تاریخ نگارش : بیست و ششم تير 1390
سیمای غافلان در قرآن
فاطمه نصیری خلیلی
ارائه پیامدهای غفلت می باشد.
در این مقاله ابتدا مفهوم غفلت مورد بررسی قرار میگیرد. سپس زیانهای آن در امور اقتصادی، سیاسی، نظامی به اجمال بیان میشود و در ادامه برخی از پیامدهای غفلت و فراموشی یادآوری می¬گردد. نویسنده بر این باور است که از کار افتادن عزم و اراده، انکار معاد، نزول عذابهای دنیوی و اخروی و خودفراموشی نتیجه عملکرد غافلان میباشد و راه مبارزه با این خصلت منفی، تقویت یاد خدا، معاد، عالم برزخ و عبرت گیری از حوادث تلخ و شیرین است.
کلید واژه : آثار غفلت، یاد خدا
ناشر : نویسنده: محمد آصف عطایی
در وجود انسان، قوه و خصلت هاى مثبت و منفى فراوانى به ودیعت نهاده شده است که اگر این ویژگى ها و خصلت هاى متضاد، به صورت دقیق، شناسایى شود، خصلت هاى مثبت و عالى انسان، تحریک و تقویت شده و با صفات و خصلت هاى منفى، مبارزه ى جدى و پیگیر، صورت پذیرد، قطعاً مسیر سیر و صعود انسان، کوتاه تر و هموارتر شده و رسیدن به مقصد و مقصود، برایش، سهل تر و آسان تر خواهد شد.
از جمله ى خصلت هاى منفى انسان که در آیات قرآن مجید و احادیث و روایات معصومین و کلمات و جملات فلاسفه و بزرگان، فراوان دیده مى شود، ویژگى «غفلت» است. غفلت از این که: انسان از کجا آمده است؟ چکاره است؟ در کجاى این عالم هستى و مادى قرار دارد؟ و هدف از این آمدن و چند روزى زندگى کردن و رفتن چیست؟ و بالاخره سرنوشت انسان به کجا منتهى خواهد شد؟
تعریف غفلت
اهل لغت، غفلت را به معناى، از یاد بردن، فراموش کردن، و سهو و اهمال کارى، ذکر کرده اند و در اصطلاح گفته اند عبارت است از: سستى نفس از توجه به آنچه که غرض و هدف او بوده است و یا مشغول شدن انسان به امور دنیوى و توجه نداشتن به مرگ و مردن و سرنوشت نهایى.
صفت منفى دیگرى که از لحاظ معنایى، نزدیک و هم خانواده ى واژه ى «غفلت» است، و باز در آیات قرآن کریم و احادیث و روایات معصومین فراوان دیده مى شود، صفت نسیان و فراموشى است.
نسیان و غفلت، از لحاظ فنى و دقت عقلى، ممکن است فرق هایى داشته باشد، ولى در این که در معنى هر کدام یک نوع سهل انگارى و اهمال کارى، نهفته و زیان هایى را در پى دارد مشترکات فراوانى را دارا مى باشد.
در این که خصلت هایى چون غفلت و نسیان به صورت کلى و مطلق از صفات منفى حساب مى شود و یا نه؟ بحثش از حوزه و حوصله ى این مقاله خارج است، چرا که بحث از مطلق بودن و نسبى بودن صفات انسانى، از امورى است که دقت و ظرافت خاصى دارد، فرصت و زمان و مخاطب خاص خودش را مى طلبد. در این نوشتار هم اگر درباره ى غفلت و فراموشى صحبت مى شود، جنبه هاى منفى آن، مورد نظر است، که عبارت باشد از مشغول شدن به امور دنیوى و غافل شدن و از یاد بردن مرگ و مردن و سرنوشت نهایى انسان. و در آیات قرآن مجید هم اگر از غفلت و فراموشى به عنوان صفات منفى، یاد شده و انسان را بر حذر داشته است، همین معنى مدنظر است.
آثار و پیامدهاى غفلت
غفلت و سهل انگارى، در هر امرى، زیان هاى جبران ناپذیرى را در پى خواهد داشت، فرقى نمى کند که در ارتباط با امورى فردى باشد و یا اجتماعى، مادى باشد یا معنوى، دنیوى باشد یا اخروى، مثلاً:
در باب مسائل اقتصادى، اگر تاجر و کاسبى در امر کسب و کارش، هوشیار نباشد و از حساب و کتاب و خرج و دخلش غفلت نموده و هر چند روز یک بار، سود و زیانش را موازنه و مقایسه نکند و از کارگران و شرکاء خود، مطالبه ى حساب رسى نداشته باشد، قطعاً زیان خواهد دید، سرمایه اش را از دست داده ورشکست خواهد شد. ولى اگر از اول حساب و کتاب داشته باشد، سستى و تنبلى و غفلت را کنار بگذارد، با مشکل زیان مالى مواجه نخواهد شد.
راجع به امور سیاسى هم اگر عامه مردم که به قول امام، ولى نعمتان انقلاب هستند، نسبت به سرنوشت سیاسى خود در جامعه و مردم خویش، حساس و هوشیار نباشند، بلکه هر کدام در گوشه اى مشغول فعالیت هاى فردى خود شوند، و در صحنه هاى سرنوشت ساز سیاسى اسلامى، حضور فعال و میلیونى نداشته و از آن غفلت کنند، قطعاً ضرر خواهند کرد، چرا که دشمنان نظام و اسلام و انقلاب، در کمین نشسته و منتظر فرصت هستند، تا از کوچک ترین روزنه و خلاء به وجود آمده، کمال استفاده و بهره بردارى نموده و مهره هاى مورد نظرشان را جایگزین عناصر اصیل و انقلابى کنند.
یکى از خطرناک ترین شیوه و روش دشمنان انقلاب اسلامى ایران، براى ضربه زدن این است که: جامعه و مردم به خصوص جوانان را به امور پیش پا افتاده اى که هیچ نفعى به حال شان ندارد، سرگرم و مشغول سازند. و از مسایل حساس و سرنوشت ساز، دور نگهداشته و آنان را در فضاى غفلت و بیگانگى قرار دهند. که اگر در این کار و نقشه ى خود موفق شوند به اهداف شان نزدیک تر خواهند شد. لذا بر جوانان مسلمان ایرانى است که به عنوان وظیفه ى ملى ـ اسلامى، راجع به سرنوشت خود، جامعه و مردم شان حساس باشند، غفلت و سهل انگارى را کنار گذشته و مسایل را واقع بینانه، تحلیل و ارزیابى و قضاوت کنند و آن چه را به نفع خود، جامعه و مردم شان مى بینند عمل کنند، نه اینکه وسیله و ابزار دست دیگران قرار گرفته و مرتکب اعمالى شوند که نتیجه اى جز روسیاهى دنیا و آخرت، نداشته باشد.
در ارتباط با مسایل نظامى هم اگر از سوى جمع و جامعه اى غفلت و بى توجهى صورت گیرد، دشمنان که مترصد اوضاع و احوال هستند تا از کوچک ترین روزنه و فرصت، کمال استفاده را ببرند، در صورت غفلت و بى توجهى با سرعت تمام، ضربه اى نهایى را وارد خواهند کرد. چنان چه قرآن کریم راجع به جنگ هاى صدر اسلام خطاب به پیامبر(ص) مى فرماید: «هنگامى که در میان آنها باشى و در میدان جنگ براى آن ها نماز بر پاکنى باید دسته اى از آنها باتو «به نماز» بر خیزند و باید سلاح هاى خود را با خود برگیرند و هنگامى که سجده کردند «و نماز را به پایان رسانیدند» باید به پشت سر شما «به میدان نبرد» بروند و آن دسته دیگر که نماز نخوانده اند «و مشغول پیکار بوده اند» بیایند و با تو نماز بخوانند و باید آن ها وسایل دفاعى و سلاح هاى خود را با خود «در حال نماز» حمل کنند. زیرا کافران دوست دارند که شما از سلاح ها و متاع هاى خود غافل شوید و یک مرتبه به شما هجوم آورند.»[1]
ولى از آن جا که هدف قرآن، نجات و هدایت انسان به سوى حق و حقیقت و رسیدن و راه یافتن او، در جوار قرب الهى است، غفلت و فراموشى را که قرآن کریم به عنوان یک خصلت منفى براى انسان معرفى کرده و از آن، بر حذر داشته است، غفلت از امورى را شامل مى شود که باعث دورى انسان از هدایت و رستگارى و در نتیجه طغیان و سرکشى او مى شود و در آخرت هم موجب سرافکندگى، پشیمانى و افسوس انسان هاى غافل خواهد شد.
قرآن مى فرماید: «ما به طور مسلّم گروه زیادى از جنّ و انس را براى دوزخ آفریدیم آنها دلها «عقلها»ئى دارند که با آن، تعقل نمى کنند، چشمانى دارند که با آن نمى بینند و گوش هایى دارند که با آن نمى شنوند، آنها همچون چهار پایانند بلکه گمراهتر، آنها غافلانند.»[2]
آیه ى شریفه، جبر بودن دخول در جهنم و غفلت انس و جنس را بیان نمى کند، بلکه مى گوید: خداى متعال، تمام ابزار و وسایل شناخت و معرفت را در اختیار انسان ها قرار داده است تا انسان با قدرت و اختیار خویش، مسیر کمال را طى کند. ولى عده ى کثیرى از انسان ها از این ابزار و وسایل، استفاده و بهره بردارى معقول و منطقى نکرده و خود زمینه ى سقوط و نابودى خویش را فراهم مى سازند به گونه اى که از چهارپایان هم پایین تر قرار مى گیرند. و سر چشمه ى این بدبختى و مشکلات، غفلت انسان است، نه چیز دیگرى. چنانچه دوزخیان در جواب مأموران دوزخ و فرشته هاى عذاب مى گویند: «اگر ما گوش شنوا داشتیم و یا عقل خود را به کار مى گرفتیم، هرگز جزء دوزخیان نبودیم.»[3] یعنى وقتى انسان از ابزار و وسایل گران قیمت عقل، هوش، چشم و گوش... استفاده بهینه نکند، نتیجه اش همان است که قرآن مى فرماید: آتش جهنم و مقام پست تر از حیوانات.
اگر خواسته باشیم پیامدهاى منفى غفلت و فراموشى را در آیات قرآن کریم به صورت فهرستوار، ردیف کنیم، عمده ترین آنها موارد ذیل است:
1. غفلت و فراموشى، عزم و اراده را از کار مى اندازد[4] زیرا انسان اگر خدا را فراموش کرده و حساب و کتاب بعد از مرگ را از یاد ببرد و از سرنوشت نهایى خویش غافل شده و عهد و پیمانى که با خدا دارد به دست فراموشى بسپارد، یقیناً تبدیل مى شود به موجودى بى خاصیت که هم و غمش، خوردن و خوابیدن و عیاشى کردن است و بس و از چنین انسانى بعید است که در جهت اصلاح خویش، قدمى بر داشته و عزم و اراده ى خود را تقویت کند.
2. باعث انکار معاد مى شود. قرآن کریم در یک جا مى فرماید: «براى ما مثالى زد و آفرینش خود را فراموش کرد و گفت: چه کسى این استخوان ها را زنده مى کند در حالى که پوسیده است»[5] و در آیه ى دیگر مى فرماید: «آنها را از روز حسرت «روز رستاخیز که براى همه مایه ى تأسف است» بترسان، روزى که همه چیز پایان مى یابد در حالى که آنها در غفلتند و ایمان نمى آورند»[6] همان گونه که از محتواى دو آیه پیداست، غفلت و فراموشى، باعث انکار معاد و عدم ایمان مى شود و در نتیجه مایه ى تأسف و پشیمانى که در آن مرحله هیچ گونه سودى به حال انسان ندارد.
3. غفلت و فراموشى، باعث نزول عذاب الهى در دنیا و سقوط در آتش جهنم در آخرت مى شود. لذا در یک جا مى خوانیم: «هنگامى که تذکراتى را که به آن ها داده شده، فراموش کردند «لحظه ى عذاب فرا رسید» نهى کنندگان از بدى شر رهایى بخشیدیم و کسانى که ستم کردند، خاطر نافرمانیشان به عذاب شدیدى گرفتار ساختیم.»[7]
و در آیه ى دیگرى مى خوانیم: «[و به آن ها مى گویم] بچشید [عذاب جهنم را] به خاطر اینکه دیدار امروزتان را فراموش کردید ما نیز شما را فراموش کردیم و بچشید عذاب جاویدان را بخاطر اعمالى که انجام مى دادید»[8] و در آیه ى دیگرى مطلب فوق تکرار شده است: «... کسانى که از راه خدا گمراه شوند، عذاب شدیدى بخاطر فراموشى روز حساب دارند»[9]
4. غفلت و فراموشى، خود فراموشى را در پى دارد در چند آیه از قرآن کریم به این مطلب اشاره شده است، یعنى اگر انسان در زندگى دنیوى خویش، خود و خدا را فراموش کرده و مرگ و مردن را از یاد ببرد، خداوند نیز در روز رستاخیز به گونه اى افراد فراموش شده با او معامله خواهد کرد. لذا در آیه ى قرآن مى خوانیم: «به آن ها گفته مى شود: امروز شما را فراموش مى کنیم همان گونه که شما دیدار امروزتان را فراموش کردید و جایگاه شما دوزخ است و هیچ یاورى ندارید.»[10] در آیه ى دیگرى مى خوانیم: «آن گونه که آیات ما براى تو آمد آنها را فراموش کردى امروز نیز تو فراموش خواهى شد»[11] و در جاى دیگر مى فرماید: «و همچون کسانى نباشید که خدا را فراموش کردند و نیز آنها را به «خودفراموشى» گرفتار کرد، آنها فاسقانند.»[12]
در احادیث و روایات معصومین هم آثار فراوانى براى غفلت و فراموشى ذکر شده است. مثلا: جهالت[13] ، فساد اعمال[14] ، فقدان بصیرت و بینایى[15] ، مرگ[16] و قساوت قلب[17] تعابیرى است که پیامدهاى منفى غفلت را بیان مى کند.
خلاصه کلام این که: غفلت از خود، خدا و آیات الهى، باعث مى شود زاویه ى دید انسان، نسبت به عالم هستى کوچک تر و کوتاه تر شود، همّ و غمش، به چهار دیوار تنگ زندگى دنیا و امور مادى آن، منحصر شده و دور زند. فرقى هم ندارد که انسان به کلى منکر معاد و لقاء خداى متعال شده، قولا و عملا به زندگى دنیا راضى شود و یا این که فعلا به زندگى دنیا راضى شده و در ظاهر قائل به معاد باشد. چرا که در هر دو صورت، سقوط انسان حتمى خواهد بود، بنابراین نتیجه نهایى غفلت و اهمال کارى سقوط در عذاب و دخول در جهنّم و حسرت و پشیمانى انسان هاى غافل خواهد بود. حسرت و پشیمانى که هیچ سودى به حال انسان نادم و پشیمان ندارد.
انسان هاى غافل و فراموش کار، در روز قیامت، هنگامى که صحنه ى وحشتناک محشر را مشاهده مى کنند، با صداى بلند فریاد مى کشند: «... اى واى بر ما که از این «جریان» در غفلت بودیم، بلکه ما ستمکار بودیم»[18]
و اگر انسان بخواهد به سرنوشت شوم و اندوه بار غافلان دچار نشود، چاره اى ندارد جز این که با خصلت نسیان و فراموشى مبارزه ى جدى و مداوم را در پیش گیرد. یاد خدا یاد مرگ و مردن یاد قبر و قیامت و یاد حساب و کتاب روز محشر را از دست نداده و همیشه در ذهن و ضمیر خویش، زنده نگهداشته و آن را تقویت کند. و از صحنه ها و حوادث تلخ و شیرینى که هر روز مشاهده مى نماید، درس و عبرت گیرد، سود و زیان ساعات و لحظات عمرى را که از دست مى دهد، ارزیابى کند اگر چنین نکند، زیان خواهد دید، چرا که:
غافل از خویش مشو یک سرِ مو *** عمر آویخته از یک موى است
«پروین اعتصامى»
نظامى نیز مى گوید:
چو مى دانى که باید رفت، از این هوشیار دل تر شو *** نباید برد چو مستان به غفلت زندگانى را
سعدى نیز در یک جا دارد:
غافل مباش ار عاقلى، دریاب اگر صاحبدلى *** شاید که نتوان یافتن، دیگر چنین ایام را
و در جاى دیگر مى گوید:
سعدیا دى رفت، اما همچنان معلوم نیست *** در میان این و آن، فرصت شمار امروز را
و نیز از اوست که:
سعدیا عمر عزیز است به غفلت مگذار *** وقت فرصت نشود فوت مگر نادان را
و بالاخره:
عمر چون سیل و عدم دریا و ما خار و خسیم *** در رکاب سیل، خار و خس به دریا مى رود
«صائب تبریزى»
در حدیثى که از پیامبر گرامى اسلام نقل شده است، مى خوانیم: همه ى انسان ها، اعم از نیکوکار و خلاف کار، بعد از مرگ و مردن، آرزو مى کنند کاش زودتر، مرده بودند، زیرا: افراد خیّر و نیکوکار، هنگامى که نعمت آسایش و آرامش بعد از مرگ را با مشکلات طاقت فرساى زندگى قبل از مرگ، مقایسه مى کنند آرزو مى کنند کاش زودتر به نعمت آرامش و آسایش بعد از مرگ دست رسى پیدا مى کردند.
و اما انسان هاى مجرم، خلاف کار و غافل، وقتى که پرده جهل و غفلت از جلوى دید آن ها برداشته شده و نتیجه ى اعمال زشت خویش را مشاهده مى کنند. آرزو مى کنند کاش زودتر مرده بودند، چرا که: اگر زودتر مرده بودند، جرم گناه و معصیت کمترى داشتند، در نتیجه عذاب و گرفتارى شان هم کمتر و سبک تر مى شد.[19]
مولوى در ذیل این حدیث مى سراید که:
زین بفرموده است آن آگه رسول *** که هر آن که مُرد و کرد از تن نزول
نَبّوَد او را حسرت نُقلان و مَوت *** لیک باشد حسرت تقصیر و فَوت
هر که میرد خود تمنّى باشدش *** که بُدى زین پیش نقل مقصدش
که بُوَد بَد تا بَدى کمتر شدى *** وَر تَقى تا خانه زودتر آمدى
گوید آن بَد، بى خبر مى بوده ام *** دم به دم، من پرده مى افزوده ام
گر از این زودتر مرا مَعْبَر بُدى *** این حجاب و پرده ام کمتر بُدى
خوشا به حال آنان که از قید و بند جهل و غفلت، نجات پیدا کرده اند و با یاد و نام خداى متعال، شب و روز خویش را سپرى مى نمایند، شیفته و مجذوب زرق و برق دنیا و هفتاد رنگ خوش خط و خال آن نشده و با دعا و نیایش، روح و روان شان را صیقل داده و آرامش خاطر را در زندگى خود به دست مى آورند. آرامش که هیچ طوفانى را نمى لرزاند و هیچ خطرى آن را تهدید نمى کند.
--------------------------------------------------------------------------------
1 . نساء/ 102.
2 . اعراف/ 179.
3 . ملک/ 11.
4 . طه/ 115.
5 . یس/ 78.
6 . مریم/ 39.
7 . اعراف/ 165.
8 . سجده/ 14.
9 . سوره ص/ 26.
10 . جاثیه، آیه 34.
11 . طه، آیه 126.
12 . حشر/ 19.
13 . تفسیر المعین، ص 166: «مَن غفل جهل».
14 . همان: «.. فان الغفلة تفسد الاعمال».
15 . همان: «دام الغفلة تعمى البصیرة».
16 . همان: «مَن غلبت علیه الغفلة مات قلبه».
17 . همان، ص 330: «ایاک و الغفلة ففیها تکون قساوة القلب».
18 . انبیاء، آیه 97.
19 . «مَامَاتَ مَن مات اِلاّ تَمَنَّى اَنْ یَموُتَ قَبلَ مَامات اِنْ کانَ بَرَّاً لِیَکون اِلى وُصُولِ اِلبِّرِ اَعْجَلَ و اِنّ کانَ فاجراً لِیَقِلَّ فُجورُهُ...» نقل از: مثنوى مولوى، ص 754.