقل سالم، هماهنگ و مأنوس نیست، و عقل و فطرت سالم، آن را زشت و بیگانه می شمرد؛ این کلمه 16 باردرقرآن آمده است و بیشتردرعنوان نهی از منکر، طرح شده است.
11_فاحشه؛به سخن و کاری که در زشتی آن تردیدی نیست؛ فاحشه می گویند. درمواردی به معنی کار بسیار زشت و ننگین و نفرت آوربه کارمی رود؛ این واژه 24 باردرقرآن آمده است.
12_ خنث؛به هرامر زشت و ناپسند، خبیث می گویند درمقابل «طیب» به معنی پاک و دلپسند. این واژه در16 مورد درقرآن به کاررفته است.
13_ شر؛به معنی هر زشتی است که نوع مردم از آن نفرت دارند، و برعکس، واژه «خیر» به معنی کاری است که نوع مردم آن را دوست دارند. این واژه غالباً درمورد بلاها و گرفتاری ها استعمال می شود، ولی گاهی نیز در مورد گناه به کار می رود، چنانکه درآیه 8 سوره زلزال به معنی گناه به کار رفته است.
14_ لَمَم؛(بر وزن قلم)، به معنی نزدیک شدن به گناه و به معنی اشیای اندک است و درگناهان صغیره به کار می رود؛ این آیه درقرآن یک بارآمده است.
15_ وِزر و ثِقل؛به معنی سنگینی است و بیشتر در مورد حمل گناه دیگران به کار می رود، «وزیر»کسی است که کارسنگینی از حکومت را به دوش خواهد کشید، این واژه درقرآن 26 بارآمده است. گاهی درقرآن واژه «ثقل» نیز که به معنی سنگینی است درمورد گناه به کار رفته است، چنانکه آیه 13 سوره عنکبوت به این مطلب اشاره دارد.
16_ حِنث؛(بروزن جنس)، دراصل به معنی تمایل به باطل و بازخواست آمده است و بیشتر در مورد گناه پیمان شکنی و تخلف، بعد از تعهد آمده است. این واژه دو بار در قرآن آمده است.
17_حرام؛به معنی ممنوع است، چنانکه لباس احرام لباسی است که انسان درحج و عمره می پوشد و از یک سری کارها ممنوع می شود. و ماه حرام، ماهی است که جنگ درآن ممنوع می باشد و مسجدالحرام یعنی مسجدی که دارای حرمت و احترام خاصی بوده و ورود مشترکین به آن ممنوع است؛ این واژه حدود 75 باردرقرآن آمده است.
این واژه های هفده گانه هرکدام بیانگربخشی از آثارشوم و حاکی از گوناگونی گناه می باشد، و هریک با پیام مخصوص و هشدار ویژه ای انسان ها را از ارتکاب گناه برحذر می دارند.
اقسام گناه
گناهان دریک تقسیم بندی کلی به دو گروهند:
1_ گناهان صغیره (کوچک) 2_ گناهان کبیره (بزرگ)
خداوند متعال درقرآن کریم می فرماید: «ان تَجتَنبوا کبائِرَ ماتَنهونَ عَنهُ نُکَفِّر عنکُم سَیّئاتِکم و نُدخلکُم مُدخَلاً کریماً[3]؛ اگر از گناهان کبیره اى که از آن نهى شده اید، اجتناب کنید، گناهان کوچک شما را مى پوشانیم وشما را در جایگاه خوبى وارد مى سازیم».
و درجای دیگر می فرماید:« و وُضَع الکتاب فَتَرى المُجرمین مُشفِقین مِمّا فیه و یَقولونَ یا ویلَتَنا ما لِهذا الکِتاب لایُغادِر صَغیرةً ولا کبیرةً الا اَحصاها[4]؛ و کتاب (نامه اعمال) در آنجا گذارده شود، گنهکاران را مى بینى که از آنچه در آن است، ترسان و هراسناکند، و مى گویند: اى واى بر ما، این چه کتابى است که هیچ عمل کوچک و بزرگى نیست، مگر اینکه آن را شماره کرده است».
باید توجه داشت که گناهی چون مخالفت فرمان خداوند متعال سنگین و بزرگ است از این روست که پیامبرگرامی اسلام به ابوذر می فرماید: «لا تَنظُر إلی صِغَرِ الخطیئَةِ ولکن أُنظُر إلی مِن عَصیة[5]؛ به کوچکی گناه نگاه نکن بلکه بنگرچه کسی را نافرمانی می کنی!» و حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) دراین مورد می فرمایند:«أشَدَّ الذُّنوب ما استهان به صاحبه[6]؛ بزرگترین گناهان آن معصیتی است که گناهکار آن را کوچک شمارد».
اما در عین حال این موضوع با تقسیم گناهان به صغیره و کبیره منافاتی ندارد چرا که برخی از گناهان از نظر آثار و پیامدهای آنها به دست می آید. اگرچه هرگناهی یا صرف نظر از مقایسه با سایرگناهان معصیتی بزرگ به شمارمی آید.
امام باقر(علیه السلام) درحدیثی معیارتشخیص کبیره را بیان کرده و می فرمایند: «کلّ ما اوعد الله عزّوجل علیه النّار[7]؛ هرگناهی که خداوند برای آن وعده آتش دوزخ را داده باشد کبیره است».
حضرت امام خمینی (ره) در تحریرالوسیله شش معیار را برای تشخیص گناه کبیره معرفی کرده اند که عبارتند از:
ــهرگناهی که درشرع وعده آتش دوزخ و یا مجازات برای آن داده شده است.
ــهرگناهی که درشرع به شدت از آن نهی شده است.
ــهرگناهی که عقل به کبیره بودن آن اذعان کند.
ــ هرگناهی که درعرف مسلمانان کبیره تلقی گردد.
ــهرگناهی که روایات به کبیره بودن آن تصریح نمایند[8[
گناهان کبیره درکلام امام صادق (ع)
عمروبن عبید یکى از علماى اسلام، به حضور امام صادق علیه السلام آمد، سلام کرد و سپس این آیه را خواند: «الذینّ یجتنبون کبائر الاثم و الفواحش[9]؛ نیکوکاران کسانى هستند که از گناهان بزرگ، و زشتى پرهیز مى کنند».
سپس سکوت کرد و دنبال آیه را نخواند امام صادق علیه السلام به او فرمودند: چرا سکوت کردى؟ او گفت: دوست دارم، گناهان کبیره را از کتاب خداوند بدانم.
آنگاه امام صادق علیه السلام گناهان کبیره اى را که در قرآن آمده بیان نمودند:
1_بزرگترین گناهان کبیره، شرک به خداست:
قرآن مى فرماید: «و من یشرک باللّه فقد حرّم اللّه علیه الجنّة[10]؛ کسی که براى خدا، شریک قرار دهد، خداوند بهشت را بر او حرام مى کند».
2_ ناامیدى از رحمت خدا:
«انّه لاییأس من روح اللّه الّا القوم الکافرون[11]؛ هیچکس جز کافران از رحمت خدا، نومید نگردد».
3_ ایمنى از مکر (عذاب و مهلت) خدا:
«فلا یامن من مکر اللهّ الّا القوم الخاسرون[12]؛ از مکر خداایمن نشود، مگر مردم زیانکار».
4_ عقوق (و آزار) والدین:
چنانکه قرآن از زبان عیسى علیه السلام مى فرماید: «و برّاً بوالدتى و لم یجعلنى جبّاراً شقیّاً[13]؛ خدا دستور داده که به مادرم نیکى کنم و مرا زورگوى تیره بخت قرار نداده است».
5_کشتن انسان بى گناه:
«و من یقتل مؤ منا متعمّدا فجزاؤ ه جهنّم خالدا فیها و غضب اللّه علیه و لعنه و اعدّ له عذابا عظیما[14] ؛ و هر کس فرد با ایمانى را از روى عمد، به قتل برساند مجازات او، دوزخ است که جاودانه در آن مى ماند، و خداوند بر او غضب مى کند و از رحمتش دور مى سازد و عذاب عظیمى براى او آماده ساخته است».
6_نسبت نارواى زنا به زن پاکدامن:
«انّ الّذین یرمون المحصنات الغافلات المؤ منات لعنوا فى الدّنیا و الاخرة و لهم عذاب عظیم[15]؛ کسانى که زنان پاکدامن و بى خبر (از هر گونه آلودگى) و با ایمان را متهم مى سازند، در دنیا و آخرت، از رحمت الهى بدورند، و عذاب بزرگى در انتظارشان است».
7_خوردن مال یتیم:
«انّ الّذین یاءکلون اموال الیتامى انماّ یاکلون فى بطونهم نارا وسیصلون سعیرا[16]؛ همانا کسانى که اموال یتیمان را مى خورند، آنها در شکم هاى خود، آتش فرو مى برند و بزودى در آتش سوزان مى سوزند».
8_فرار از جبهه جهاد:
«و من یولّهم یومئذٍ دبره الّا متحرّفا لقتال او متحیّزا الى فئة باَّء بغضب من اللّه و ماءواه جهنّم و بئس المصیر[17]؛ و هر کس در آن هنگام (جنگ) به آنها پشت کند مگر در صورتى که هدفش، کناره گیرى از میدان براى حمله مجدد و یا به قصد پیوستن به گروهى (از مجاهدان) بوده باشد (چنین کسى) گرفتار خشم پروردگار خواهد شد، و جایگاه او جهنم، و چه بد عاقبتى است».
9_ ربا خوارى:
«الّذین یاکلون الرِّبا لایقومون الّا کما یقوم الّذى یتخبَّطه الشّیطان من المسّ[18]؛ کسانى که ربا مى خورند، بر نمى خیزند مگر مانند کسى که شیطان باتماس خود، او را همچون دیوانه، آشفته حال کرده است».
10_ سحر و جادو:
«و لقد علموا لمن اشتراه ماله فى الاخرة من خلاق[19]؛ قطعا دانستند که هر کس خریدار جادو شود، در آخرت، بى بهره خواهد بود».
11_ زنا:
«و من یفعل ذلک یلق اثاما یضاعف له العذاب یوم القیامة و یخلد فیه مهانا[20]؛ هر کس که زنا کند، مجازاتش را خواهد دید، عذاب چنین کسى در قیامت، مضاعف گردد و با خوارى، همیشه در آن خواهد ماند».
12_ سوگند دروغ براى گناه:
«الّذین یشترون بعهد اللّه و ایمانهم ثمنا قلیلا اولئک لا خلاق لهم فى الاخرة[21]؛ کسانى که پیمان خود با خدا و سوگندهاى خود را به بهاى اندک مى فروشند، در آخرت، بى بهره اند».
13_ خیانت در غنایم جنگى:
«و من یغلل یات بما غلّ یوم القیامة[22]؛ و هر که در غنیمت جنگى، خیانت کند، روز قیامت با آنچه خیانت کرده بیاید».
14_ نپرداختن زکات واجب:
«یوم یحمى علیها فى نار جهنَّم فتکوى بها جباههم و جنوبهم و ظهورهم[23]؛ در آن روز (طلاها و نقره ها را) در آتش دوزخ داغ و سوزان کرده و با آن صورت ها و پهلوها و پشت هایشان را داغ مى گذارند».
15_ گواهى به دروغ، کتمان:
«و من یکتمها فانّه آثم قلبه[24]؛ هر کس گواهى دادن را پنهان کند، قلبش گنهکار است».
16_ شرابخوارى:
«یا ایّها الَّذین آمنوا انّما الخمر و المیسر و الانصاب و الازلام رجسٌ من عمل الشَّیطان فاجتنبوه لعّلکم تفلحون[25]؛ اى کسانى که ایمان آورده اید، شراب و قمار و بت ها و تیرهاى قرعه پلیدند و از عمل شیطانند. پس از آنها دورى کنید باشد که رستگار شوید».
17_ ترک نماز یا واجبات دیگر بطور عمد:
زیرا پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: «من ترک الصّلاة متعمّدا فقد برى من ذمّة اللّه و ذمّة رسول اللّه[26]؛ هر کس عمدا نماز را ترک کند از پیمان خدا و رسول خدا بیزارى جسته است».
18_ و 19_ پیمان شکنى و قطع رحم:
چنانکه خداوند مى فرماید: «اولئک لهم اللعنة و لهم سوء الدّار[27]؛ براى آنانکه (پیمان را مى شکنند و قطع رحم مى کنند) لعنت و خانه بد در آخرت، است».
امام صادق علیه السلام به اینجا که رسید، عمروبن عبید در حالى که از شدت ناراحتى، شیون مى کشید از محضر آن حضرت خارج شد و مى گفت: «هلک من قال براءیه و نازعکم فى الفضل و العلم[28]؛ به هلاکت رسید آن کس که به راءى، فتوا داد، و در فضل و علم با شما، ستیزکرد».
البته باید توجه داشت که درمیان گناهان کبیره برخی بزرگتراز بقیه اند از این روست که در برخی روایات تعبیر«اکبرالکبائر[29]» آمده است و دربعضی روایات، عدد گناهان کبیره سه[30] و یا پنج[31] و یا هفت[32] و یا هشت[33] و یا نه[34] و یا یازده[35] و... ذکرشده است که البته این روایات باهم تعارض ندارند. زیرا با توجه به تفاوت آثار گناهان کبیره برخی بزرگترند و لذا در روایات به همین موارد اشاره شده است نه اینکه روایات در مقام تعیین تعداد دقیق کبیره باشند.
پی نوشت
1_المیزان، ج1، ص218.
2_مفردات راغب، ص 373.
3_نساء(4)، آیه 31.
4_کهف (18)، آیه 49.
5_رضی الدین حسن بن فضل طبرسی، مکارم اخلاق، ص460، انتشارات شریف رضی، قم: چ4، 1412.
6_نهج البلاغه، ص533، انتشارات دارالهجره، قم.
7_شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج3، ص569، مؤسسه انتشارات اسلامی، چ3، 1413.
8_امام خمینی(ره)، تحریرالوسیله، ج1، ص274، انتشارات دارالعلم، قم: چ5، 1366.
9_شوری (42)، آیه 37.
10_مائده (5)، آیه 72.
11_یوسف (12)، آیه 87.
12_( اعراف (7)، آیه 99.
13_مریم (19)، آیه 32.
14_نساء (4)، آیه 93.
15_نور (24)، آیه 23.
16_نساء (4)، آیه 10.
17_انفال (8)، آیه 16.
18_بقره (2)، آیه 275.
19_بقره (2)، آیه 102.
20_فرقان (25)، آیات 68 و 69.
21_آل عمران (3)، آیه 77.
22_آل عمران (3)، آیه 161.
23_توبه (9)، آیه 35.
24_بقره (2)، آیه 283.
25_مائده (5)، ایه 90.
26_محمد یعقوب کلینی، اصول کافی، ج2، ص287، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1365.
27_رعد (13)، آیه 25.
28_محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج47، ص19، بیروت: الوفاء.
29_شیخ طوسی، التهذیب، ج4، ص149، دارالکتب الاسلامیه، تهران:چ4، 1365.
30_دیلمی، ارشاد القلوب، ج1، ص185، انتشارات شریف رضی، چ2ف 1412.
31_شیخ صدوق، الخصال، ج1، ص273، انتشارات جامعه مدرسین،چ2، 1365.
32_کلینی، اصول کافی، ج2، ص276، دارالکتب الاسلامیه، تهران: چ4، 1365.
33_شیخ صدوق، الخصال، ج2، ص411، انتشارات جامعه مدرسین، چ2، 1403.
34_ابن ابی جمهور احسائی، عوالی اللآلی، ج1، ص88، قم: سیدالشهداء، 1405.
35_همان.
پورتال اهل بیت (ع)