تاریخ نگارش : بیست و هشتم شهريور 1390
تفاوت بین انسان مادّی با انسان الاهی در نگرش به جهان هستی
محمدامین احمدی فقیه
«ظهر الوجود ببسم الله الرّحمن الرّحیم»؛ تمام هستی مظهر «بسم الله الرّحمن الرّحیم» است و جهان هستی به واسطهی آن پدیدار گشته است.
مظهر رحمانیّت یک رحمان است و مظهر رحیمیّت یک رحیم است. عالم را رحمانیّت و رحیمیّت بهوجود آورده است. خدا سرچشمهی همهی خوبیها است.
کلید واژه : انسان الاهی، مظهر وجود هستی
ناشر : از نوشته های اینجانب
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
تفاوت بین انسان مادّی با انسان الاهی در نگرش به جهان هستی
بسیار فرق است میان انسان مادّی و انسان الاهی؛ انسانی که تفکّرش، تفکر مادّی باشد، وقتی که در روی زمین راه میرود خودش را با اشیاء و همه چیز، بیگانه و احیاناً دشمن احساس میکند، بعد هم میگوید زندگی تنازع بقا است، زندگی جنگ است و جز جنگ نیست، من یک موجود تک و تنها هستم و هیچ موجودی از ازل در فکر من نبوده و الآن هم در فکر من نیست و هیچ وقت در فکر من نخواهد بود، هیچ مهربانی و رحمتی در دنیا در پیدایش من دخالت نداشته، هیچ مهر و محبّتی در عالم وجود نداشته است که من را بهوجود آورده باشد و الآن هم وجود ندارد که بخواهد من را در خودش پناه بدهد، یک موجود تک هستم در میان میلیاردها دشمن، و همه چیز را به صورت مادّی بپندارد، آن وقت یک چنین آدمی چه احساساتی پیدا میکند! از نشانههای آدم غافل و مادّی این است که همه چیز را میبیند ولی خدا را نمیبیند و استدلالهای نادرست دارد.
آری چهقدر فرق است میان این آدم مادّی و انسان الاهی که میگوید:
«ظهر الوجود ببسم الله الرّحمن الرّحیم»؛ تمام هستی مظهر «بسم الله الرّحمن الرّحیم» است و جهان هستی به واسطهی آن پدیدار گشته است.
مظهر رحمانیّت یک رحمان است و مظهر رحیمیّت یک رحیم است. عالم را رحمانیّت و رحیمیّت بهوجود آورده است. خدا سرچشمهی همهی خوبیها است. به قول یکی از نویسندهها، حالت یک نفر مؤمن در وقتی که در دنیا قدم میزند، حالت انسانی است که در یک مهرگان و جشن قدم برمیدارد، در جایی قدم برمیدارد که قبلاً دعوتش کردهاند، و گفتهاند: بیا اینجا. مثل اینکه انسان را در یک مهمانی دعوت کنند بعد برود آنجا، هرچه که آنجا میبیند میان آن و خودش رابطه برقرار میکند، میگوید: ببین! آن گلی که آنجا گذاشتهاند، برای ما آنجا گذاشتهاند، برای اینکه ما استفاده کنیم، چون مهمان هستیم. ببین! منزلشان را چه زینت و آرایش کردهاند! آن تابلو را آنجا میبینی، این فرش را اینجا میبینی؟ همهی اینها را آماده شده و حساب شده میبیند و با آمدن خودش ارتباط قائل است.
«قرآن مبین» بزرگترین دستور زندگانی مادّی و معنوی را به ما به ارمغان گذاشته است. میخواهد که انسان خودش را در عالَم اینجور احساس کند، حالت کسی که دعوتش کردهاند به منزلی، و در آن منزل آنچه وجود دارد، حساب و کتاب دارد و با آمدن او ارتباط دارد. آن وقت است که انسان در خودش احساس مسؤولیّت میکند بعد فکر میکند پس برای چه ما را دعوت کردهاند؟ دعوت کردهاند که بیاییم بخوریم و بچریم و برویم یا مسألهی دیگری هم هست؟ پس ما که به یک مهمانی و به منزلی که برای ما آماده شده است آمدهایم، باید بدانیم که چه هدف با ارزشی از اصل آمدن ما هست.
عظمت و جایگاه انسان از نظر «قرآن عظیم»
چیزی که به انسان ارزش میدهد و عظمت انسان را بالا میبرد کمالجویی است و همواره «قرآن حکیم» به آن توصیه میکند. با توجّه به آیات 12 و 13 سورهی جاثیه، برای ارزش و عظمت انسان، میفرماید:
«الله الذی سخّر لکم البحر؛ الله آن کسی است که دریا را مسخّر شما قرار داده است.»
مسخّر قرار داده است؛ یعنی، آب را طوری خلق کرده، شما را به شکلی خلق کرده، چوب را به شکلی خلق کرده، هوا را به شکلی خلق کرده و باد را به شکلی خلق کرده، همه اینها را به گونهای خلق کرده که نتیجهاش این است که شما از این آب با کشتی استفاده میکنید؛ یعنی، اینها حساب شده آفریده شدهاند. «لتجری الفلک فیه بامره؛ که کشتی به امر و ارادهی او و به خواست او حرکت کند.» او خواسته است که کشتی روی دریا حرکت کند که حرکت میکند و در نتیجه مسافرتها بکنید، تجارتها بکنید، نقل مکانها بکنید. «و لتبتغوا من فضله؛ و از فضل الهی خیر طلب کنید.» گفتهاند مقصود استفادههای مختلف از دریاست. یک استفاده از دریا همان است که به وسیلهی کشتی انجام میشود که انسان قارّهها را طی میکند و دیگر اینکه از خود دریا بهرهها ببرید، از حیوانات دریا، از گوهرهای دریایی که از دریا گرفته میشود؛ یعنی، آن ماهیی که در دریا هست و هر حیوانی که در دریا هست و قابل استفاده است و آن گوهرهایی که در دریا هست، لؤلؤیی اگر هست، مرجانی هست، هرچه هست، باز اینها هم یک کار حساب شده است و تصادفی نیست. آن هدف نهایی و اصلی، آن جنبهی مدرسه بودن اینها است. تا اینجا همان بهرهگیری مادّی است؛ ولی در عین حال، چون انسان کودکی است که در این دنیا میآید و در این دنیا است که باید معرفت پیدا کند «و لعلّکم تشکرون؛ باشد که شما سپاسگزار خدای خود باشید.» یعنی، خدای خودتان را به این وسیله بشناسید و بعد از شناختن سپاسگزار او باشید، و سپاسگزاری یعنی، هرچه که او به شما داده است، در همان مسیری که باید، مورد استفاده قرار بدهید.
بعد در ادامه آیه میفرماید: «و سخّر لکم ما فی السموت و ما فی الارض جمیعا منه.» در هیچ کتابی، انسان به اندازهای که در «قرآن مجید»، بزرگ است، بزرگ نشان داده نشده است. در عصر ما فلسفههای به اصطلاح اومانیستی زیاد پیدا شده است، دم از انسان میزنند ولی هیچ کسی به اندازهی «قرآن کریم»، شأن انسان را بالا نبرده و در واقع انسان را آنچنان که هست معرفی نکرده است. در اینجا میفرماید: دریا را مسخّر شما قرار داده، دریا را طوری خلق کرده که شما بتوانید از وجود آن استفاده کنید، یکدفعه و به طور جامع یک کاسه میکند: هرچه در آسمانها و زمین هست مسخّر شما است. شما را طوری خلق کرده و عالم را طوری خلق کرده که شما میتوانید تمام عالم را در تسخیر خودتان قرار بدهید نه فقط دریاها را. «منه»؛ در حالی که همه اینها از ناحیهی او است؛ یعنی، او این جور قرار داده و این کیفیّت را عنایت کرده است. «انّ فی ذلک لایت لقوم یتفکّرون» در این مطالب، خیلی نشانهها و علامتها هست امّا برای مردمی که اهل تفکّر باشند؛ یعنی، اندیشههای خودشان را به کار بیندازند، بر علم خودشان بیفزایند، دقّت کنند، تأمّل و تدبّر کنند، خیلی مطالب از اینها در مییابند، یعنی اینها فهرست مطالب و اجمال است برای اینکه ما را به راه بیندازد، بعد ما برویم از راه علم و فکر حقایقی در این زمینهها بهدست بیاوریم. در دُرَر و غُرَرُ الحکم سخنی زیبا و قابل تأمّل از امیرالمؤمنین علی، علیهالسّلام، است که میفرمایند: «الفکر جلاء العقول»؛ تفکّر سبب درخشندگى عقلها مىشود.
علم احاطه بر واقعیتهای هستی است. علم باعث فعّال شدن عقل انسان میشود. وقتی که عقل فعّال شد تفکّر میکند و فکر شناختها را به کار میگیرد. بعد از اینکه فکر به کار افتاد ذکر و یادآوری است که سعی میکنیم چیزهای که در عالم هستی به دست آوردهایم تثبیت کنیم و در نهایت بصیرت پدیدار میگردد. بصیرت که آمد غفلت میرود و به رشد میرسد.
اگر در کنار فکر و عقل و بصیرت، اخلاص نیز اضافه شود، منشأ و سرچشمهی هر علم و حکمتی خواهد شد. اخلاص سبب نورانیّت قلب است و قلب حاکم بر قوا و اعضا است. پس هرگاه اخلاص قوى شود، نور قلب نیز نیرومند میگردد تا آن که به «سدرةالمنتهى» برسد که همان اخلاص محض است که به انسان کامل و معصوم، علیهمالسّلام، اختصاص دارد و هرگاه اخلاص ضعیف شود، نور قلب نیز ضعیف میگردد. وقتی که اخلاص به قلب ویژه و با استعداد بنشیند، چشمههاى جوشان علم و عمل بر قواى علمى و عملى به جریان مىافتند، چشمههایى که از هر ناخالصى پاک و باصفا هستند. زیرا کدورت از ناحیهى شیطان گمراه و گمراه کننده است، و هنگامى که بنده خالصانه به یاد خدا باشد و مخفیانه از روى تضرّع و ترس در هر صبح و شام ذکر خدا بگوید و از او غافل نباشد، خداوند متعال نیز به یاد اوست، چنان که وعده داده است: «فاذکرونى أذکرکم.»؛ پس، همواره خداوند متعال را یاد کنیم تا او همواره به یاد ما باشد! و هرگز دو گوهر ثقلین را فراموش نکنیم! که باعث افزایش علم و بصیرت و رشد و کمال ما خواهد شد. انشاءالله.
به نام بسم الله الرحمن الرحیم است
محمّد هرچه دارد همراه قرآن مبین است
به نام بسم الله الرحمن الرحیم است
علی عارف به میزان با قرآن عظیم است
به نام بسم الله الرحمن الرحیم است
فاطمه محورِ ولایت در قرآن حکیم است
به نام بسم الله الرحمن الرحیم است
حسن سراسر احسان با قرآن مجید است
به نام بسم الله الرحمن الرحیم است
حسین خون خدا جلوهی قرآن کریم است
محمدامین احمدی فقیه، بهمن 1389