دریافت نسخه PDF مقاله - 424KB
تاریخ نگارش : نوزدهم دي 1392
بررسی و تبیین ابعاد همسانی انسان کامل و قرآن کریم با تاکید برآموزه های امام رضا (ع)
ندا سلیمانی فر
همسانی انسان کامل و قرآن کریم تا بدان جاست که آن دو را واجد آثار مشترکی؛ از جمله مظهریت خدای متعال و اسم مهیمن و نور الهی نموده است. از این رو تمایز قرآن و انسان کامل را می توان نسبت به حیثیات و اعتبارات مختلف بررسی نمود ؛ بدین معنا که یکی قرآن علمی، و دیگری قرآن عینی است. نوشتار پیش رو با تأسی از قاعدة روش شناختی «اهل البیت اَدرَی بما فی البیت »، ضمن گزینش و ترجیح روش درون دینی ( آموزه های امام رضا(ع) ) در تبیین ابعاد همتایی قرآن کریم و انسان کامل، از سایر تبیین های معرفتی نیز بهره جسته است.
کلید واژه : قرآن کریم ،ابعاد همتایی ، انسان کامل ، قرآن علمی ، قرآن عینی ، امام رضا (ع).
ناشر : تحقیق مربوط به درس جامعیت استاد کریم خوش نظر (کارشناسی ارشد)
مقدمه
از برترین روش های دست یابی به همتایی، همسانی و وحدت «قرآن کریم » و «انسان کامل»، شناسایی هرکدام نسبت به دیگری است؛ بدین معنا که قرآن از زبان انسان کامل و انسان کامل از زبان قرآن شناخته شود؛ البته از باب «اَجلَی و اَظهَر بودن معرِّف از معرَّف»، پر واضح است که هر یک از دو حقیقت یادشده، بیش و پیش از هر چیز، منبع مستقل و ممتازی برای شناساندن خود به شمار می روند؛ بنابر این، بُن مایۀ شناخت هر یک از قرآن و انسان کامل، توأمان می باشد.
جستار حاضر مى کوشد با تاکید بر روایات نقل شده از امام رضا (ع)، دیدگاه آن حضرت را در تبیین ابعاد همسانی انسان کامل و قرآن، با روش اِسنادی، تحلیلی، مورد بررسی و واکاوی قرار دهد.
از آن جا که عنوان هر پژوهشی بنا به باور اهل تحقیق، به مسأله و یا مسایل آن پژوهش است؛ لذا هدف اصلی نوشتار حاضر ، تبیین و تعیین نوع تعامل و ارتباط قرآن و انسان کامل با تاکید بر آموزه های امام رضا (ع) می باشد. به سخن دیگر، دغدغۀ مهم پژوهش حاضر این است که آیا از آموزه های امام رضا (ع)به طور خاص، و آیات قرآنی وروایات و سایر معصومان (ع) به طور عام، می توان همسانی و همتایی آن دو را بررسی نمود ؟
در روایات نقل شده از امام رضا(ع) نیز مقایسه میان انسان کامل و قرآن، و بیان بیشتر صفات انسان کامل براى قرآن دیده مى شود. از این رو، با کمک این روایات، ویژگى ها و معیارهاى همتایی انسان کامل و قرآن روشن مى شود.
در این نوشتار پس از ذکر کلیات و مفاهیم، از میان صفات مشترکی که امام رضا(ع) بیان نموده مختصراً تنها به «مظهریت خدای متعال، مظهریت اسم مهیمن و مظهریت نور الهی » اشاره خواهیم کرد.
بر مُتتبِّعان و اهل فن پوشیده نیست که اصطلاح «انسان کامل» در آیات و روایات وجود ندارد. این تعبیر را نخستین بار عارف نامدار، محی الدین عربی (پدر عرفان اسلامی) در قرن هفتم هجری مطرح نمد.( مطهری ،1386،16) عزیز الدین نسفی اولین کسی است که در باب انسان کامل اثری مستقل به زبان فارسی تصنیف کرده است.
با جست و جویى که در منابع گوناگون انجام گرفت، به دست آمد که در باب ابعاد همتایی قرآن و انسان کامل از دیدگاه امام رضا(ع) نوشتۀ مستقلی یافت نشده است و. تنها درکتاب«قرآن حکیم از منظر امام رضا(ع)» ازآیت الله جوادی آملی مباحثی پیرامون این موضوع به صورت اجمالی بیان شده که دراین نوشتار – در حد بضاعت مُزجات – مورد استناد قرار گرفته است.
اینک پیش از طرح مسألۀ اصلی پژوهش حاضر، توضیح مختصری از مفاهیم کلیدی آن؛ از جمله چگونگی دست یابی به شناخت انسان کامل، کمال انسان از دیدگاه قرآن و جامعیت انسان کامل از منظر عارفان اسلامی ارایه گشته، سپس مصداق اَتمّ انسان کامل، اثبات و در ادامه به بحث اصلی ابعاد همسانی قرآن و انسان کامل با تاکید بر آموزه های امام رضا (ع) پرداخته می شود.
شناخت انسان کامل
شناخت انسان کامل از دیدگاه اسلام با رجوع به کتاب و سنّت و بررسی ویژگی های انسان کامل و دیگری رجوع به نمونه ها و مصادیق عینی انسان کامل و بررسی سیره و صفات افرادی که به این درجه از انسانیّت نایل آمده و به عنوان اُسوه و الگو معرّفی شده اند میّسر است که در این بخش دیدگاه قرآن کریم و بیانات اهل بیت(ع) در مورد انسان کامل مورد کنکاش قرار می گیرد.
کمال انسان از دیدگاه قرآن
کمال هر موجودی از جمله انسان در عینیّت یافتن تمام استعدادهای نوعی او ست. که تمام استعدادهای بالقوّۀ انسان کامل به فعلیّت، و تمام توانایی های وی به ظهور رسیده باشد، و اساساً به جهت رسیدن به این هدف است که انسان جامۀ وجود به تن کرده است؛ لذا برای پی بردن به کمال شایسته نوع انسانی باید به اهداف خلقت انسان از دیدگاه قرآن کریم پرداخته شود.
برخی از آیات، آشکارا ، هدف از خلقت انسان را نایل آمدن به مقام خلیفه اللهی ذکر کرده اند : « إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَه»؛ (بقره:30)همانا بر روی زمین جانشین قرار خواهم داد. و یا « وَ هُوَ الَّذی جَعَلَکُمْ خَلائِفَ الْأَرْ ض»؛( انعام : 165 )او خدایی است که شما را جانشینان روی زمین قرار داد، اشاره کرد.
در شمار دیگری از آیات، عبودیّت خداوند هدف آفرینش انسان معرّفی شده است : « وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ»؛ (ذاریات:56)، من جن و انس را به جز برای عبادت نیافریدم.
« منظور از عبادت و بندگی که به عنوان هدف آفرینش انسان مطرح شده، چیزی جز این نیست که انسان به تصفیه و تزکیۀ درون پرداخته و با انتخاب ها و گزینش های خویش مراحل کمال را طی کرده و انسان کامل شود»( نصری، ۱۳۸۴،98)
انسان کامل براساس آیات قرآن دارای وجود برتر و آسمانی، و برای انسان های معمولی غیرقابل شناخت است.(حسن زاده آملی، 1383،112..) ؛ گاهی آشکار و گاهی پنهان. به لحاظ جایگاهی که در عالم هستی دارد، در مراتب هستی تصرف می کند(مریم: 30، کهف: 65. اسراء: 1, زخرف: 68, حجر: 42). او معصوم، دارای علم والا(سوره بقره: 31.سوره انعام: 75.)و آگاه از غیب است (آل عمران: 49.- جن: 26 و 27، آل عمران: 179.) از غیر خدا، ترسی ندارد(احزاب: 39.، یونس: 62.)و برای غیر او کار نمی کند(انسان: 9.)و نجات و هدایت انسانها و سرپرستی جامعه، از وظایف او است.( سجده: 24، شعراء: 3) انسان کامل، کل شیء احصیناه فی امام مبین (یس: 12.)و بر همة حضرات محیط است. همة موجودات عالم به منزلة اعضا و جوارح او است و در عالم مادة کاینات تصرف می کند.( حسن زادة آملی،1385، 168)
جامعیت انسان کامل از منظر عارفان
در خصوص جامعیت انسان کامل و مظهریت او برای آنچه در عالم هستی تحقق دارد، همچنین دربارۀ آیینۀ حق بودن انسان کامل، بزرگان اهل معرفت عبارات بسیار مفصلی دارند؛ ازجمله عارف نسفی می نویسد:
این که در سورۀ مبارکۀ «تین» آمده (وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمینِ)، مراد انسان کامل است که زبده وخلاصۀ موجودات است و جامع علوم و مجمع انوار است و از آن جهت او را «بلد» می گویند که انسان کامل مصر جامع است و به تمام اوصاف حمیده و اخلاق پسندیده، آراسته است و «امین» از آن جهت می گویند که انسان کامل خوف آن ندارد که از راه بازگردد و ناقص بماند. انسان کامل به شهری رسیده است که (مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنا).( نسفی ، 1350 ،191)
سید حیدر آملی (متوفای 783ق) نیز در این زمینه می نویسد :
نزد محققان ثابت است که همه ی عالم با حقیقت انسان کامل پا برجاست و افلاک، با نفس های او می چرخند.( آملی، ، 1368ش،10)
انسان کامل، انسانی است که متخلق به اخلاق الهی و علت غایی آفرینش، سبب بقای عالم وجود، مظهر جامع اسمای الهی، واسطۀ میان خالق و مخلوق، واسطۀ فیض الهی و یگانه خلیفه خداوند درزمین است. او به طور یقین، به طریقت، شریعت و حقیقت آگاهی یافته، به ظاهر و باطن، راهنمای انسان‌ها است.( جیلی، 1420ق.، 125-124)
انسان کامل، دارای شوؤن و وظایفی مانند رسالت، نبوت، امامت، ولایت و...( خمینی، بی تا،180) و جامع جمیع عوالم است؛ به طوری که از جهت روح و عقلش، کتاب عقلی است که به «اُمّ الکتاب» معروف است. از حیث قلبش، کتاب «لوح محفوظ» است و از حیث نفس، کتاب «محو و اثبات» است. سپس نسبت عقل اول که همان حقیقت انسان کامل به عالم کبیر و حقایق آن عالم است، نسبت روح انسانی به بدن و قوایش است و این که نفس کلی، قلب عالم کبیر است؛ چنان‌که نفس ناطقه، قلب انسان است؛ به این سبب به عالم، انسان کبیر گفته می‌شود.( حسن زاده آملی ، 1372: 590) هم چنین می‌توان گفت انسان کامل، کسی است که در علم و عمل از آگاهی کامل برخوردار است.( جوادی آملی، 1385، 301).)
اثبات مصداق اَتمّ انسان کامل
در میان موجودات عالم هستی، تنها انسان کامل توانسته است به منزلتی نایل آید که بتواند به مقام خلافت الهی دست یابد، آیت الله حسن زاده آملی در این مورد می نویسد:
خلافت، مرتبۀ جامع جمیع عالم هستی است، لاجرم آدم را آینه الهی گردانیده تا قابل ظهور جمیع اسماء باشد و این مرتبه برای انسان کامل بالفعل و برای سایرین بالقوه وجود دارد. او قطب است و همه گرد او دور می زنند و بر حول او حرکت دوریه دارند... و قطب در هر عصر و زمان بیش از یک شخص نیست و آن مقام در این زمان «قائم آل محمد(عج) مهدی موعود منتظر» می باشد (حسن زادة آملی،1365، 57)
با توجه به گفتار مزبور روشن شد که خلیفۀ الهی نقش قطب را در نظام آفرینش ایفا می کند. به نظر می رسد برداشت استاد فرزانه، آیت الله حسن زاده آملی، از مفهوم«خلیفۀ الهی» با توجه به دو سخن امام علی(ع) که فرموده: وَ إِنَّمَا أَنَا قُطْبُ‏ الرَّحَى‏ تَدُورُ عَلَیَّ، وَ أَنَا بِمَکَانِی، فَإِذَا فَارَقْتُهُ اسْتَحَارَ مَدَارُهَا، وَ اضْطَرَبَ ثِفَالُهَا)( مجلسى، 1403 ق ، ‏34 /96)؛ یا آنجا که درخطبه شقشقیه فرمود: (لَیَعْلَمُ أَنَ‏ مَحَلِّی‏ مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى) (شریف الرضی، 1414 ق. 48)، شکل گرفته است.
خاطر نشان می گردد که در دو حدیث فوق از امام علی (ع)، جایگاه انسان کامل در هر دو بُعد تشریع و تکوین و خلافت ظاهری و باطنی به خوبی تبیین، و از آن به قطب که آسیاب آفرینش به گرد آن دور می زند، یاد شده است؛ به گونه ای که اگر محور بودن او نباشد، آسیاب عالم و آدم از گردش باز ایستاده و دچار اضطراب خواهد شد .( صادقی اُرزگانی ، 1383،71)
با بررسی انجام شده، جایگاه و ویژگی انسان کامل و امام از هم جدا و ناسازگار نیست و از این رو، امام در هر زمان، مصداق و نمونۀ کاملترین انسان روزگار خویش است و از طرفى، هدف از آفرینش جهان، انسان کامل بوده است، پس وجود امام، فلسفۀ خلقت جهان و هدف غایی از آفرینش است.
آشنایی با قرآن
اساساً قرآن، دارای دو نوع وجود است؛ وجودى علمى و وجودى عینى و موجود درخارج و هیچ گاه این دو وجود از یکدیگر جدا نمى شوند. هر دو نور واحدى هستند که از سوى ذات احدیت صادر گردیده اند؛ به گونه اى که وجود عینى را ارسال، و همراه با آن، وجود علمى را فرو فرستاده است. این ارسال و نزول، تنها با هدف قیام مردم به قسط و عدالت نبوده است؛ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط، بلکه از جهت ذات و صفت و فعل نیز سبب خروج مردم از ظلمت ها به سوى نور است ؛ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور
حاصل آن که، قرآن را از دو منظر مى توان بررسى کرد: قرآن علمى و قرآن عینى خارجى. (جوادی آملی 1382 ،20)
قرآن علمی
قرآن، کلام خداوند و کتاب اوست و بدون آنکه مشهود بندگانش باشد، در آن جلوه کرده است. ریسمانى الاهى است که مردم را به چنگ زدن به آن امر فرموده است ، یک طرف ریسمان به دست خداوند و طرف دیگر آن به دست مردم است؛ ریسمانى با مراتب متفاوت که بعضى از مراتب آن بر بعضى دیگر برترى دارد؛ به گونه اى که از مرتبۀ عالى به مرتبۀ دانى سیر نزولى داشته، بر عکس آن نیز از مرتبۀ پایین به مرتبۀ بالاتر سیر صعودى را مى پیماید؛* إِنَّاجَعَلْنَاهُ قُرْءَانًا عَرَبِیًّا لَّعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ وَ إِنَّهُ فىِ أُمّ‏ِ الْکِتَابِ لَدَیْنَا لَعَلىِ‏ٌّ حَکِیمٌ*(زخرف ؛4-3)
ریان بن صلت به حضرت رضا (ع) عرضه داشت: دربارۀ قرآن چه مى فرمایید؟
حضرت فرمودند: کَلَامُ اللَّهِ لَا تَتَجَاوَزُوهُ‏ وَ لَا تَطْلُبُوا الْهُدَى فِی غَیْرِهِ فَتَضِلُّوا؛ (ابن بابویه، بى تا. ؛ 2 /294) کلام خداوند است، از آن تجاوز نکنید، و هدایت را در غیر آن نجویید که گمراه مى شوید؛ قرآن کلام خدا و ظهور فعل اوست و در مرتبه اى پایین تر از گویندۀ آن خداوند سبحان قرآن دارد و نشانۀ اوست؛ پس گذرنکنید از حد وجودى آن، این امر صحیح نیست؛ چون هدایتى براى مردم و روشنایى و چراغى از سوى خداوند است. از این رو، تجاوز از آن، و نیز در خواست هدایت و بصیرت از غیر قرآن جایز نیست .
بدین سبب حضرت رضا علیه السلام در شاُن قرآن مى فرماید:
قرآن ریسمان و دستگیرۀ محکم الهی است؛ قرآن راه برترى است که انسان ها را به سوى بهشت ره مى نماید و از آتش دوزخ مى رهاند؛ گذشت زمان آن را فرسوده نمى کند و گفتار آدمیان آن را تباه نمى سازد؛ زیرا مختص زمانى نیست و دلیل روشنى براى همۀ انسان هاست. از پیش رو و پشت سر، خط بطلان بر آن کشیده نمى شود، کتابى است فرود آمده از سوى خداوند حکیم حمید؛ هُوَ حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِینُ وَ عُرْوَتُهُ الْوُثْقَى وَ طَرِیقَتُهُ‏ الْمُثْلَى‏ الْمُؤَدِّی إِلَى الْجَنَّةِ وَ الْمُنْجِی مِنَ النَّارِ لَا یَخْلُقُ‏ عَلَى الْأَزْمِنَةِ وَ لَا یَغِثُ‏ عَلَى الْأَلْسِنَةِ لِأَنَّهُ لَمْ یُجْعَلْ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَانٍ بَلْ جُعِلَ دَلِیلَ الْبُرْهَانِ وَ الْحُجَّةَ عَلَى کُلِّ إِنْسَانٍ‏ لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِید.(ابن بابویه، بى تا. ؛ ‏2 /130)
بنابراین، قرآن کتاب زنده اى است که نمى میرد و کلام حقى است که باطل نمى گردد؛ زیرا مظهر تام خداوند حى است و مرگ و نیستى در او راه ندارد. خداوندى که حق است و هرگز بطلان به گرد او نمى چرخد؛ زیرا خداى متعالى آن را براى زمان و مردمان خاص نازل نفرموده است. از این جهت در هر زمانى جدید است و تا روز قیامت نزد هر قومى تازه و شکوفاست ؛ لِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یُنْزِلْهُ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَانٍ وَ لَا لِنَاسٍ دُونَ نَاسٍ فَهُوَ فِی کُلِّ زَمَانٍ جَدِیدٌ وَ عِنْدَ کُلِ‏ قَوْمٍ‏ غَضٌ‏ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ.( ابن بابویه، - بی تا ؛ ‏2 /87)
تحقیق نبوت از طریق حقانیت قرآن قطعى است. این، دلیل عقلى بر مصونیت قرآن کریم از تحریف است . مى شود این دلیل را از کلام حضرت رضا(ع) نیز استنباط کرد: ... قرآن براى زمان خاص نیست، بلکه دلیلى روشن و حجتى بر همۀ انسان هاست. کتابى که از پیش رو و پشت سر بطلان در آن راه نمى یابد... ؛ (لأَنَّهُ لَمْ یُجْعَلْ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَانٍ بَلْ جُعِلَ دَلِیلَ الْبُرْهَانِ وَ الْحُجَّةَ عَلَى کُلِّ إِنْسَانٍ‏ لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ ) ( ابن بابویه، بی تا ؛ ‏2 /130)پس ، اگر به سبب عدم مقتضى جاودانگى، زوال قرآن شدنى باشد؛ یعنى مشکلات زندگى انسان را نتواند برطرف کند و نیز پاسخگوى شبهات علمى نبوده، از هدایت انسان به مقاصد الهی ناتوان باشد یا به جهت وجود مانع از دوام و پایدارى، دچار دسیسه و تحریف و تغییر گردد؛ قرآن ریسمانى است و دستگیره اى ناپایدار، و تمسک به آن ناروا و ناممکن .
آرى ، چنین قرآنى نورى ندارد تا بر دیگر ادیان بدرخشد و بطلان آنها را آشکار سازد و بر آنها چیره گردد؛ هر چند برخلاف میل مشرکان باشد و قهراً بر اثر طوفان هاى شرک و کفر، نور ضعیفش خاموش، و در نتیجه نابود مى شود؛ هر چند بر خلاف خواستۀ مؤ منان باشد.
قرآن عینی
هر پدیداری، وجودى اعتبارى و وجودى حقیقى دارد؛ وجود اعتبارى مانند وجود لفظى و کتبى است که با اختلاف زبان ها و اقوام دگرگون مى شود؛ اما وجود حقیقى همان وجود خارجى است که وجود طبیعى و مثالى و عقلى را در بر مى گیرد و در زبان ها و رنگ ها و اقوام مختلف یکسان است .
هر یک از دو وجود اعتبارى و حقیقى ، نیز انواع هر یک از آن دو، احکام و آثار خاص خود را دارند. قرآن نیز وجودى لفظى دارد که با زبان خوانده مى شود و وجودى کتبى دارد که در مصحف ها نگاشته شده است ،
همچنین قرآن وجود خارجى ویژه اى دارد که گستره اش از خیمه گاه عالم طبیعت تا جولانگاه عالم عقل است؛ هر یک از این وجودها، در جایگاه خود تحقق مى یابد و حکم خاص خود را دارد.
مراد از وجود خارجى، آن وجود حقیقى است که آثارى بر آن بار مى شود، جایگاه آن وجود خارجى نفس انسانى، مانند علوم و اوصاف نفسانى یا مکان دیگرى مى تواند باشد. پس ناگزیر باید وجود خارجى داشته باشند، با این تفاوت که علم امر خارجى است که در نفس انسان یافت مى شود و در ضمن نوعى وجودى ذهنى است که در مقابل وجود خارجى هیچ اثر عینى و خارجى ندارد، ولى درخت امر خارجى است که در بیرون از نفس انسان پایدار مى گردد. (جوادی آملی، 1382، 31)
انسان کامل ، قرآن ناطق تجسم یافته
از آنجا که مجموع محتواى قرآن، ناظر بر عقاید، اخلاق و اعمال انسان بوده، با فرض وجود او محقق می گردد؛ به گونه اى که اگر انسان نباشد، نه عقیده اى هست و نه اخلاقیاتى، و نه عمل به قرآن پدید مى آید، پس می توان ادعا کرد جایگاه وجود خارجى مضامین قرآن، نفس انسانى است که با وجود وحدت، همۀ قواى اندیشنده و انگیزاننده را در بر مى گیرد؛ یعنى یک نفس است که قواى گوناگونى دارد و این همان حقیقتی است که فیلسوفان مسلمان با عبارت« النَّفسُ فی وحدتِها کُلُّ القُوَی» از آن یاد می کنند.
بنابر این، اگر کسى ظاهر و باطن قرآن را بداند و به تفسیر و تأویل آن آشنا باشد و محکم و متشابه آن و نیز شیوۀ ارجاع متشابهات به محکمات را بشناسد و به خواسته ها، واجبات، مستحبات و مباحات آن عمل کند و همۀ حکمت ها و احکام آن را باور داشته باشد و آنها را از سوى خداوند بداند، چنین کسى قرآن ناطق است، یعنى قرآن تکوینى که در خارج تجسم یافته است، و پر واضح است که این قرآنِ ناطقِ تکوینیِ تجسُّم یافتۀ در خارج کَسی نیست، جز عترت پاک پیامبر اعظم(ص)؛ زیرا علوم و معارف قرآندر نفوس شریف ایشان رسوخ یافته و ایمان با همۀ وجودشان آمیخته است.
حاصل آن که، انسان کامل و امام معصوم(ع) قرآن مجسم است، چنانکه صراط مستقیم و ترازوى عدالت است. گفتنى است که اِسناد همۀ این خصوصیات به معصوم(ع) حقیقت است و مجاز گویى درکار نیست. (جوادی آملی، 1382 ، 32)
شاهد این مدعا، روایتى است از حضرت رضا(ع) از پدرانشان(ع) از امام حسین(ع) که مى فرماید: در زمان حیات حضرت على(ع) در بعضى از سال ها روز جمعه و روز غدیر با هم یکى شد. امیرالمؤ منین(ع) در چنین روزى به منبر رفتند و حمد و ثناى خداوند گفتند، چنان حمدى که مانند آن را کسى نگفته بود و ثنایى که کسى غیر از ایشان به آن رو نکرده بود.
بعضى از گفته هاى ایشان که حفظ شده، چنین است: ستایش از آن خدایى است که بدون نیازمندى به ستایش کنندگانش، حمد خود را راهى از راه هاى اعتراف به لاهوتیت خود و صمدانیت و ربوبیت خود قرار داد... امروز روز سخن شفاف است براى افراد خاص، روز شیث است و روز ادریس و روز یوشع، روز آسایش مورد اعتماد، روز اظهار مصون از مکنون و روز امتحان و آزمایش ضمایر است ...؛
آیا مى دانید استکبار چیست ؟ استکبار پیروى نکردن از کسى است که به طاعت او امر شده اید، سر باز زدن از کسى است که به پیروى از او دعوت شده اید. اگر کسى در قرآن بیندیشد، موارد بسیارى از استکبار را در آن مى یابد. اى مؤ منان! بدانید که خداى والا فرموده است : إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذینَ یُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ .( صف :4)
آیا مى دانید «سبیل الله» چیست و چه کسى سبیل و صراط و طریق خداوند است ؟ من صراط الله هستم؛ کسى که با طاعت خداوند در آن راه نپیماید، در آتش دوزخ سرازیر گردد. من سبیل خدایم که خداوند براى پیروى پس از پیامبرش مرا نصب کرد. من قسمت کنندۀ بهشت و دوزخم. من حجت خداوند بزرگ بر بدکاران و نیکوکارانم. من نورالانوار هستم. پس، از خواب غفلت بیدار شوید و پیش از آن که مرگ فرا رسد، به عمل کردن بشتابید. (کفعمى، 1405 ق. ،699)
آرى، حضرت على(ع) جان نفیس و گرانمایۀ خویش را صراط و سبیل خدا مى نامد؛ یعنى صراط علمى همان دین خداست و صراط عینىِ حقیقى همان امام معصوم(ع) است. همچنین است عناوین دیگر مانند ترازوى عدل و قسط که در سایر روایات آمده است.
میزان حقایق
امام ترازوى عدلى است که عقاید، اخلاق و اعمال مردم را با آن مى سنجند. از آنجا که قرآن صراط مستقیمى است که سالک در آن طى مسیر مى کند، پس هنگامى که آن را به شایستگی دریابد و همۀ آیاتش را بشناسد و آنها را باور و به آنها عمل کند و از حق آن چیزى نکاهد، چنین سالکى خود صراط مستقیم و ترازوى عدل و قسط مى گردد که عقاید، اخلاق و اعمال مردم را با ترازوى عقیدۀ صحیح و خُلق نیکو و اعمال شایستۀ او مى سنجند.
بنابراین، او نمونۀ کاملى از قرآن و معارف آن مى گردد. او قرآن عینى است در قِبال قرآن علمى و از او جدایى ناپذیر، همان گونه که قرآن علمى هرگز از قرآن عینی جدا نمی گردد.( ابن بابویه، بی تا ؛ ‏1/ 219)
شفا بخشی قرآن
نوع مواجهۀ با قرآن علمی و عینی، افزون بر رشد و شفا بخشی، ممکن است به خسران و زیانباری بیانجامد؛ چنانکه در مورد قرآن علمى آمده است که نسبت به برخى نور و هدایت، و براى برخى دیگر کورى و ضلالت است. همچنین نسبت به قومى شفا بخش و براى قوم دیگر بیمارى زا و هلاکت آور است ؛ ((وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لا یَزیدُ الظَّالِمینَ إِلاَّ خَساراً)) و یا؛ قُلْ هُوَ لِلَّذینَ آمَنُوا هُدىً وَ شِفاءٌ وَ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ فی‏ آذانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَیْهِمْ عَمًى أُولئِکَ یُنادَوْنَ مِنْ مَکانٍ بَعیدٍ*(فصلت : 44 )
قرآن عینى نیز چنین است؛ یعنى انسان کامل معصوم براى عده اى از مردم، مظهر جمال خداوند و براى عده اى دیگر مظهر جلال اوست؛ چنان که حضرت رضا(ع) مى فرماید: امام، ازگناهان پاک و از عیوب پیراسته است. داراى علم ویژه و حلم مخصوص است. نظام و قِوام دین و عزت مسلمانان و مایۀ خشم منافقان و نابودى کافران است؛ الْإِمَامُ‏ الْمُطَهَّرُ مِنَ الذُّنُوبِ الْمُبَرَّأُ مِنَ الْعُیُوبِ مَخْصُوصٌ بِالْعِلْمِ مَرْسُومٌ بِالْحِلْمِ نِظَامُ الدِّینِ وَ عِزُّ الْمُسْلِمِینَ وَ غَیْظُ الْمُنَافِقِینَ وَ بَوَارُ الْکَافِرِین.‏( ابن بابویه،بی تا، ‏1/ 219)
آثار مشترک قرآن علمی و قرآن عینی
برهان اشتراک قرآن علمى و قرآن عینى در آثار، این است که انسان کامل در حقیقت، وجود بیرونى قرآن است. پس قرآن عینى همۀ آثار قرآن علمى را دارد. در ذیل به برخی از این آثار مشترک اشاره می گردد.
مظهر خدای بی همتا
از آثار مشترک قرآن علمى و عینى آن است که قرآن علمى، مظهرى علمى براى خداوند بى همتاست؛ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ. (شورى : 11.)بنابراین، چیزى همتاى قرآن نیست و همانند سازى آن شدنى نیست؛ حتى اگر همۀ آدمیان و جنیان جمع گردیده، همدیگر را در این کار یارى کنند، باز هم از چنین علمى ناتوانند.
افزون بر آن، عقل انسان را به کُنه قرآن راهى نیست. این مطلب را نیز بارها قرآن حکیم در شأن خود بیان کرده است. همچنین است قرآن عینى و انسان کامل معصوم که مظهر عینى خداوند بى همتا است و در ملک خود شریکى و در خلق خود شبیهى ندارد. بدین جهت کسى در این امر مهم با معصوم شریک نیست و در حوزۀ موجودات امکانى هیچ یک از آدمیان، همتاى او نیست. حضرت رضا(ع) در این زمینه مى فرماید: امام یگانۀ روزگار خویش است، کسى با او نزدیک و هیچ دانشمندى همسان او نیست، بدیل و مانندى ندارد، کانون همۀ فضائل است، بدون آن که وى در صدد کسب آنها باشد، بلکه این مهم تفضُّلى از سوى خداوند فضیلت بخش و وهّاب است. اگر کسى همتاى امام نیست، پس چه کسى به شناخت امام مى رسد یا اختیار گزینش او را دارد؟ هرگز چنین چیزى شدنى نیست، درحالى که از بیان وصفى از اوصاف امام یا فضیلتى از فضائل او عقل ها به بیراهه مى روند، حلم ها گم گشته، مغزها حیران و چشم ها خسته و وا مانده مى شوند و بزرگان اظهار کوچکى مى کنند و حکیمان سرگردان مى شوند و حس کوتاهى به بردباران دست مى دهد و خطیبان در بند مى آیند و هوشمندان، نادان و شاعران به لکنت زبان گرفتار مى شوند و ادیبان عاجز و بلیغان ناتوان مى گردند، در حالى که به عجز و ناتوانى خود اعتراف مى کنند. چگونه تمام حقیقت امام وصف یا کنه او ستوده شود یا چیزى از امر او فهمیده شود یا کسى در جایگاه او قرار گیرد و چون او جامعه را از هدایت سرشار سازد؟ هرگز، امام مانند ستاره، دور از دسترس افراد و وصف ستایشگران است. پس چگونه انتخاب او در دست مردم مى تواند باشد؟ عقل ها چگونه به حقیقت او راه دارند؟ کجا مانند این حقیقت یافت مى شود؟(ابن بابویه، بی تا ،‏1 / 219)
بر پایۀ این بیان جامع و کامل حضرت، همۀ انسان ها از شناخت کُنه انسان کامل معصوم(ع) عاجزند و در نتیجه از گزینش و انتصاب و انتخاب و توکل او ناتوانند، بلکه امام معصوم(ع) چونان ستاره اى بلند مرتبه است که دست ها را به آن راهى نیست، چه رسد به این که او را برگزینند و مانند چراغى فروزان پیش روى مردم قرار دهند؛ بلکه این خداوند سبحان است که شخصاً امام معصوم را چون مشعلى نورانى پیش روى مردم مى نهد.گفتنى است این مشخصات و اوصاف میان دو قرآن، علمى و عینى، به عبارت دیگر، میان ثقلین، مشترک است .( جوادی آملی، 1382،40)
مظهریت تامۀ اسم مُهَیمِن
یکى دیگر از آثار مشترک قرآن علمى و عینى، آن است که هر دو مظهر تام اسم مهیمن خداوند هستند؛ زیرا مهیمن یکى از اوصاف کمالى قرآن کریم است؛ هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ (الحشر : 23)و وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْه.( المائدة : 48 )
هیمنۀ وجودى آن است که مهیمن همۀ کمالاتى را که در حوزۀ هیمنه و سیطره و نفوذ او است، دارا باشد. چنان که خداوند سبحان ذاتاً نسبت به همۀ موجودات چنین است؛ به گونه اى که همۀ آنها تحت سیطره و نفوذ اویند و قرآن کریم نیز بر همۀ کتاب هاى آسمانى هیمنه و سیطره دارد.
قرآن، افزون بر تصدیق و تاکید دیگر کتاب هاى آسمانى، مهیمن بر آنها و محیط بر معارف بلندى است که در کتاب هاى دیگر نیامده است؛ زیرا اسم مهیمن نیز بر سایر اسامى جزئى احاطه دارد؛ زیرا بعضى از اسماى حسنا بر بعضى دیگر محیط است واسم «المهیمن» نسبت به چند اسم تحت سیطره اش ‍ احاطۀ وجودى دارد و قرآن علمى نیز که مظهر این اسم است، نسبت به سایر کتاب هاى آسمانى و بدون تردید غیر آسمانى احاطۀ علمى دارد. قرآن عینى نیز از جهت هیمنه بر سایر کتب عینى، معادل قرآن علمى است؛ مانند سیطرۀ پیامبر خاتم و امامان معصوم(ع) بر پیامبران گذشته و اوصیاى آنان .(جوادی آملی، 1382 ،47-45)
از این رو حضرت رضا(ع) خطاب به یکی از اصحاب خود فرمودند:: اى نوفلى! مى‏خواهى بدانى چه زمان مأمون پشیمان مى‏شود؟ گفتم: بله، فرمود: زمانى که ببیند با اهل تورات با توراتشان و با اهل انجیل با انجیلشان و با اهل زبور با زبورشان و با صابئین به عبرى و با زردشتیان به فارسى و با رومیان به رومى و با هر فرقه‏اى از علما به زبان خودشان بحث می کنم، و آنگاه که همه را مُجاب کردم و در بحث بر همگى پیروز شدم و همه آنان سخنان مرا پذیرفتند، مأمون خواهد دانست آنچه که در صددش مى‏باشد، شایسته او نیست، در این موقع است که مأمون پشیمان خواهد شد. و لا حول و لا قوّة إلّا باللَّه العلیّ العظیم. (ابن بابویه، بی تا. ج‏1 /156)
مظهریت نور الهی
یکى از آثار مشترک قرآن علمى و عینى آن است که هر یک از آنها نورى است که از سوى خداوند به عالم طبیعت نازل گردیده است؛ هیچ تاریکى در پدید آمدن آن نور و نیز در دوام آن راه ندارد و در هیچ مرتبه اى از مراتب نزولش تاریک نشده است. از این رو جهل، ابهام، گمراهى، غفلت، نسیان و... که با نورانیت قرآن علمى و عینى ناسازگار است، در هیچ درجه اى از درجات این دو راه ندارد.
قرآن علمى نور الاهى است(یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَکُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ نُوراً مُبیناً) (النساء : 174). پس آنچه از جانب خداوند نازل گردیده است، برهان و دلیل روشنى است که ابهام و پوشیدگى ندارد، نورى است که به هیچ وجه تاریکى در آن راه ندارد و در هیچ مرتبه اى از مراتب نزولش مجالى براى خفا و ظلمت نیست؛ فِی صُحُفٍ مُکَرَّمَةٍ * مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ * بِأَیْدِی سَفَرَةٍ *کِرامٍ بَرَرَةٍ ؛ (عبس :16-13)پس قرآن علمى در کلیۀ مراتب نزولش از هر گونه کاستى برتر و کریم تر و از هر رجس و پلیدى پیراسته است.
قرآن عینى و انسان کامل معصوم نیز چنین است؛ به استناد فرمایش حضرت رضا(ع) در مجلس فقها و متکلمان فرقه هاى مختلف، در پاسخ به پرسش بعضى که پرسیدند؛ چگونه از آنچه در سینه هاى مردم است ، خبر مى دهید؟ حضرت فرمودند: آیا این سخن رسول خدا (ص) را نشنیده اید: از فراست مؤ من بپرهیزید؛ چون بینایى او در پرتو نور خداوندى است؛ أَ مَا بَلَغَکَ قَوْلُ الرَّسُولِ (ص)؛ اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ‏ فَإِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ ؟ گفتند: آرى شنیده ایم. حضرت فرمودند: هیچ مؤ منى نیست مگر این که به اندازۀ ایمان و بصیرت و علمش، به سبب نور خداوند، داراى فراست و هشیارى است و خداوند آنچه را همۀ مؤ منان دارند، در امامان جمع کرده است. خداى بزرگ در کتاب محکم خویش مى فرماید: ان فى ذلک لایات للمتوسِّمین.( حجر: 75)
امامت در پرتو ستونى استوار از نور فروزنده اى قرار دارد که از سوى خداوند سبحان به عالم طبیعى فرود مى آید که امام (ع) با وجود عنصر طبیعى خود در آن زندگى مى کند. بنابراین، آنچه از سوى خداوند ظهور یافته از او صادر مى شود و در قوس نزولى به عالم طبیعت فرود مى آید، امام (ع) از آن آگاه است و نیز هر اعتقاد صائب و کلمۀ طیب و عمل صالح که سوى خداوند فرا مى رود، مشهود امام (ع) است. ستون نورى همان وصف کمالى وجودى است که از شائبۀ ماده و از حجاب و ناپیدایى پیراسته است. امام (ع) داراى این صفت وجودى است که از بارگاه خداوند سبحان تا عالم طبیعت در سیر نزولى و از عالم طبیعت تا پیشگاه خداى متعالى در سیر صعودى، امتداد دارد. از این جهت چیزى در آسمان و زمین بر امام پوشیده نیست و همۀ اینها در حوزۀ عالم امکانى و به اذن خداوندى است (ابن بابویه، بی تا، ‏2/200)که لیس کمثله شى ء. (شورى :11)
محکم و متشابه در قرآن علمى و عینى
هم آوایی قرآن و عترت، جلوه های گونه گون داشته و دارد که یکی از آنها این است که قرآن مجید در عین اشتمال بر محکم و متشابه، صحیفه ای است محکم؛ نه متشابه و نه مُلفَّقِ از اِحْکام و تشابه. نیز اهل بیت طهارت (ع) در عین اشتمال سنّت و سیرت آن ذوات نوری بر محکم و متشابه، انسانهای کاملِ محکم اند؛ نه متشابه و نه مُلفَّق از اِحکام و تشابه؛ زیرا همان طور که قرآن کریم دارای اصول بَیِّن و فروع مُبیَّن بوده و در عقاید و اخلاق و حقوق و احکام، محکمات کافی ارائه نموده که به عنوانِ اُمّ الکتاب شناخته می شود و از هر متشابهی با ارجاع به محکم، تشابه زدایی می شود، گفتار و رفتار و کردار اهل بیت(ع) نیز گاهی به عنوان تقیّه در فتوا و زمانی به صورت فتوای به تقیّه در عمل و وقتی به عنوان اِجمال و اِبهام در کلام یا سکوت، ظهور داشته که موجب تشابه در سنّت معصومین (ع) می شده است؛ لیکن با ارائۀ اصول کلّی بَیِّن و تعلیم فروع فراوان مُبیَّن، غبار هر گونه شبهۀ باطل را از رخسار متشابه زدوده و آن را همچون محکم، شبیه دیگر محکمات نموده و سراسر سنّت و سیرت، متشابه؛ یعنی شبیه هم و مَثانی یک‌دیگر، متبلور می گردد؛ زیرا از انسان کامل که خود از محکمات آیات تکوینی خداوند است، سِیرت متشابه، نشأت نمی گیرد.
از آنجا که انسان کامل قرآن مجسّم ممثّل است، در کلمات ایشان محکم و متشابه یافت مى شود. حضرت رضا (ع) مى فرماید: کسى که متشابه قرآن را به محکم آن باز گرداند، به راه مستقیم هدایت گشته است؛ مَنْ رَدَّ مُتَشَابِهَ‏ الْقُرْآنِ إِلَى مُحْکَمِهِ‏ هُدِیَ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ
سپس مى افزاید: در خبرهاى ما نیز متشابهات و محکماتى هست، مانند متشابهات و محکمات قرآن؛ پس شما متشابهات آن اخبار را به محکمات آن برگردانید و بدون توجه به محکمات، از متشابهات پیروى نکنید؛ زیرا در این صورت گمراه خواهید شد؛ إِنَّ فِی أَخْبَارِنَا مُتَشَابِهاً کَمُتَشَابِهِ‏ الْقُرْآنِ وَ مُحْکَماً کَمُحْکَمِ الْقُرْآنِ فَرُدُّوا مُتَشَابِهَهَا إِلَى مُحْکَمِهَا وَ لَا تَتَّبِعُوا مُتَشَابِهَهَا دُونَ مُحْکَمِهَا فَتَضِلُّوا.( ابن بابویه،بی تا، ‏1/290)
همچنین محکمات همان اُمّ الکتاب هستند و متشابهات از آنان تغذیه مى شوند و رشد مى کنند و از حد تشابه بیرون مى روند و سرانجام در حوزۀ محکمات در مى آیند. با توجه به این دو حیثیت، بر کسى که در قرآن و حدیث مى اندیشد، واجب است که محکمات و متشابهات قرآن و حدیث را بشناسد تا در پرتو محکمات به چگونگى رفع تشابه آشنا گردد
نتیجه
با بررسی های انجام شده روشن گردید انسان کامل (امام ع) از قرآن علمى جدا نیست، چنان که قرآن علمى نیز از ایشان جدا نیست؛ چون هر یک از آن دو، درخدمت غرض آفرینش (هدایت)قرار داشته وجدا سازى آن دو و تمسُّک به یکى بدون اعتصام به دیگرى جایز نیست؛ زیرا اتخاذ یکى بدون دیگرى مانند رها کردن هر دوى آنهاست و بسنده کردن به یکى از آنها، همراه با افراط و تفریط نیز روا نیست .
پس نباید در مورد قرآن علمى غلو کرده ودر خصوص قرآن عینى با تفریط و قصور گفته شود: کتاب خدا براى ما کافی است؛ چنان که غلو در مورد قرآن عینى با تفریط در قرآن علمى نیز پذیرفتنى نیست و نباید گفته شود: هر چه از عترت پاک رسیده است، براى ما بس است؛ زیرا هر دو طرف افراط و تفریط علامت جاهلیت کور است و انکار قرآن علمى، و رویگردانی از امام معصوم (ع) نیز نشان جاهلیت است.



منابع وماخذ
قرآن کریم
1--ابن بابویه، محمد بن على،( بى تا.) عیون أخبار الرضا علیه السلام / تهران، چاپ: اول ج1و2 ؛
2-جوادی آملی، عبدالله،(1385ش)، هدایت در قرآن، ، اسراء، قم
3-جوادی آملی عبدالله ،(1382) ، قرآن حکیم از منظر امام رضا (ع)مترجم،زینب کربلایی، قم، اسراء
4-جیلی، عبدالکریم،(1420ق)، الانسان الکامل فی معرفة الاواخر والاوایل، ، تاریخ العربی، لبنان
5-حسن زاده آملی، حسن،(1383ش) انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه، نشر الف. لام. میم، قم
6-حسن حسن زادة آملی،(1385)، ، نهج الولایة، نشر الف. لام. میم، قم
7-حسن حسن زادة آملی،(1365)، هزار ویک نکته، مرکز نشر فرهنگی رجاء، قم،
8- آملی، حیدر بن علی(1368) جامع الاسرار و منبع الانوار، طباطبایی نجاد، جواد، انجمن ایرانشناسی فرانسه در ایران، تهران
9-- خمینی، روح الله (بی تا )تعلیقات علی شرح «فصوص الحکم» و «مصباح الانس» ،پاسداراسلام، قم؛
10-شریف الرضی، محمد بن حسین، (1414 ق.)،نهج البلاغة (للصبحی صالح) - قم،
11- شیرازی، صدر الدین محمد ،(1981م)، الحکمة المتعالیة فى الاسفار العقلیة الاربعة ، بیروت، داراحیاءالتراث العربی، چ3.، ج 7،
12-صادقی اُرزگانی ؛ محمد امین ، (1383)،انسان کامل از نگاه امام خمینی وعارفان مسلمان ، تهیه وتحقیق مرکز مطالعات وتحقیقات اسلامی قم ، بوستان کتاب ،قم
13-کفعمى، ابراهیم بن على عاملى،(1405 ق)، المصباح للکفعمی (جنة الأمان الواقیة) - قم
14-مجلسى، محمد باقر ، ( 1403 ق)بحار الأنوار (ط - بیروت) - بیروت، ؛ ج‏34
15-مطهری ، مرتضی ،( 1386)انسان کامل ، صدرا ، تهران، ص 16،
16-نسفی ، عزیز الدین ، (1350)،کتاب انسان کامل ، تصحیح ومقدمه مایزن ، انستیتو ایرا وفرانسه ، کتابخانه طهوری تهران رساله 14 فصل 3
17-نصری، عبدالله، (۱۳۸۴)، ، مبانی انسان شناسی در قرآن ، موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر؛ تهران،
18 جوادی آملی ،عبدالله، برابری قرآن با اهل بیت (علیهم‌السلام) از آدرس اینترنتی
http://portal.esra.ir/Pages/Index.aspx?kind=2&lang=fa&id=NTg%3D-YCaGxjTYEz4%3D
[ علامه حلى، حسن بن یوسف بن مطهر، کشف الیقین فى فضائل أمیر المؤمنین علیه السلام، 1جلد، وزارت ارشاد - تهران، چاپ: اول، 1411 ق.]ص297