تاریخ نگارش : نوزدهم شهريور 1390
دو برنامه ریزی دشمن برای دانشگاه ما!
عبد الله عباد اللهی
دشمن على‌القاعده دو تا کار را براى دانشگاه ما برنامه‌ریزى میکند: یکى علم‌زدائى، یکى دین‌زدائى؛ از دانشگاه علم‌زدائى بشود، از دانشگاه دین‌زدائى بشود. علم‌زدائى از دانشگاه چگونه است؟ یکى از کارهاى کوچکش همین ترور دانشمندان است؛ که آخرى‌اش همین دو سه تا دانشمند عزیز هسته‌اى ما بودند که در این یک سال اخیر از دست ما گرفته شدند. برنامه، وسیع‌تر از اینهاست؛ این یکى از آسانترینهایش است. پیچیده‌تر از این، این است که دانشگاه ما را، استاد ما را و دانشجوى ما را به کار غیر علمى سرگرم کنند؛ نگذارند این شکوفائى علمى که آرزوى ماست، تحقق پیدا کند.

کلید واژه : دانشگاه، دانشجو و دشمن
امام خامنه ای در دیدار جمعی از اساتید دانشگاه‌ها در رمضان امسال(1432) به نکاتی اشاره فرمودند که حتما برای کسانی که دغدغه های ایشان را نصب العین خود می دانند حائز اهمیت است.

« انّ الّذین قالوا ربّنا اللَّه ثمّ استقاموا ... »

شما ملاحظه کنید؛ قدرتهاى اقتصادى اول دنیا، قدرتهاى علمى درجه‌ى یک دنیا، قدرتهاى نظامى و امنیتى ردیف اول دنیا، امروز یک جبهه‌ى وسیعى را در مقابل این ملت تشکیل دادند. اینجور نیست؟ هر کارى هم از دستشان برمى‌آید، دارند می کنند. تهدید امنیتى می کنند، تهدید اجتماعى می کنند، تهدید سیاسى می کنند، دانشمند ما را ترور می کنند، تحریم می کنند، فشارهاى سیاسى فراوان وارد می کنند، دائم تهدید به تحرک نظامى می کنند، در داخل تا هر جا دستشان برسد، فتنه‌انگیزى و آشوب‌آفرینى می کنند؛ اما ملت ایران و جمهورى اسلامى با کمال قدرت و استقامت در مقابل همه‌ى اینها ایستاده؛ آن «بله»اى را که به‌زور می خواهند از او بگیرند، آن «بله» را نمی دهد. آن «بله» عبارت است از تعظیم در مقابل قدرت مسلط جهانى - نظام سلطه - این کار را نمی کند. ما که در مقابل نظام سلطه‌ى جهانى «نه» می گوئیم، این نه، «نه»ى به علم نیست، «نه»ى به تمدن نیست، «نه»ى به پیشرفت نیست، «نه»ى به تجربه‌هاى متراکم بشرى نیست؛ «نه» به سلطه‌طلبى و زیاده‌خواهى و استعباد و به زیر مهمیز کشیدن ملتهاست؛ این «نه» را ما گفتیم، پایش هم ایستادیم؛ «انّ الّذین قالوا ربّنا اللَّه ثمّ استقاموا». ایستادگى ملت ایران، خیلى ایستادگى باشکوهى است.


این دانشگاه بود که به ملت ایران کمک کرد تا بتواند عزت نفس خودش را حفظ کند، آبروى خودش را حفظ کند و در مقابل زیاده‌خواهى دشمنان سینه سپر کند.

یک رکن مهم این ایستادگى، علم است. این علم است که به ما اعتماد به نفس داده. اگر امروز نفت ما را شرکتهاى خارجى باید مى‌آمدند استخراج و پالایش می کردند، گاز ما را باید آنها لوله‌کشى میکردند، اگر نظام سلامت ما وابسته‌ى به متخصصین خارجى و عمدتاً فرنگى بود، اگر تغذیه‌ى ما دست آنها بود، اگر کشت و صنعت ما دست اسرائیلى‌ها بود، اگر صنعت هسته‌اى ما در صورتى که بنا نبود در آرزوى آن بمیریم و یک چیزى وجود میداشت، در اختیار فرانسه و آلمان و دیگران بود، ما امروز این اعتماد به نفس را نداشتیم، قدرت این ایستادگى نبود، این عزت و این شرف وجود نمیداشت. اگر ما براى ساختن یک سد، براى ساختن یک نیروگاه، براى ساختن یک بزرگراه، براى ساختن یک تونل، براى ساختن سیلوهاى گندم، دستمان به سمت صنعتگران و دانشمندان شرق و غرب دنیا دراز بود، ملت ما احساس عزت نمی کرد؛ مسئولین کشور هم آبروى اظهار وجود در قبال استکبار جهانى را نداشتند؛ نه چنین اعتماد به نفسى وجود داشت، نه چنین قوت اراده‌اى وجود داشت، نه چنین عزمى وجود داشت. کى براى ما جاده ساخت و تونل ساخت و نیروگاه ساخت و سد و پل و بزرگراه و سلولهاى بنیادى و انرژى هسته‌اى را درست کرد؟ دانشگاه. این دانشگاه بود که به ملت ایران کمک کرد تا بتواند عزت نفس خودش را حفظ کند، آبروى خودش را حفظ کند و در مقابل زیاده‌خواهى دشمنان سینه سپر کند. مسئولین کشور هم از این جهت مدیون دانشگاه اند.


دو برنامه ریزی دشمن برای دانشگاه ما !

دشمن على‌القاعده دو تا کار را براى دانشگاه ما برنامه‌ریزى میکند: یکى علم‌زدائى، یکى دین‌زدائى؛ از دانشگاه علم‌زدائى بشود، از دانشگاه دین‌زدائى بشود. علم‌زدائى از دانشگاه چگونه است؟ یکى از کارهاى کوچکش همین ترور دانشمندان است؛ که آخرى‌اش همین دو سه تا دانشمند عزیز هسته‌اى ما بودند که در این یک سال اخیر از دست ما گرفته شدند. برنامه، وسیع‌تر از اینهاست؛ این یکى از آسانترینهایش است. پیچیده‌تر از این، این است که دانشگاه ما را، استاد ما را و دانشجوى ما را به کار غیر علمى سرگرم کنند؛ نگذارند این شکوفائى علمى که آرزوى ماست، تحقق پیدا کند.


با علم بدون دین نمی شود !

اگر دانشگاه ما یک دانشگاه علمىِ محض باشد، اما تویش دین و اخلاق نباشد، همان بلائى بر سر جامعه‌ى ما و کشور ما و آینده‌ى ما خواهد آمد که بر سر جامعه‌ى دانشمند غرب آمد. غرب جامعه‌ى دانشمندى است، اما جامعه‌ى خوشبختى نیست. در آنجا امنیت اخلاقى نیست، امنیت روانى نیست، انسجام خانوادگى نیست، اخلاق نیست، معنویت نیست. خلأهاى عمده‌ى بشر اینهاست. اینها خوشبختى نیست؛ ما این را نمیخواهیم. ما خوشبختى میخواهیم، ما امنیت حقیقى و معنوى می خواهیم. بدون علم نمیشود، با علم بدون دین هم نمی شود؛ دین لازم است. جامعه باید جامعه‌ى دینى باشد؛ در رأس آن هم دانشگاه است. دانشگاه باید دانشگاه متدین باشد. در مفهوم «متدین» از عرایض من تلقى غلط نشود. تدین به معناى معرفت عمیق دینى، ایمان عمیق و باور ژرف به دین و معارف دینى است، که طبعاً عمل به دنبالش مى‌آید؛ باید دنبال این باشیم.

[...]

دشمن می خواهد جوان ما را - بخصوص دانشجوى ما را که زمامدار فکر و علم و مدیریت آینده‌ى ما در این کشور است - به بى‌ایمانى و ولنگارى عقیدتى سوق بدهد؛ نباید بگذاریم. امروز بخصوص دارد روى این مسئله کار می شود. سوق دادن جوان ما - بخصوص جوان علمى و فکرى ما - به سمت ولنگارى عقیدتى، به سمت بى‌ایمانى، به سمت هرزه‌پوئى ذهنى، یکى از کارهاى دشمن است. وقتى کسى ایمان دارد، یک خط مستقیمى دارد، دنبال این ایمانِ خودش حرکت می کند. وقتى ایمان نیست، مثل کاهى که همین طور به این سو و آن سو کشیده می شود، هرزه‌پوئى دارد.

نقل شده از : http://tezkarejavedan.blogfa.com