تاریخ نگارش : بیست و نهم تير 1390
سیاست در قرآن و سنت
رضا رضائی
قال رسول الله صلى الله علیه وآله: «...فمن ترک مالا فلورثته ومن ترک دیناً فعلی*؛ ... هرکه مالى برجاى نهد از آن وارثان اوست، وهرکه مقروض بمیرد پرداخت آن به عهده من است».
در تأمین اجتماعى اسلام، عشق به انسانیّت در رأس آن قرار دارد. ولذا، چون اسلام از زاویه انسانیّت مى نگرد، این تأمین سازگار با انسانیّت وعمیقاً فضیلت آمیز است وقطعاً تاریخ پیش از اسلام وتمدن هاى پس از اسلام تا کنون تأمین اجتماعى به عمق تأمین اجتماعى اسلام را ندیده است.
اسلام مى گوید: هر شخصى فوت کند وبدهکار باشد پیشواى مسلمانان موظف است بدهیهاى او را پرداخت کند، وهرکس فوت کند ومال وثروتى از خود باقى گذارد همه آن دارایى متعلق به وارثان اوست، وچیزى از آن، براى حاکم مسلمین نیست.
قال رسول الله صلى الله علیه وآله: «...فمن ترک مالا فلورثته ومن ترک دیناً فعلی*؛ ... هرکه مالى برجاى نهد از آن وارثان اوست، وهرکه مقروض بمیرد پرداخت آن به عهده من است».
در تأمین اجتماعى اسلام، عشق به انسانیّت در رأس آن قرار دارد. ولذا، چون اسلام از زاویه انسانیّت مى نگرد، این تأمین سازگار با انسانیّت وعمیقاً فضیلت آمیز است وقطعاً تاریخ پیش از اسلام وتمدن هاى پس از اسلام تا کنون تأمین اجتماعى به عمق تأمین اجتماعى اسلام را ندیده است.
اسلام مى گوید: هر شخصى فوت کند وبدهکار باشد پیشواى مسلمانان موظف است بدهیهاى او را پرداخت کند، وهرکس فوت کند ومال وثروتى از خود باقى گذارد همه آن دارایى متعلق به وارثان اوست، وچیزى از آن، براى حاکم مسلمین نیست.
آیا حتى در بزرگترین تمدن ها چنین تأمین اجتماعى سراغ دارید؟
قطعاً، نه.
انبوه نصوص دینی
در میان نصوص شریعت اسلام شمار انبوهى روایت در این باب آمده است، واین خود نشانگر میزان توجه اسلام به این بُعد مهم اجتماعى مى باشد؛ چرا که این گونه احادیث بارها از پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله وائمّه معصومین سلام الله علیهم روایت شده است.
متون زیر را با هم مى خوانیم:
احادیث نبوی
امام جعفر صادق سلام الله علیه ششمین امام از اهل بیت سلام الله علیهم، از جدّش رسول خدا صلى الله علیه وآله روایت کرده است که فرمود: «أنا أولى بکل مؤمن من نفسه، وعلیّ سلام الله علیه أولى به من بعدی(1)؛ من بر هر مؤمنى از خود او ولایت بیشترى دارم، وبعد از من على سلام الله علیه اولى به اوست».
عرض شد: معناى این فرمایش چیست؟
فرمود: معنایش این سخن پیامبر صلى الله علیه وآله است که: «مَن تَرک دَیْناً، أو ضیاعاً فعلیّ، ومَن تَرک مالا فلورثته(2)؛ هرکس [بمیرد و] از خود بدهى یا عائله اى [بى سرپرست] بر جاى نهد بر عهده من است، وهرکس مالى بر جاى نهد متعلّق به وارثان اوست».
امام صادق سلام الله علیه بعد از نقل این حدیث از رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمود: «تنها چیزى که سبب گردید عامه یهود اسلام آورند، همین سخن پیامبر خدا صلى الله علیه وآله بود؛ چون خیالشان از جانب خود وعائله شان [حتى پس از مرگشان] آسوده شد».
از جابر بن عبدالله انصارى روایت شده است که گفت: پیامبر صلى الله علیه وآله بر مردى که مدیون بود نماز [میّت] نمى خواند. روزى جنازه اى آوردند، فرمود: آیا میّت شما دیْنى دارد؟ عرض کردند: بله، دو دینار. فرمود: خودتان بر مرده تان نماز بخوانید.
قتادة گفت: پرداخت آن را به عهده مى گیرم اى رسول خدا.
جابر گوید: در این هنگام، پیامبر بر او نماز خواند. پس از آن که خدا به پیامبرش گشایش داد، فرمود: «أنا أوْلى بالمؤمنین مِن أنفسهم، فَمن تَرک مالا فلورثته، ومَن تَرکَ دَیناً فَعلَی(3)؛ من به مؤمنان سزاوارتر از خود آنها هستم. بنابراین، هرکس بمیرد ومالى بر جاى نهد، از آنِ وارثان اوست. وهرکس بدهى بر جاى نهد [اداى آن] بر عهده من است».
على بن ابراهیم در تفسیر خود، به سندش از رسول خدا صلى الله علیه وآله، آورده است که آن حضرت مى فرمود: «هر طلبکارى بدهکار خود را نزد حاکمى از حاکمان مسلمانان ببرد وبراى حاکم روشن شود که بدهکار در عُسرت است، دَین از گردن او برداشته مى شود وبه عهده حاکم مسلمانان قرار مى گیرد وباید آن را از بیت المال مسلمین بپردازد»(4).
در احادیث ائمه طاهرین (علیهم السلام)
از امام صادق سلام الله علیه روایت شده است که فرمود: «مَن مات وتَرک دَیْناً، فعلینا دَینه، وإلینا عیاله، ومَن مات وتَرک مالا فلورثته(5)؛ هرکس بمیرد وبدهى داشته باشد پرداخت بدهى او به عهده ماست، وتأمین عائله اش با ماست. وهرکس بمیرد ومالى بر جاى نهد از آنِ وارثان اوست».
از امیرمؤمنان على بن ابى طالب سلام الله علیه روایت شده است که فرمود: رسول خدا صلى الله علیه وآله هیچ گاه از منبرش فرو نمى آمد مگر آن که مى فرمود: «مَن تَرک مالا فلورثته، ومَن تَرکَ دَیْناً أو ضیاعاً، فَعلَیّ(6)؛ هرکس بمیرد ومالى بر جاى نهد آن مال از آنِ وارثان اوست، وهرکس قرضى یا عائله اى بر جاى نهد [ادا وتأمین آنها] بر عهده من است».
کلینى وطوسى قدس سرهما از امام کاظم سلام الله علیه روایت کرده اند که فرمود: «هرکس این روزى را از راه حلالش طلب کند تا به وسیله آن خودش وخانواده اش را تأمین نماید همچون مجاهد در راه خداى عزوجل است، واگر درمانده شد، با ضمانت خدا ورسول او به اندازه خرجى خانواده اش قرض کند. اگر مُرد وقرضش را ادا نکرد، امام باید آن را بپردازد، واگر نپردازد گناهش به گردن اوست»(7).
نیز آن دو بزرگوار به سند خود، از امام صادق سلام الله علیه آورده اند که فرمود: «الإمام یقضی عن المؤمنین الدیون(8)؛ امام بدهیهاى مؤمنان را پرداخت کند».
شیخ طوسى ـ رحمة الله علیه ـ به سندش از امام باقر سلام الله علیه آورده است که: عطاء به آن حضرت عرض کرد: قربانت گردم، من مقدارى قرض دارم وهرگاه به یاد آن مى افتم حالم دگرگون مى شود. فرمود: عجبا! مگر نشنیده اى که رسول خدا صلى الله علیه وآله در خطبه هایش فرمود: هرکس [بمیرد و]عائله اى برجاى نهد تأمین آنها بر عهده من است، هرکس بدهى بر جاى نهد پرداخت آن بر عهده من است، وهرکس مال وثروتى بر جاى نهد از آنِ خانواده اوست. پس، ضمانت رسول خدا صلى الله علیه وآله در زمان مماتش همچون ضمانت او در زمان حیاتش مى باشد. وضمانت او در زمان حیاتش همانند ضمانت او در زمان مماتش مى باشد».
مرد عرض کرد: راحتم نمودى، خدا مرا فدایت گرداند(9).
عیاشى در تفسیرش آورده است که مردى از اهالى جزیره به ابوالحسن الرضا سلام الله علیه عرض کرد: قربانت گردم، خداوند تبارک وتعالى مى فرماید:
[فَنَظِرَةٌ إِلَى مَیْسَرَة...](10)؛ «پس، مهلتى تا گشایشى...».
به من از این مهلتى که خداوند فرموده است، خبر دهید که آیا اندازه اى دارد که به این معسر داده شود وتا آن زمان صبر شود، در حالى که مال فلان آدم را گرفته وخرج خانواده اش کرده ونه زراعتى دارد که منتظر درو آنها ماند، نه طلبى که منتظر سررسیدش بود، ونه مال التجاره اى در سفر که چشم به راه آمدنش ماند.
حضرت فرمود: «آرى، آن قدر مهلت مى دهد که خبر [اعسارش] به امام برسد، وامام بدهى او را از سهم بدهکاران مى پردازد»(11).
شیخ صدوق رحمه الله در «معانى الاخبار»، به سندش از امام رضا سلام الله علیه نقل کرده است که فرمود: «پیامبر صلى الله علیه وآله بر منبر رفت وفرمود: هرکس (بمیرد و) بدهى یا عائله اى بى سرپرست بر جاى نهد، به عهده من است ونزد من آیند، وهرکس مالى بر جاى نهد، آن مال از آنِ وارثان اوست. بدین ترتیب پیامبر صلى الله علیه وآله، از پدران ومادران آن ها به ایشان سزاوارتر بود، و(حتى) از خودشان هم بر آنان ولایت بیشترى داشت. بعد از ایشان، امیرمؤمنان سلام الله علیه این حکم را داشت، واز همان وظیفه واختیارى برخوردار بود که رسول خدا صلى الله علیه وآله بود»(12).
شیخ مفیدرضوان الله علیه در «أمالى» خود، به سندش از امام صادق سلام الله علیه آورده است که آن حضرت مى فرمود: «رسول خدا صلى الله علیه وآله بر منبر رفت؛ رخسار مبارکش تغییر کرد ورنگش روشن شد، بعد رو به مردم کرد وفرمود: اى گروه مسلمانان! بعثت من وقیامت همانند این دو [انگشت من] است... اى مردم! هرکس بمیرد ومالى بر جاى نهد از آنِ خانواده ووارثان اوست، وهرکس یتیمى یا عائله بى سرپرستى بر جاى نهد [تأمین آنها] بر عهده من است ونزد من آیند»(13).
از امام جعفر بن محمد الصادق سلام الله علیه روایت شده است که فرمود: «اگر کسى از شخصى طلبکار باشد وآن شخص نتواند بدهى خود را پرداخت کند، چنانچه پولى را که گرفته با اسراف ویا در معصیت خرج نکرده باشد، طلبکار باید به او مهلت بدهد تا آن که خداوند وى را روزى کند وقرضش را بدهد، واگر امام دادگر وجود داشت او موظف است بدهىِ آن شخص را پرداخت کند، چرا که رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمود: هرکس [بمیرد و] مالى از خود بر جاى نهد از آنِ وَرَثه اوست، وهرکس بدهى یا عائله بى سرپرستى برجاى نهد بر عهده من است ونزد من آیند. آنچه را پیامبر صلى الله علیه وآله ضمانت کرده، امام موظف به انجام آن است»(14).
این یکى از بندهاى «تأمین اجتماعى» در اسلام است که نشانگر عمق انسانگرایى وانسان دوستى در اسلام وبویژه در این نظام خاص [تأمین اجتماعى] است.
درست برعکس کارى که تعدادى از نظامهاى دنیاى متمدن وپیشرفته امروز مى کنند وبر ارث مالیات مى بندند واما در مقابل، اگر شخصى بمیرد وبدهکارى داشته باشد، نظام، هیچ گونه تعهّدى نسبت به پرداخت چیزى از بدهى او ندارد. روشن است که چنین نظام هایى چقدر در از هم پراکندن جامعه واز بین بردن همیارى میان افراد وگروه ها تأثیر دارد؛ زیرا دیگر کسى تضمینى ندارد که به شخص تنگدست ونیازمند چیزى قرض بدهد؛ چون اگر بدهکار، بمیرد چه کسى پرداخت دیون او را به عهده مى گیرد؟
در چنین نظام هایى چه کسى به نیازمندان وتهیدستان قرض مى دهد؟
آیا در این نظام ها تأمین اجتماعى مثل اسلام وجود دارد؟
--------------------------------------------------------------------------------------------------
(*). وسائل الشیعة، ج18، ص424، ب3، ح23969.
(1). تفسیر نورالثقلین، ج4، ص240، سوره احزاب، ح23.
(2). کافى، ج1، ص406 «باب ما یجب من حقّ الامام على الرعیة وحقّ الرعیة على الامام»، ح6.
(3). وسائل الشیعة، ج13، ص151، باب3، ح3، به نقل از خلاف.
(4). تفسیر قمى، ج1، ص94، سوره بقرة، احکام الربا.
(5). وسائل الشیعة، ج26، ص247 ـ 248، ب3، ح32933.
(6). مستدرک الوسائل، ج17، ص207، ب2، ح21158.
(7). کافى، ج5، ص93، بابالدین، ح3; تهذیب الاحکام، ج6، ص184، ب81، ح6.
(8). کافى، ج5، ص94، بابالدین، ح7; تهذیب الاحکام، ج6، ص184، ب81، ح4.
(9). تهذیب الاحکام، ج6، ص211، ب84، ح11.
(10). بقرة: 280.
(11). تفسیر عیاشى، ج1، ص155، سوره بقرة، ح520.
(12). معانی الاخبار، ص52 «باب معانی اسماء النبی واهل بیته<»، ح3.
(13). امالى مفید، ص187 ـ 188، مجلس 23، ح14.
(14). مستدرک الوسائل، ج13، ص400، ب9، ح15723.