تاریخ نگارش : بیست و یکم تير 1390
شیوههای ظریف و متنوع در فهم و بیان معارف قرآن
فاطمه نصیری خلیلی
روشهای خاص قرآن در رسیدن به اهداف رسالت:
۱) استفاده گسترده از تمثیل
۲) کنایه گویی و رعایت ادب
۳) داوری قاطع درباره سخنان دیگران
۴) خروج از نظم رایج
۵) بیان قصهها و شیوه آنها
۶) تکرار مطالب و اصطلاحات
۷) جلب توجه و ایجاد سؤال
۸) تربیت در قالب سؤال
۹) جامعیت مطالب در میان معارف
۱۰) وعده و وعید
۱۱) ارائه الگو از خوبان و بدان
کلید واژه : هدایت، تمثیل، تربیت، کنایه، قصه، سؤال، وعده، وعید
ناشر : نویسنده:اسماعیل نساجی زواره | مجله پاسدار اسلام ، شماره 251 آبان 81
قرآن مجید که به منظور هدایت تمام انسانها بر پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده، کتابی است الهی و دارای مراتب که مرتبه اعلایش، یعنی همان «ام الکتاب» نزد خداوند سبحان است:
«و انه فی ام الکتاب لدینا لعلی حکیم» (۱)
این مرحله که اصل و ریشه قرآن است، وجود و حقیقت «عنداللهی» دارد . در آن جا سخن از لفظ، نوشتن، صورت ذهنی و علم حصولی نیست . تا انسان بالا نرود و به حضور اقدس خدا نرسد نمیتواند آن مرتبه عالی را درک کند، چرا که آن مرتبه هدایت افراد باتقوا «. . . هدی للمتقین» (۲) است .
اما مرحله نازلهاش «عندالناس» و به صورت کتاب و لفظ عربی روشن ظهور کرده که الفاظ و ظواهرش قابل قرائت، استدلال، گفتن، شنیدن، نوشتن، قابل فهم و همگانی است:
«. . . هدی للناس . . .» (۳)
بنابراین، همه انسانها از نور هدایت و مقام نازل آن برخوردار خواهند شد، به طوری که خدای سبحان در قرآن آن را کتاب هدایت همه انسانها معرفی میکند:
«. . . وما هی الا ذکری للبشر» (۴)
از این رو، همگان آن را میفهمند و برای همه سودمند است، هیچ بشری بینیاز از آن نیست . زن و مرد، پیر و جوان، از هر نژاد و اقلیمی که باشند به آن نیاز دارند .
فهم قرآن کریم، اگرچه نیاز به زبان خاصی دارد (زبان عربی)، زبان و فرهنگ آن در فطرت انسان هاست و همگان آن را میفهمند . خدای سبحان آن را به عنوان یادآوری و پند و موعظه آسان معرفی میکند:
«ولقد یسرنا القرآن للذکر فهل من مدکر» (۵)
آسانی قرآن به دلیل آشنایی پیام آن با دل و جان انسان است نه آنکه کتابی سبک و بیمغز است .
قرآن کلامی ثقیل، سنگین و پرمغز است، ولی در عین حال، به دلیل هماهنگی با فطرت انسانها، فهمیدن و بهرهمندی از آن برای همگان آسان است .
انسانها اگرچه از فرهنگ مشترک فطری برخوردارند، در هوشمندی و مراتب فهم یکسان نیستند و به تعبیر برخی روایات «الناس کمعادن الذهب والفضهٔ» (۶) مردم همانند معادن طلا و نقره متفاوتند» . برخی از مخاطبان قرآن ساده اندیش و برخی حکیمان فرزانه و ژرف اندیشان باریکبین هستند .
به همین دلیل، این کتاب جهان شمول الهی، معارفش را با روشهای متفاوت و در سطوح گوناگون بیان کرده تا از طرفی، ژرفاندیشان به بهانه پایین بودن مطالب وحی خود را بینیاز از آن نپندارند و از طرف دیگر، ساده اندیشان از فهم مطالب آن خود را محروم نبینند . (۷)
بنابراین، چون از نظر وسعتحوزه رهنمود، جهان شمول است، از دو ویژگی برخوردار است:
الف) به زبانی جهانی سخن میگوید تا همگان از معارف آن بهره ببرند و هیچ کس به بهانه نارسایی زبان و بیگانگی با فرهنگ، آن را خار راه خود نبیند و از پیمودن راه سعادت بخش آن باز نایستد . (۸)
مراد از زبان قرآن و مردمی بودن آن، سخن گفتن با فرهنگ مشترک مردم است . انسانها اگرچه در لغت و ادبیات از یکدیگر بیگانهاند و در فرهنگهای قومی و اقلیمی نیز اشتراکی ندارند، در فرهنگ انسانی که همان فرهنگ فطرت پایدار و تغییرناپذیر است، مشترک هستند . قرآن نیز با همین فرهنگ با انسانها سخن میگوید . (۹)
نشانه فطری بودن زبان قرآن و مشترک بودن فرهنگ جهان شمول آن را میتوان در گردهمایی دلپذیر سلمان فارسی، صهیب رومی، بلال حبشی، اویس قرنی و عمار عربی در ساحت قدس پیامبر اسلام مشاهده کرد . (۱۰)
ب) محتوایش برای همگان مفید و سودمند بوده و احدی از آن بینیاز نیست .
فهم معارف آن برای همگان آسان است اما این بدان معنا نیست که همگان به یکسان از آن بهره میبرند . چرا که معارف آن مراتب مختلف دارد و هر مرتبه آن بهره گروهی خاص است:
«کتاب الله عزوجل علی اربعهٔ اشیاء:
علی العبارهٔ والاشارهٔ واللطائف والحقائق . فالعبارهٔ للعوام و الاشارهٔ للخواص واللطائف للاولیاء والحقائق للانبیاء» (۱۱) کتاب خداوند عزوجل معارفش بر اساس چهار چیز نازل شده است: عبارتها، اشارتها، لطیفهها و حقیقتها، پس عبارتهای آن برای عموم مردم است، اشارتهای آن برای خواص، لطیفهها برای اولیای خدا و حقایق آن برای پیامبران .
بنابراین، با توجه به حدیث فوق، هر کس به اندازه استعداد خویش از قرآن بهره میبرد . قرآن در بیان معارف الهی خود شیوههای خاصی دارد، لذا نمیتواند مانند کتب علمی تنها به بیان مسائل علمی و جهان شناسانه بپردازد یا مانند کتب اخلاقی تنها به اندرز بسنده کند و یا همتای کتابهای فقهی و اصولی به ذکر احکام فرعی و مبانی آنها اکتفا کند و به طور کلی، شیوههای رایج و معمول کتب بشری را در پیش گیرد .
این کتاب الهی در رسیدن به اهداف خود که همان اهداف رسالت پیامبر است، روشهای خاصی را برگزیده که به برخی اشاره میشود:
۱) استفاده گسترده از تمثیل
یکی از شیوههای معمول در بیان معارف و پیام رسانی قرآن، عینیتبخشیدن و تجسم دادن به مفاهیم عقلی در قالب مثلهای گوناگون است .
قرآن در موارد متعدد برای پایین آوردن سطح مطلب عقلی و قرار دادن آن در دسترس فکر بشر از مثل استفاده کرده است .
انسان هرچه ساده اندیشتر باشد، احتیاجش به مثل بیشتر است، به همین دلیل، مثلا اگر استاد ریاضی بخواهد مسائل هندسی را برای نوآموزی مطرح کند، حتما باید از مثل کمک بگیرد .
مثل زدن و تشبیه کردن مطالب به امور مادی از روشهای متداولی است که قرآن به وفور از آن استفاده کرده و مطالب بلند خود را به طور جذاب با مثل بیان کرده است . (۱۲) قرآن هدف خود را از این مثلها به کار انداختن فکر و اندیشه مردم معرفی میکند:
«وتلک الامثال نضربها للناس لعلهم یتفکرون» (۱۳) و این مثل هایی است که میزنیم شاید آنها بیندیشند .
از این آیه استفاده میشود که مثلهای قرآنی با آن که ساده هستند، فهم آنها نیاز به علم دارد . قرآن برای بیان معارف و حقایق، از هر گونه مثلی استفاده کرده است . دقت در مثلهای قرآنی نشان میدهد که در محتوا و قالب مثل، تنوع و تفنن رعایتشده است . از نظر قالب گاهی تشبیه مفرد به مفرد، گاهی جمع به مفرد و گاهی جمع به جمع آمده است . از نظر محتوا نیز خداوند گاهی به نور، زیت و مشکات، گاهی به گمشدگان بیابان در شب و جویندگان سراب در روز و گاهی به حمار و عنکبوت و مگس و . . . مثال میزند . (۱۴)
۲) کنایه گویی و رعایت ادب
از ویژهگیهای بیانی قرآن، کنایه گویی و ادب آموزی آن است . در روایات شریفه آمده است که خداوند سبحان با حیا سخن میگوید: ان الله تعالی حیی» (۱۵)
قرآن از الفاظ قبیح و مستهجن استفاده نمیکند، و حتی برای بیان معانی مستهجن، الفاظ کنایی را به کار میبرد تا رعایت ادب شده باشد و از این رهگذر، مخاطبان خود را به ادب هرچه بیشتر و حیا دعوت میکند; مثلا برای مقاربت و روابط زناشویی از کلمات کنایی مانند : «زواره مس» یا «رفث» استفاده میکند یا درباره تیمم بدل از غسل میگوید: «
اگر زنان خود را لمس کردید و آبی برای غسل نیافتید، پس به جای آن تیمم کنید .» لمس در این آیه کریمه تعبیر کنایی از ارتباط زناشویی است وگرنه لمس کردن زنان غسل ندارد .
قرآن کریم در چنین مواردی از کلمات کنایی استفاده میکند و اگر فرضا کلمهای حیثیت کنایی خود را در قرآن از دستبدهد، به دلیل تکرار کلمه و گذشت زمان است . (۱۶)
۳) داوری قاطع درباره سخنان دیگران
قرآن کریم بر خلاف برخی از کتب متداول، پس از نقل آرای مختلف به داوری آنها میپردازد . از این رو، اگر مطلبی را نقل کند و سخنی در ابطال و رد آن نیاورد، نشانه امضا و پذیرش آن است، (۱۷) چنان که از فرزند صالح حضرت آدم ( علیه السلام) نقل میکند که معیار پذیرش عمل در نزد خدا تقواست: «قال انما یتقبل الله من المتقین» (۱۸) ، اما آن را رد نمیکند . لذا بر اثر داشتن این ویژگی «قول فصل» نام گرفته است .
اما پس از نقل گفته منافقان آن را ابطال میکند: «یقولون لئن رجعنا الی المدینهٔ لیخرجن الاعز منها الاذل ولله العزهٔ ولرسوله وللمؤمنین ولکن المنافقین لا یعلمون» (۱۹)
سخن منافقان این بود که خود را عزیز میپنداشتند و مؤمنان را ذلیل، ولی خداوند بعد از نقل گفتار باطل آنها به بطلان آن پرداخته ومیگوید:
عزت و سرافرازی از آن خدا، پیامبرش و مؤمنان است، ولی منافقان نمیدانند .
۴) خروج از نظم رایج
نظم و تالیف آیات قرآن و روشی که در بیان مطالب در آن به کار رفته با تمام کتابهایی که به دستبشر تالیف و تصنیف شده فرق اساسی و جوهری دارد . در کتابهای تالیف شده به دستبشر معمولا یک یا چند مطلب مطرح میشود و در فصلبندی خاصی درباره آنها بحث میشود .
مجموع مطالبی که مربوط به یک مساله استیک جا و با نظم معینی آورده میشود و کتاب با یک مقدمه و چند فصل یا باب پایان میپذیرد، (۲۰) ولی قرآن یک کتاب کلاسیک نیست که دارای فصول و ابوابی باشد و نظام تالیفی خاصی در میان ابواب و فصول آن در نظر گرفته شده باشد، بلکه کتابی است که در مدت ۲۳ سال تدریجا طبق نیازمندیهای گوناگون تربیتی در زمانها و اماکن مختلف نازل شده است . بنابراین، در بسیاری از موارد پیوند خاصی درمیان کلمات یک آیه یا آیات قبل و بعد نبوده است; مثلا در آیه سوم سوره «مائده» ابتدا اشاره به محرمات الهی کرده و چند مورد از آن را شمرده، اما یک مرتبه سیاق آیه عوض شده و به موضوع امامت و ولایت و معرفی اسلام به عنوان کاملترین دین پرداخته، سپس دوباره مطلب را قطع کرده و به موضوع دیگری درباره محرمات میپردازد .
البته تمام آیات قرآن از این نظر به هم مربوطند که همگی برنامه انسان سازی و تربیتی را در سطحی عالی تعقیب میکنند . این آیات برای ساختن یک جامعه آباد، آگاه، امن و پیش رفته از نظر مادی و معنوی، برای مردم نازل شده است . (۲۱)
۵) بیان قصهها و شیوه آنها
قرآن کریم داستان پیامبران و تاریخ امتهای گذشته را نقل میکند، اما نه چون تاریخ نویسان و قصه پردازان، بلکه قسمتهایی از تاریخ آن بزرگان و امتهای آنان را که با هدف هدایت گری خود هماهنگ است، بیان فرموده است . قصهنویسان در نوشتن یا نقل قصههای خود وارد جزئیات قضایا میشوند و مخاطب خود را سرگرم میکنند، ولی قرآن کریم چنین روشی ندارد .
به عنوان مثال در ماجرای فرزندان حضرت آدم ( علیه السلام) میفرماید:
«ای پیامبر! خبر دو فرزند آدم را به حق بر آنها تلاوت کن، آن زمان که هر دو نفرشان قربانی دادند، ولی یکی از آنها پذیرفته شد و آن دیگری که از او پذیرفته نشد به برادر خود گفت: حتما تو را میکشم . برادر تهدید شده به او گفت: خدا فقط از افراد باتقوا قبول میکند . اگر تو برای کشتن من دست دراز کنی، منم هرگز به کشتن تو دست نمیگشایم، چون از پروردگار جهانها و جهانیان میترسم .
من میخواهم که تو با گناه من و گناه خود در دوزخ جایگیری و از اصحاب آتش بشوی . نفسش کم کم او را به کشتن برادرش ترغیب کرد و برادرش را کشت و از زیان کاران شد . سپس خداوند زاغی را فرستاد که در زمین کند و کاو میکرد تا به او نشان دهد که چگونه جسد برادر خود را دفن کند . او گفت: وای بر من! آیا من نتوانستم مثل این زاغ باشم و جسد برادرم را دفن کنم؟ و سرانجام از نادمان گردید .
همه ماجرای «هابیل» و «قابیل» در قرآن همین آیات است که درسهای فراوانی را به همراه دارد: این که خداوند اعمال خوب را تنها از پرهیزکاران میپذیرد، این که بیتقوایی انسان را به حسادت میکشاند و حسادت انسان را به قتل برادر خود وادار میکند; این که متقین از کرامت نفس برخوردار هستند و دستبه اعمال پستی هم چون برادر کشی نمیزنند و قصاص قبل از جنایت نمیکنند، این که نفس انسان اول «مسوله» است، سپس «اماره» میشود و آهسته آهسته انسان را به بدیها میکشاند; این که انسان موجود ضعیفی است و بسیاری از چیزها را به اندازه یک حیوان هم نمیداند; این که عاقبت تبهکاری و پستی ندامت و پشیمانی است .
اینها و برخی نکات دیگر که برای انسان درسآموز است در قرآن کریم به صورت قصه آمده است . اما این نکته که چرا قربانی کردند؟ منشا قربانی ازدواج با همسر زیبا بود یا چیز دیگر؟ در کجا و چه زمان بود؟
این امور را قرآن بیان نفرموده است و اگر روایاتی هم در این زمینه باشد باید با دیده تعمق به آن نگریست . (۲۲)
خلاصه کلام این که، قرآن در عین آن که به گلچینی از زندگی پیامبران و رویدادهای واقعی میپردازد، عناصری را برگزیده که مبین اندیشه هایی است که نص قرآن کریم آنها را در نظر گرفته است . اهمیت داستانهای قرآنی در این نهفته است که با واقعیتها سر و کار دارد، نه با وهم و خیال، بدین سبب خواننده را نسبتبه حوادث و جریانات برگزیدهای متقاعد میسازد که مستند و دارای واقعیت هستند . (۲۳)
۶) تکرار مطالب و اصطلاحات
چون قرآن کریم کتابی تربیتی و سازنده در تمام زمانها و مکان هاست، بسیاری از مطالب یا فرازهایی از داستانهای آن تکرار شده است تا شنونده و متعلم مطالب جدیدی بیاموزند . این تکرار از آن روست که قرآن کتاب نور و هدایت است، لذا در مقام هدایت لازم است مطلب واحد در هر مناسبتبا زبانی خاص ادا شود تا ویژگی پند و موعظه و سازندگی را داشته باشد، برخلاف کتب علمی که هر مطلب تنها در یک جا بیان میشود و تکرار آن سودمند نیست . سر لزوم تکرار در کتاب هدایت، وجود «شیطان» و «نفس اماره» است که عامل ضلالت و عذابند و پیوسته انسان را به گمراهی میکشانند، از این رو، تکرار، ارشاد و هدایت ضروری است . (۲۴) این تکرار علاوه بر مساله هدایت، نکته جدید و مفهوم تازهای را به مخاطبان میآموزد .
مثلا جریان تبدیل عصای حضرت موسی ( علیه السلام) در سورههای «طه» ، «اعراف» و «نمل» سه بار تکرار شده است و هر بار به جای کلمه «مار» یک واژه به کار برده شده است: «. . . فاذا هی حیهٔ تسعی» (۲۵) ; «. . . فاذا هی ثعبان مبین» (۲۶) و «. . . فلما رآها تهتز کانها جان . . .» (۲۷)
در حقیقت، هر واژه در آیات فوق یکی از ویژگیهای این مار را بیان میکند:
«حیهٔ: مار زنده» ، «ثعبان: مار بزرگ» و «جان: مار بی آزار» ; یعنی این عصای حضرت موسی به ماری تبدیل میشد که هم زنده بود و دروغین نبود، هم بزرگ بود و هم نسبتبه حضرت موسی ( علیه السلام) بیآزار و بیزهر .
۷) جلب توجه و ایجاد سؤال
یکی از ظرافتهای ادبی و هنری قرآن در بیان مطالب، این است که نظم را عمدا به هم میزند تا توجه مخاطب را جلب کرده و این سؤال را در ذهن او ایجاد کند که چرا کتابی که سراسر فصیح و بلیغ است، نظم کلام را بر هم میزند و از این طریق به جست وجوی علت میپردازد و از معارف نهفتهای بهرهمند شود . (۲۸)
مثلا در جملهای که چندین بار کلمه با «اعراب رفع» آمده، در اثنا کلمهای با «اعراب نصب» ذکر میشود تا خواننده را متوقف کرده، به تامل وا دارد، مانند آیه ذیل که میفرماید:
«لکن الراسخون فی العلم منهم والمؤمنون یؤمنون بما انزل الیک وما انزل من قبلک والمقیمین الصلاهٔ والمؤتون الزکاهٔ والمؤمنون . . .» (۲۹) در این آیه کریمه پنج وصف ذکر شده که سیاق ادبی آنها مرفوع بودن آن هاست، چنان که دو وصف مقدم «راسخون و مؤمنون» و دو وصف مؤخر «مؤتون و مؤمنون» مرفوع است و در بین اوصاف مرفوع چهارگانه، یک وصف منصوب دیده میشود و آن وصف «مقیمین» است این بدان جهت است که توجه متدبران در قرآن و تالیان کتاب الهی را به اهمیت «نماز» که ستون دین است، جلب کند . (۳۰)
در تبلیغات امروزی نیز همین روش بزرگ نمایی با ایجاد سؤال که قرآن کریم در چهارده قرن پیش با ادبیات ویژه خود آن را ابداع کرده بود، رایج است; مثلا در پلاکاردها، همه جملات را با یک رنگ مینویسند، ولی کلمه «شهید» را با رنگ سرخ یا با خط درشت مینویسند . در سخنرانیها گاهی به بعضی از کلمات که میرسند، آن را با صدای بلندتر و شدت بیشتری ادا میکنند تا اهمیت آن را به مخاطبان گوشزد کنند . (۳۱) بدین ترتیب، گاهی با تغییر اسلوب و تعویض سیاق به ویژگی محتوایی لفظ توجه میشود .
۸) تربیت در قالب سؤال
در قرآن مجید بسیاری از حقایق مربوط به معارف دینی، اخلاقی و اجتماعی در قالب سؤال طرح میشود و طرفین مساله در اختیار شنونده گذارده میشود تا با فکر خود یکی را انتخاب کند . این روش که باید آن را روش «غیر مستقیم» نامید، اثر فوقالعادهای در تاثیر برنامههای تربیتی دارد، زیرا انسان معمولا به افکار و برداشتهای خود از مسائل مختلف بیش از هر چیز دیگر اهمیت میدهد .
هنگامی که مساله به صورت یک مطلب قطعی طرح شود، در مقابل آن، مقاومتبه خرج میدهد و هم چون یک فکر بیگانه به آن مینگرد، ولی هنگامی که به صورت سؤال طرح شود و پاسخ را از درون وجدان و قلب خود بشنود، آن را فکر و تشخیص خود میداند و به عنوان «یک فکر و طرح آشنا» به آن مینگرد و در مقابل آن مقاومتبه خرج نمیدهد . (۳۲)
این طرز آموزش و تعلیم در برابر افراد لجوج بسیار مؤثر است . چون مشرکان و کفار در برابر پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) و کلام وحی موضعگیری میکردند، در بسیاری از آیات از این روش استفاده شده است که به چند نمونه از آن اشاره میکنیم:
«هل یستوی الذین یعلمون والذین لایعلمون» (۳۳) آیا دانایان با نادانان برابر هستند؟
«قل هل یستوی الاعمی والبصیر افلا تتفکرون» (۳۴) آیا نابینا با شخص بینا مساوی است؟ آیا فکر نمیکنید؟
۹) جامعیت مطالب در میان معارف
خداوند سبحان معارف اعتقادی، اخلاقی، فقهی و سیاسی را به طور مجزا در قرآن ذکر فرموده و بارها نیز آنها را در کنار یکدیگر آورده است تا هدایتی همه جانبه نسبتبه آنها داشته باشد و جامعه انسانی را از یک سونگری در عالم و نقصان در عمل باز دارد و درس همه بعدی بودن و عمل کردن به همه معارف دینی را به امت اسلامی بیاموزد تا جامعهای جامع و کامل بپروراند .
قرآن مانند کتب تخصصی فلسفه، اخلاق، فقه و سیاست نیست که فقط در یک زمینه سخن بگوید، بلکه به دلیل آن که نور است و برای هدایت جامعه نازل شده همراه تعلیم مطالب فقهی نکتههای اخلاقی و معارف دیگر را که ضامن اجرای حکم فقهی استبیان میکند .
قرآن اگر تعبد را ارائه میدهد، تعقل و تحلیل را نیز در کنارش میآموزد . سراسر قرآن مملو از این ویژگی قرآنی است . (۳۵
برای نمونه میتوان به سوره مبارکه «نساء» اشاره کرد، آن جا که قانون ارث را به عنوان حکم فقهی بیان فرموده، مسائل عاطفی و اخلاقی را برای پشتوانه اجرایی احکام و قوانین آن بیان میفرماید:
اگر بستگان نزدیک متوفا و یتیمان و درماندگان در زمان تقسیم ارث حاضر بودند، چیزی از ارث هم به آنها بدهید و با آنها با گفتار نیکو سخن بگویید و باید بترسند کسانی که برای آینده فرزندانشان بیمناکند و درباره یتیمان دیگران سخن درست و حق بگویید و آنان که اموال یتیمان را به ستم میخورند، بیشک، در شکمهای خود آتش میخورند و حقیقتا در آتش سوزان انداخته خواهند شد .» (۳۶)
۱۰) وعده و وعید
وعده پاداشهای خوب و بد برای ایجاد انگیزه در افراد که به سوی اعمال شایسته روی آورند و از کارهای ناپسند دوری گزینند، بسیار مؤثر است . انسانها همواره پاداشهای نیک را دوست دارند و از این که سزای ناشایستی به آنها داده شود و به عاقبتبدی گرفتار شوند، بسیار نگران هستند .
قرآن کریم بهشت و جهنم را به عنوان دو انگیزه مهم در تربیت افراد مطرح کرده و با ترسیم واقعیتخویش و سرنوشتشوم بدکاران، مردم را به انجام اعمال صالح تشویق کرده و از ارتکاب معاصی و گناهان برحذر داشته است . البته با تدبر در آیات نعیم و آیات عذاب، آرمان والای بشری معلوم میشود . انسان آرمان جو که نمیتواند با هیچ قدرتی از خواستن و جست و جوی آرمان فرار کند، با تدبر در آیات نعیم و عذاب قرآن، یقین حاصل میکند که آن آرمان عالی، جز در صورتی که قرآن مجید ترسیم کرده است، قابل قبول نیست . (۳۷)
۱۱) ارائه الگو از خوبان و بدان
یکی از مهمترین ابزار تعلیم و تربیت که اثر قاطع و تعیین کنندهای در ساختن شخصیت فرد و جامعه دارد، ارائه نمونهها و الگوهای گویا از ارزشها و ضد ارزشهاست .
برای این کار میتوان از داستان، به خصوص تاریخ که سرشار از عبرت هاست، استفاده کرد . با استفاده از قصه و تاریخ میتوان به خوبیها و بدیها عینیت داد و آنها را در قالب نمونههای تاریخی تجسم بخشید، به گونهای که شخص آنها را همانند نمایشنامهای از نزدیک ببیند و خود را در کنار قهرمانان تاریخ حس کند و عاقبتخوب یا بد آنها و عوامل شکست و پیروزی را به خوبی درک کند .
قرآن کریم در مقام تعلیم و تربیتبه صورت گستردهای از تاریخ استفاده میکند، با طرح قصههای گوناگون تاریخی و استفاده منطقی از تاریخ، آن را در خدمت اهداف خود قرار میدهد و شنونده یا خواننده را در حالتی که گویا در فضای داستان نفس میکشد و با شخصیتهای آنان زندگی میکند، قرار میدهد .
بدین گونه الگوهایی که قرآن کریم در قصههای خود مطرح میکند، نمونه هایی عینی و لمس شده از خوبان و بدان خواهند بود که در پرورش افراد بسیار مؤثر و کارساز هستند . (۳۸)
هرچند قصههای قرآن هدفهای مشخصی را تعقیب میکند و همه آنها نمونه هایی از افراد خوب و بد را ارائه میدهند، در بعضی از نمونهها انگشت میگذارد و با هدف الگو قرار دادن آنها به بیان مطلب میپردازد . گاهی دو نمونه خوب و بد را در کنار هم قرار میدهد و آنها را با هم مقایسه میکند تا شنونده یا خواننده با اندیشیدن درباره آن دو نمونه و سنجش عملکرد آنها با یکدیگر به نتایج مطلوبی دستیابد، مثلا در آیه ذیل میفرماید:
«ضرب الله مثلا للذین کفروا امراهٔ نوح وامراهٔ لوط . . .» (۳۹)
در این آیات شریفه، دو زن بد را با دو زن خوب مقایسه میکند; دو زن بد عبارتند از: زن نوح ( علیه السلام) و زن لوط ( علیه السلام). آنها با این که همسر پیامبر بودند، اما گمراه شدند و با اعمال زشت و ناپسند خود، به صورت نمونههایی از انسانهای بد درآمدند .
دو زن خوب نیز عبارت بودند از:
زن فرعون و حضرت مریم که نمونه پاکی و ایمان و تقوا بودند .
بدین گونه قرآن کریم با ارائه نمونههای عینی از افراد و یادآوری اعمال زشتیا پسندیده آنها گامهای مهمی را در تربیت افراد برمیدارد و با اعمال این شیوه صفات خوب و بد را در برابر دیدگان مردم تجسم و عینیت میبخشد . این شیوه و روش قرآن در امر تعلیم و تربیتبسیار کارساز است .
پی نوشت
--------------------------------------------------------------------------------
۱ . زخرف (۴۳) آیه ۴ .
۲ . بقره (۲) آیه ۲ .
۳ . همان، آیه ۱۸۵ .
۴ . مدثر (۷۴) آیه ۳۱ .
۵ . قمر (۵۴) آیه ۱۷ .
۶ . بحارالانوار، ج۵۸، ص۶۵ .
۷ . آیت الله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۱، ص۴۰ .
۸ . همان، ص۳۲ .
۹ . همان، ص۳۳ .
۱۰ . آیت الله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن در قرآن، ج۱، ص۳۵۴.
۱۱ . بحارالانوار، ج۷۵، ص۲۷۸ .
۱۲ . یعقوب جعفری، سیری در علوم قرآن، ص۱۹۳ .
۱۳ . حشر (۵۹) آیه ۲۱ .
۱۴ . تفسیر قرآن در قرآن، ج۱، ص۴۳۴ .
۱۵ . بحارالانوار، ج۴۷، ص۲۰۰ .
۱۶ . همان، ص۴۳۹ و ۴۴۰ .
۱۷ . تفسیر تسنیم، ج۱، ص۴۵ .
۱۸ . مائده (۵) آیه ۲۷ .
۱۹ . منافقون (۶۳) آیه ۸ .
۲۰ . سیری در علوم قرآن، ص۱۷۴ .
۲۱ . تفسیر نمونه، ج۳، ص۸۵ و ۸۶ .
۲۲ . تفسیر قرآن در قرآن، ج۱، ص۴۳۶ و ۴۳۷ .
۲۳ . محمد حسین جعفر زاده، جلوههای هنری داستانهای قرآن، ج۱، ص۱۴ .
۲۴ . همان، ص۵۱ و ۵۲ .
۲۵ . طه (۲۰) آیه ۲۰ .
۲۶ . اعراف (۷) آیه ۱۰۷ .
۲۷ . نمل (۲۷) آیه ۱۰ .
۲۸ . تفسیر قرآن در قرآن، ج۱، ص۴۴۲ .
۲۹ . نساء (۴) آیه ۱۶۲; به نقل از تفسیر تسنیم، ج۱، ص۵۲ .
۳۰ . همان، ص۵۲ .
۳۱ . تفسیر قرآن در قرآن، ج۱، ص۴۴۲ .
۳۲ . تفسیر نمونه، ج۳، ص۱۵۶ و ۱۵۷ .
۳۳ . زمر (۳۹) آیه ۹ .
۳۴ . انعام (۶) آیه ۵۰ .
۳۵ . تفسیر قرآن در قرآن، ج۱، ص۴۴۳ و ۴۴۴ .
۳۶ . نساء (۴) آیات ۱۰- ۸ .
۳۷ . استاد علی کمالی، شناخت قرآن، ص۶۰ .
۳۸ . سیری در علوم قرآن، ص۲۵۷ و ۲۵۸ .
۳۹ . تحریم (۶۶) آیات ۱۲- ۱۰ .