دریافت نسخه PDF مقاله - 272KB
تاریخ نگارش : بیستم دي 1389
بررسی وتببین جایگاه حضرت الیاس(ع) در قرآن وروایات
ندا سلیمانی فر
الیاس از سلسله انبیای ابراهیمی (علیه السلام) است و در اوصاف عمومی و مشترک آنان سهیم بوده است . خداوند درقرآن کریم الیاس را اسوه والگویی برای صالحان ونیکوکاران معرفی نموده است؛ که با دعوت قوم خود به پرهیزگارى و پرستش خدا، آنان را از پرستش غیر او برحذر داشته است. در این که الیاس نام دیگر یکى از پیامبرانى است که در قرآن نامشان آمده، یا مستقلا نام پیغمبرى است، و ویژگیهاى او کدام است؟ نظرات گوناگونی مطرح شده است .
اما آنچه با ظاهر آیات قرآن هماهنگ است این است که این کلمه مستقلا نام یکى ازپیامبران است،که براى هدایت یک قوم بت‏پرست مامور گردید، و اکثریت آن قوم به تکذیب او برخاستند، اما گروهى از مؤمنان مخلص به او گرویدند. در روایا ت نیز سرگذشت حضرت الیاس(ع) بیان شده است .
محور رسالت همه ی پیامبران الهی (علیهم السلام) دعوت به توحید است وسایر مسائلی که در دعوت آنان مطرح است , نتایج توحید است . دعوت به تقوا در طلیعه هدایتهای همه انبیاست. براساس آیات شریفه ، رسالت حضرت الیاس ، مشتمل بر دعوت به تقوی وتوحیدونهی مردم از شرک وبت پرستی بوده است ؛ تقواى الهى و پرهیز از گناه و ظلم و فساد ، و از هر آنچه انسانیت را به تباهى مى‏کشاند.
ادب الهى که خداى سبحان انبیاء و فرستادگانش را به آن مؤدب نموده،همان هیأت زیباى اعمال دینى‏ایست که ازغرض وغایت دین حکایت مى‏کند و آن غرض عبودیت و بندگى است. آیات قرآن کریم به صالح بودن ، جاودانگی نام ایشان برای آیندگان ، نیکوکاری و بندگی و مؤمن بودن تصریح می کند .
آیا الیاس همان ادریس نبی است یا خیر ؛ اینکه آل یاسین در قرآن چه کسانی هستند ؛ قرائن روشنى در خود قرآن است که همان معنى را تایید مى‏کند که منظور از «ال یاسین» همان «الیاس» است.

کلید واژه : الیاس / ادریس / ال یاسین / قرآن / روایات .
ناشر : تحقیق درس علوم قرآنی 3 ( قصص قرآنی) استاد کریم دولتی پارچه باف
مقدمه
قرآن کریم درصدد بیان سرگذشت شخصیت هایی است که برای پیامبر اسلام (ص) وهریک از مومنان درس آموز وسازنده باشد .هریک از پیامبرانی که درردیف حضرت الیاس از آنها نام برده می شود، الگو واسوه ایی در صبر واستقامت و اطاعت از فرمان خدا بوده اند.
توجه به ابعاد زندگی این پیامبر برای پیامبر اسلام (ص) وهمه ی مسلمین الهام بخش است ومطالعه ی زندگی این چنین مرد بزرگی به زندگی انسانها جهت می دهد ، روح تقوی ، اخلاص ، نیکوکاری وایثار رادرآنها زنده می کند ودر برابرمشکلات وحوادث سخت ، مقاوم می کند .
در متن حاضر ابتدا به بیان ذکر حضرت الیاس (علیه السلام) در آیات شریفه قرآن کریم می پردازیم ؛ سپس در خصوص اینکه حضرت الیاس کیست و در مورد ایشان چه روایاتی وارد شده است ، مطالبی را ذکر نموده ایم . آنگاه شیوه دعوت ایشان و اخلاق و فضائلی که قرآن برای ایشان برشمرده است ، مطرح می کنیم . پاسخ به این سئوالات که آیا الیاس همان ادریس است ، آیا الیاس همان خضر است ، شیوه تبلیغی این پیامبرچگونه بوده است و اینکه آل یاسین در قرآن چه کسانی هستند ؛ از جمله مواردی است که بدانها پرداخته ایم .
مسلما پژوهش هائی در خصوص حضرت الیاس (ع) انجام شده است ، اما در این مقاله با توجه به آیات قرآن کریم به شخصیت نبوی ایشان و سئوالاتی که در مورد ایشان مطرح می گردد، پاسخ داده ایم؛تا ابهاماتی که در این خصوص وجود دارد ، برطرف گردد.
ذکر حضرت الیاس در قرآن
الیاس از سلسله انبیای ابراهیمی (علیه السلام) است و در اوصاف عمومی و مشترک آنان سهیم بوده است و به صلاح و فضیلت جهانی و احسان و اجتبای الهی و برخورداری از حکمت و کتاب و نبوت ستوده شده است و آیات 83 تا 90 سوره انعام و آیات 123 تا 132 سوره صافات بر این امر دلالت دارد.( جوادی 1377, , ص. 224)
در دو آیه از قرآن کریم وبنا برنظر کسانی که ال یاسین راتعبیری دیگر از الیاس می دانند ؛ سه مرتبه نام این پیامبر در قرآن ذکر شده است .آنجا که می فرماید :
« وزَکَرِیَّا وَ یَحْیى‏ وَ عِیسى‏ وَ إِلْیاسَ کُلٌّ مِنَ الصَّالِحِینَ » ؛ « و زکریّا و یحیى و عیسى و الیاس را که همه از شایستگان بودند. »( انعام / 85)
« وَ إِنَّ إِلْیاسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ » ؛ « و به راستى الیاس از فرستادگان [ما] بود.» ( صافات/123)
« سَلامٌ عَلى‏ إِلْ‏یاسِینَ » ؛ « سلام بر الیاس » (صافات /130)
باتوجه به آیات فوق ، خداوند درقرآن کریم؛ الیاس را اسوه والگویی برای صالحان ونیکوکاران معرفی نموده ومی فرماید: « ما نام نیک و آثار و برکات الیاس را هم در آیندگان باقى گذاشتیم.» (صافات /129)
قرآن کریم درصدد بیان سرگذشت شخصیت هایی است که برای پیامبر اسلام (ص) وهریک ازمومنان، درس آموز وسازنده باشد .
هریک از پیامبرانی که در ردیف حضرت الیاس از آنها نام برده می شود،الگو واسوه ایی در صبر واستقامت و اطاعت از فرمان خدابوده اند.
توجه به ابعاد زندگی این پیامبر برای پیامبر اسلام (ص) وهمه ی مسلمین الهام بخش است ومطالعه ی زندگی این چنین مرد بزرگی به زندگی انسانها جهت می دهد ،روح تقوی ، اخلاص ، نیکوکاری وایثار رادرآنها زنده می کند ودر برابرمشکلات وحوادث سخت ، مقاوم می کند . در سوره صافّات؛ الیاس از پیامبرانى معرفى شده که با دعوت قوم خود به پرهیزگارى و پرستش خدا، آنان را از پرستش غیر او برحذر داشته است؛ ولى قومِ او ـ جز شمارى از افراد بااخلاص ـ سخنانش را نادیده گرفته، به وى ایمان نیاوردند:
«و إِنّ إِلیاسَ لَمِنَ المُرسَلینَ * إِذ قالَ لِقومه أَلا تَتَّقونَ * أَتدعونَ بَعلا و تَذَرونَ أَحسنَ‌الخلِقینَ * اللّهَ رَبَّکُم و رَبَّ ءَابَائِکُمُ الأوّلینَ * فَکذّبوهُ فَإِنّهُم لَمُحضَرونَ * إِلاّ عِبادَ اللّهِ المُخلَصینَ»( صافّات128 ـ 123)
باتوجه به ظاهر آیات قرآن کریم نام حضرت الیاس در یک جابه عنوان انسانی شایسته در ردیف زکریا و عیسی و یحیی ـ علیهم السلام ـ ذکر شده (انعام /85)و در جاهای دیگر به عنوان پیامبر مرسل یاد شده است .( صافّات/123)
بنابراین می توان دریافت که اواز پیامبران است وبیشتر به نظر می رسد که از پیامبران بنی اسرئیل بوده باشد .

الیاس کیست ؟
اقوال مختلفی درمورد نامگذاری ایشان بدین نام آمده است ؛ ولى در این که الیاس نام دیگر یکى از پیامبرانى است که در قرآن نامشان آمده، یا مستقلا نام پیغمبرى است، و ویژگیهاى او کدام است؟ نظرات گوناگونى وجود دارد:
علامه شعرانی درباره نام وی می‌گوید:
الیاس در کتب مقدس یهود به نام ایلیا معروف است ومعتقدند زنده به آسمان رفت ودر آخرالزمان باز میگرددودر پیش روی مسیح موعود راه می رود .( غیاثی کرمانی ، 1385، 3/1116)
ونقل شده است که «وهب»درمورد الیاس می گوید : مراد از الیاس «ذو الکفل» مى‏باشد.( طبرسى،1372ش.8/71 )
از عبد اللَّه مسعود نقل شده است که ، گفت: الیاس، ادریس است او را دو نام است همچون یعقوب که او را دو نام است: اسرائیل و یعقوب. و در مصحف ابن مسعود چنین است: «و انّ ادریس لمن المرسلین» و قول عکرمه اینست. امّا جمهور مفسّران برانند که الیاس پیغامبرى بود از بنى اسرائیل بعد از موسى و از فرزندان هارون بود، الیاس بن بشیر بن فنحاص بن العیزار بن هارون بن عمران. و قیل: هو ابن عمّ الیسع.( رشید الدین میبدی ،1371 ،‏8/ 294)
گروهى گفتند الیاس خضر است.( سورآبادی,1380، 3/ 2107) در حالى که بعضى دیگر معتقدند الیاس از دوستان خضر است، و هر دو زنده‏اند، با این تفاوت که الیاس ماموریتى در خشکى دارد، ولى خضر در جزائر و دریاها، بعضى دیگر ماموریت الیاس را در بیابانها و ماموریت خضر را در کوه‏ها مى‏دانند، و براى هر دو عمر جاودان قائلند، بعضى نیز الیاس را فرزند" الیسع" دانسته‏اند.بعضى او را نیز«یحیى» تعمید دهنده مسیح دانسته‏اند.
اما آنچه با ظاهر آیات قرآن هماهنگ است این است که این کلمه مستقلا نام یکى از پیامبران است غیر از آنها که نامشان در قرآن آمده، که براى هدایت یک قوم بت‏پرست مامور گردید، و اکثریت آن قوم به تکذیب او برخاستند، اما گروهى از مؤمنان مخلص به او گرویدند. (مکارم شیرازی، 1374، ‏19/ 144)

سرگذشت حضرت الیاس(ع) در روایات
حال ببینیم دراحادیث درباره حضرت الیاس (علیه السلام) چه آمده است . احادیثى که درباره ایشان در دست است، مانند سایر روایاتى که در باره داستانهاى انبیاست و عجایبى از تاریخ آنان نقل مى‏کند، بسیار مختلف و ناجور است . علامه طباطبایی در بیان سرگذشت این پیامبر به روایتی از کتاب بحار الانوار و آن کتاب به سند خود از صدوق، و وى به سند خود از وهب بن منبه و نیز ثعلب در عرائس از ابن اسحاق و از سایر علماى اخبار، به طور مفصل‏ نقل شده است که خلاصه ی آن ذکر میشود(طباطبایى،1417 ق ،‏17/ 16)
بعد از انشعاب ملک بنى اسرائیل، و تقسیم شدن در بین آنان، یک تیره از بنى اسرائیل به بعلبک کوچ کردند و آنها پادشاهى داشتند که بتى را به نام" بعل" مى‏پرستید و مردم را بر پرستش آن بت وادار مى‏کرد. پادشاه نامبرده زنى بدکاره داشت که قبل از وى با هفت پادشاه دیگر ازدواج کرده بود، و نود فرزند- غیر از نوه‏ها- آورده بود، و پادشاه هر وقت به جایى مى‏رفت آن زن را جانشین خود مى‏کرد، تا در بین مردم حکم براند پادشاه نامبرده کاتبى داشت مؤمن و دانشمند که سیصد نفر از مؤمنین را که آن زن مى‏خواست به قتل برساند از چنگ وى نجات داده بود. در همسایگى قصر پادشاه مردى بود مؤمن و داراى بستانى بود که با آن زندگى مى‏کرد و پادشاه هم همواره او را احترام و اکرام مى‏نمود. در بعضى از سفرهایش، همسرش آن همسایه مؤمن را به قتل رسانید و بستان او را غصب کرد وقتى شاه برگشت و از ماجرا خبر یافت، زن خود را عتاب و سرزنش کرد، زن با عذرهایى که تراشید او را راضى کرد خداى تعالى سوگند خورد که اگر توبه نکنند از آن دو انتقام مى‏گیرد، پس الیاس (ع) را نزد ایشان فرستاد، تا به سوى خدا دعوتشان کند و به آن زن و شوهر خبر دهد که خدا چنین سوگندى خورده شاه و ملکه از شنیدن این سخن سخت در خشم شدند، و تصمیم گرفتند او را شکنجه دهند و سپس به قتل برسانند ولى الیاس (ع) فرار کرد و به بالاترین کوه و دشوارترین آن پناهنده شد هفت سال در آنجا به سر برد و از گیاهان و میوه درختان سد جوع کرد. در این بین خداى سبحان یکى از بچه‏هاى شاه را که بسیار دوستش مى‏داشت مبتلا به مرضى کرد، شاه به" بعل" متوسل شد، بهبودى نیافت شخصى به او گفت:" بعل" از این رو حاجتت را برنیاورد که از دست تو خشمگین است، که چرا الیاس (ع) را نکشتى؟ پس شاه جمعى از درباریان خود را نزد الیاس فرستاد، تا او را گول بزنند و با خدعه دستگیر کنند این عده وقتى به طرف الیاس (ع) مى‏رفتند، آتشى از طرف خداى تعالى بیامد و همه را بسوزانید، شاه جمعى دیگر را روانه کرد، جمعى که همه شجاع و دلاور بودند و کاتب خود را هم که مردى مؤمن بود با ایشان بفرستاد، الیاس (ع) به خاطر اینکه آن مرد مؤمن گرفتار غضب شاه نشود، ناچار شد با جمعیت به نزد شاه برود. در همین بین پسر شاه مرد و اندوه شاه الیاس (ع) را از یادش برد و الیاس (ع) سالم به محل خود برگشت.و این حالت متوارى بودن الیاس به طول انجامید، ناگزیر از کوه پایین آمده در منزل مادر یونس بن متى پنهان شود، و یونس آن روز طفلى شیرخوار بود، بعد از شش ماه دوباره الیاس از خانه مزبور بیرون شده به کوه رفت. و چنین اتفاق افتاد که یونس بعد از او مرد، و خداى تعالى او را به دعاى الیاس زنده کرد، چون مادر یونس بعد از مرگ فرزندش به جستجوى الیاس برخاست و او را یافته درخواست کرد دعا کند فرزندش زنده شود.
الیاس (ع) که دیگر از شر بنى اسرائیل به تنگ آمده بود، از خدا خواست تا از ایشان انتقام بگیرد و باران آسمان را از آنان قطع کند نفرین او مؤثر واقع شد، و خدا قحطى را بر آنان مسلط کرد. این قحطى چند ساله مردم را به ستوه آورد لذا از کرده خود پشیمان شدند، و نزد الیاس آمده و توبه کردند و تسلیم شدند. الیاس (ع) دعا کرد و خداوند باران را بر ایشان ببارید و زمین مرده ایشان را دوباره زنده کرد.
مردم نزد او از ویرانى دیوارها و نداشتن تخم غله شکایت کردند، خداوند به وى وحى فرستاد دستورشان بده به جاى تخم غله، نمک در زمین بپاشند و آن نمک نخود براى آنان رویانید، و نیز ماسه بپاشند، و آن ماسه براى ایشان ارزن رویانید.بعد از آنکه خدا گرفتارى را از ایشان برطرف کرد، دوباره نقض عهد کرده و به حالت اول و بدتر از آن برگشتند، این برگشت مردم، الیاس را ملول کرد، لذا از خدا خواست تا از شر آنان خلاصش کند، خداوند اسبى آتشین فرستاد، الیاس (ع) بر آن سوار شد و خدا او را به آسمان بالا برد، و به او پر و بال و نور داد، تا با ملائکه پرواز کند.آن گاه خداى تعالى دشمنى بر آن پادشاه و همسرش مسلط کرد، آن شخص به سوى آن دو به راه افتاد و بر آن دو غلبه کرده و هر دو را بکشت، و جیفه‏شان را در بستان آن مرد مؤمن که او را کشته بودند و بوستانش را غصب کرده بودند بینداخت ». ( مجلسى، 1403 ق.13/393)

شیوه دعوت حضرت الیاس
محور رسالت همه ی پیامبران الهی (علیهم السلام) دعوت به توحید است وسایر مسائلی که در دعوت آنان مطرح است , نتایج توحید است . دعوت به تقوا در طلیعه هدایتهای همه انبیاست.
قرآن کریم تأکید مکررحضرت نوح (علیه السلام) (( شعرا – 110))وهود (علیه السلام) (( شعراء / 126-124))را درباره تقوا بیان می نماید .
چون تنها ره ‏توشه انسان مسافر و عبدسالک تقواست و در قرآن چیز دیگری به جز تقوا به عنوان زاد و توشه مسافر بیان نشده است ؛ « تزوّدوا فإنّ خیر الزّاد التّقوی » (بقره/197)، زیرا بهترین زادِ راه، تقواست، چنانکه اساسی‏ترین بنیان علمی و عملی است ؛ « أفمن أسّس بنیانه علی تقوی من ‏الله »( توبه / 109)بنابراین انبیا (علیهم السلام) قبل از هر چیز به تقوای توحیدی عنایت داشتند. چنانکه حضرت الیاس (علیه السلام) به قوم خود می فرماید : « ألا تتّقون»( صافات / 124)؛ چرا متقی نیستید؟
قرآن کریم درباره ی حضرت الیاس (علیه السلام ) وشیوه ی دعوت اودر سوره ی صافات می فرماید :
« وَ إِنَّ إِلْیاسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ / إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ لا تَتَّقُونَ / أَ تَدْعُونَ بَعْلاً وَ تَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخالِقِینَ / اللَّهَ رَبَّکُمْ وَ رَبَّ آبائِکُمُ الْأَوَّلِینَ » (صافات / 126-123)
والیاس از رسولان بود! به خاطر بیاور هنگامى را که به قومش گفت: «آیا تقوا پیشه نمى‏کنید؟! آیا بت «بعل» را مى‏خوانید و بهترین آفریدگارها را رها مى‏سازید؟! خدایى که پروردگار شما و پروردگار نیاکان شماست!»
براساس این آیات،رسالت حضرت الیاس ,مشتمل بر دعوت به تقوی وتوحیدونهی مردم از شرک وبت پرستی بوده است . تقواى الهى و پرهیز از گناه و ظلم و فساد، و از هر آنچه انسانیت را به تباهى مى‏کشاند.
تعبیر به «رب» (مالک و مربى) بهترین محرک براى تفکر و اندیشه است، چرا که مهمترین مساله در زندگى انسان این است که بداند از ناحیه چه کسى آفریده شده است؟ و امروز صاحب اختیار و مربى و ولى نعمت او کیست؟ به هر حال «الیاس» این قوم بت پرست را سخت نکوهش کرد، و ادامه داد: خدائى (را رها مى‏کنید) که پروردگار شما و پروردگار نیاکان شماست. «اللَّهَ رَبَّکُمْ وَ رَبَّ آبائِکُمُ الْأَوَّلِینَ»( صافات / 126)مالک و مربى همه شما او بوده و هست، اما این قوم خیره‏سر و خودخواه گوش به اندرزهاى مستدل، و هدایتهاى روشن این پیامبر بزرگ الهى فرا ندادند.
قرآن کریم، استنکاف بت پرستان راازپذیرش پیام توحیدی الیاس (علیه السلام)چنین بیان می کند : «فَکذّبوهُ فَإِنّهُم لَمُحضَرونَ»( صافات / 127) ؛ آنان الیاس راتکذیب کردند ورسالتش را نپذیرفتند , بدین جهت همه ی آنها در قیامت احضار می شوند . گرچه احضار در لغت به معنای حاضر کردن است، برای اکرام باشد یا برای تعذیب، اما در کتاب و سنت به معنای کیفر دادن و توبیخ کردن است، چنانکه درعرف هم احضار کردن، اغلب برای توبیخ و تنبیه است و همه تبهکاران برای بررسی حسابها جلب و با اجبار حاضر می‏گردند. ( جوادی 1377, 222))

اخلاق وفضائل حضرت الیاس
اخلاق وصف روح، و ادب وصف عمل است و ادب، ناشى از اخلاق مى‏باشد و ادب الهى انبیاء هیات زیباى اعمال دینى ایشان است‏ . زیبایى و حسن از مقومات معنى ادب است ؛ که این زیبایى در مجتمعات مختلف از نظر اختلافى که در مقاصد خاصه دارند مختلف و در نتیجه آداب و رسومشان نیز مختلف مى‏شود .
آداب و رسوم اجتماعى به منزله آئینه افکار و خصوصیات اخلاقى آن اجتماع است. زیرا این آداب زائیده شده مقاصد اجتماعیشان مى‏باشد و مقاصدشان ناشى از عوامل اجتماعى و طبیعى و تاریخى آنها است، شاید بعضى‏ها خیال کنند که اخلاق و آداب یکى است و حال آنکه چنین نیست، زیرا اخلاق عبارتست از ملکات راسخه در روح، و در حقیقت وصفى است از اوصاف روح، ولى آداب عبارتست از هیات‏هاى زیباى مختلفى که اعمال صادره از آدمى متصف بدان مى‏گردد .
اعمال آدمى نحوه صدورش بستگى به صفات مختلفه روحى دارد و مطلوب نهایى انسان در زندگى همان چیزى است که ادبش را در رفتار مشخص ساخته و برایش خط مشى ترسیم مى‏کند که در کارهایى که به منظور رسیدن به آن مطلوب انجام مى‏دهد از آن خط مشى تعدى نمى‏کند.
بنا براین، ادب الهى که خداى سبحان انبیاء و فرستادگانش را به آن مؤدب نموده،همان هیأت زیباى اعمال دینى‏ایست که ازغرض وغایت دین حکایت مى‏کند و آن غرض عبودیت و بندگى است.( طباطبایى،1417 ق،6/ 256)) پس یکى از شرائط تربیت صحیح این است که مربى اوصافى را که به شاگرد پیشنهاد و سفارش مى‏کند باید به همان جورى که مى‏خواهد شاگرد داراى آن اوصاف و متلبس به آن باشد خودش ملبس باشد، آرى عادتا محال است مردى ترسو شاگردى شجاع و دلیرى بى باک تربیت کند و یا مکتبى که مکتب دارش لجوج و متعصب است دانشمندى آزاده در آرا و نظریات علمى بیرون دهد، خداى تعالى در این باره مى‏فرماید:« أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُم »( (بقره/44)) و نیز از قول حضرت شعیب (ع) حکایت نموده مى‏فرماید:
« وَ ما أُرِیدُ أَنْ أُخالِفَکُمْ إِلى‏ ما أَنْهاکُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِیدُ إِلَّا الْإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ"». و من نمى‏خواهم خود مرتکب شوم چیزهایى را که شما را از آن نهى مى‏کنم، من غرضى جز اینکه شما را بقدر طاقتم اصلاح کنم ندارم. (هود/88)
و همچنین آیات دیگر، براى خاطر همین بود که گفتیم معلم و مربى خودش باید به مواد تعلیمى و تربیتى خود عمل کند.( طباطبایى،1417 ق ، ج‏6/ 259)
در اینجا به بیان اخلاق و فضائل حضرت الیاس (علیه السلام) که در قرآن کریم به آن اشاره شده است؛می پردازیم.
1-صالح بودن
قرآن حضرت الیاس را از شایستگان و صالحان معرفی می نماید وایشان را در ردیف زکریا و عیسی و یحیی ـ علیهم السلام –به عنوان انسانی صالح ذکر می کند و می فرماید:
« وزَکَرِیَّا وَ یَحْیى‏ وَ عِیسى‏ وَ إِلْیاسَ کُلٌّ مِنَ الصَّالِحِینَ »( انعام / 85) ؛ « زکریّا و یحیى و عیسى و الیاس همه از نیکوکارانند . »
2- جاودانگی نام وی برای آینده گان
در آیه 129 سوره ی صافات به پاس اخلاص وی در دعوت به توحید ؛خدای متعال درمورد ایشان می فرماید: « وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ » ؛ « و براى او در [میان‏] آیندگان [آوازه نیک‏] به جاى گذاشتیم.»
3-نیکوکاری
خدای متعال در آیات شریفه ، حضرت الیاس (علیه السلام) را در زمره محسنین برمی شمارد و نیکوکاری ایشان از ناحیه ی خدا اینگونه معرفی می شود :
« سَلامٌ عَلى‏ إِلْ‏یاسِینَ / اِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ »( صافات / 130) ؛ « سلام بر الیاس ، ما این گونه نیکوکاران را پاداش مى‏دهیم! » .

4- بندگی و مومن بودن
خداوند حضرت الیاس (علیه السلام) رادرآیات کریمه ، به برترین فضیلت که همان رسیدن به مقام عبودیت و بندگی است ، متصف می نماید ؛و درنهایت ایشان را در شمار افراد مومن معرفی می کند .
« إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِینَ » (صافات /132)؛ « او از بندگان با ایمان ما بود. »
همین مومن بودن ,عاملی موثر در جاودان ماندن نام وی درمیان آیندگان است .


آیا الیاس همان ادریس است؟
با توجه به اینکه قرآن به بیان جزئیات رخدادهاى تاریخى نمى‌پردازد، درباره زمان، مکان، نسب و برخى دیگر از ویژگیهاى الیاس نمى‌توان از مستند قرآنى کمک گرفت؛ اما در منابع اسلامى دیدگاههاى گوناگونى در این باره وجود دارد؛ که ما در این جا به بیان دیدگاه مشهور ونقد آن می پردازیم .
عبد اللَّه مسعود گفت: الیاس، ادریس است او را دو نام است همچون یعقوب که او را دو نام است: اسرائیل و یعقوب. و در مصحف ابن مسعود چنین است: «و انّ ادریس لمن المرسلین» و قول عکرمه این است.( رشید الدین میبدی ، 8/ 295)
در اینجا به نقد این نظریه می پردازیم.
وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ کُلاًّ هَدَیْنا وَ نُوحاً هَدَیْنا مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ وَ أَیُّوبَ وَ یُوسُفَ وَ مُوسى‏ وَ هارُونَ وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ وَ زَکَرِیَّا وَ یَحْیى‏ وَ عِیسى‏ وَ إِلْیاسَ کُلٌّ مِنَ الصَّالِحِینَ (انعام/85-84)
« و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم، و همه را به راه راست درآوردیم، و نوح را از پیش راه نمودیم، و از نسل او داوود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسى و هارون را [هدایت کردیم‏] و این گونه، نیکوکاران را پاداش مى‏دهیم. و زکریّا و یحیى و عیسى و الیاس را که همه ازشایستگان بودند.»
به دلیل بازگشت ضمیر «مِن ذُرّیَّتِه» به «ابراهیم» یا «نوح»، الیاس نواده یکى از این دو پیامبر به شمار مى‌رود، در حالى‌که بیشتر مفسّران، ادریس را از اجداد نوح دانسته‌اند.( آلوسی ، 1415 ق، 4/201)
بر طبق آیات 57-58 در سوره مریم خداوند می فرماید :
« وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِدْرِیسَ إِنَّهُ کانَ صِدِّیقاً نَبِیًّا وَ رَفَعْناهُ مَکاناً عَلِیًّا »
خداوند ادریس را به عالم بالا برد . عارف نامدار، جناب ابن عربی بر این باور است که ادریس (علیه السلام) هنوز زنده است و در آسمان چهارم به سر می برد و معنای (رَفَعْناهُ مَکاناً عَلِیًّا) را در آیه شریفه ارتفاع به آسمان چهارم می‏داند و خصوصیت آسمان چهارم را این می‏داند که قلب همه آسمانها بوده و جایگاه آفتاب است . (ابن عربی،1422 ق ، ‏2/11)
ادریس جد نوح بود و به شریعت آدم دعوت میکرد و در زمان حضرت آدم بدنیا آمد چون آدم تا زمان ولادت نوح حیات داشت و خداوند ادریس را برد بآسمانها در بهشت و پس از ظهور حضرت بقیة اللَّه از یاوران آن حضرت می شود .( طیب، ،1378،11/ 186)
قول ابن مسعود بسیار بعید است زیرا هم تواریخ اسلامى و هم کتب مقدسه یهود گواهى میدهند که حضرت ادریس صدها سال قبل از الیاس میزیسته است .( کاشانی ،1336،8/20)
گرچه طبق بعضی از اقوال الیاس ـ علیه السلام ـ همان ادریس، یا خضر یا ایلیا است، ولی از ظاهر آیات قرآن استفاده می‎شود که او به طور مستقل، یکی از پیامبران است.
درباره پدر و اجداد حضرت الیاس آرای گوناگونی مطرح شده است که در اینجا به نظر مشهور اشاره می‌شود: وی از ذریه حضرت ابراهیم می‌باشد و آیه قرآن نیز این مطلب را تایید می‌کند: « و تلک حجتنا ءاتیناها ابراهیم علی قومه ... و من ذریته ... و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس». (انعام /آیات 85-83)


آل یاسین در قرآن چه کسانی هستند؟
خدای متعال در آیه 130 از سوره مبارکه صافات ، بعد از بیان آیات مربوط به حضرت الیاس می فرماید : « سَلامٌ عَلى‏ إِلْ‏یاسِینَ »؛ سلام و درود بر ال یاسین .
تعبیر به «الیاسین» به جاى« الیاس» یا به خاطر این است که ال یاسین لغتى در واژه «الیاس» بود، و هر دو بیک معنى است، و یا اشاره به الیاس و پیروان او است که به صورت جمعى آمده است . (مکارم شیرازی ،1374،19/142)
مفسران و مورخان در مورد «ال یاسین» نظرات متفاوتى دارند:
بعضى آن را لغتى در الیاس مى‏دانند، یعنى همانگونه که فى المثل «میکان» و«میکائیل» دو تعبیر از آن فرشته مخصوص است و«سینا» و«سینین» هر دو نام براى سرزمین معروفى است، «الیاس» و«الیاسین» نیز دو تعبیر از این پیغمبر بزرگ است .
بعضى دیگر آن را جمع مى‏دانند به این ترتیب که «الیاس» با یاء نسبت همراه شده، و«الیاسى» شده، و بعد با یاء و نون جمع بسته شده و«الیاسیین» گردیده و پس از تخفیف «الیاسین» شده بنا بر این مفهومش کلیه کسانى است که به الیاس مربوط بودند و پیرو مکتب او شدند. (همان)
نکته‏اى که در اینجا باید مورد توجه قرار گیرد، این است که در بسیارى از تفاسیر حدیثى نقل شده که سند آن به ابن عباس برمى‏گردد.ابن عباس» می گوید: مراد از «ال یاسین» آل محمد (ص) است و «یاسین» یکى از نامهاى پیغمبر است.کسى که این کلمه را «الیاسین» متصل خوانده گوید مراد از آن «الیاس» و پیروان او مى‏باشد.و گفته شده که « یس » نام سوره مى‏باشد گویا که خداوند فرموده است:سلام بر آن که به کتاب خداوند و به قرآن که « یس » است ایمان آورد.( .( طبرسى،1372ش.8/71)
سدى از ابى مالک که یکى از روات عامه است نقل نموده که مراد «یس» حضرت محمد صلّى اللّه علیه و اله، و از آل، اهل بیت او مرادند .( حسکانی , 1411.ق, ‏2/ 165)
سفیان ثورى از ابن عباس نقل نموده که به لغت سریانى (یس) یا انسان است، و مراد از یا انسان «یا محمد صلّى اللّه علیه و اله» و مراد آل یس، اهل بیت آن حضرت است.(همان/169)
و در کتاب عیون از امام رضا (ع) روایت شده , که درباره آیه«سلام على آل یس» فرمود:«یس» رسول خدا (ص) است. و آل یس ما هستیم.( قمی, 1380ش, 1/ 487)
نام پدر الیاس یاسین بوده و بنابراین سلام بر آل یس اگر چه مرادهم آل پیغمبر ما باشد ذکر خیرى است از او و پدرش که هم نام با پیغمبر خاتم بوده علاوه بر آنکه چون او پیغمبر مرسل و زنده است بسیار مناسب است که خدا او را هم از آل پیغمبر خاتم حساب فرموده باشد چنانچه سلمان که یکى از اهل ایمان کامل بود از اهل بیت محسوب شد و شاید اشاره باین نکته باشد آیه اخیره که فرموده: إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِینَ یعنى او چون داراى ایمان کامل بود به این مقام رسید که از آل محمد صلّى اللّه علیه و اله و سلّم محسوب شد.( ثقفی تهرانی، ،1398.ق، ‏4/ 447)
نکته مهم این است که تعبیر ال یاسین به آل یاسین یعنی آل محمد –اگر نسبتش به امام- علیه السلام –باشد، قابل خدشه نمی باشد ، احتمالا این تعبیر از قبیل تاویل و بطن باشد والّا ازنظر تنزیل وظاهر آیه شریفه این تفسیر بعید به نظر می رسد ، زیرا:
اگردلیل صحّت « آل یاسین » رسم المصحف آن باشد، پس باید بگوییم :« یاسین » دراین آیه,غیراز (یس) در سوره ی مبارکه یس است ,زیرا رسم الخط آن دو باهم متفاوت است .
در آیات قبل درباره ی نوح و ابراهیم وموسی وهارون علیهم السلام بوده است وخداوند در آخر هر قسمت برآن انبیاء –علیهم السلام –درود فرستاده است ,دراین قسمت نیز نظم آیات حکم می کند که سلام برالیاس باشد نه دیگری.
در آیه قبل از این آیه می فرماید: « وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ » ومراد از ضمیر« هِ » در« عَلَیْهِ »بلا شک حضرت الیاس است . کما اینکه در مورد حضرت نوح وموسی وهارون- علیهم السلام – عین همین تعبیر بکار رفته است . (قمی, ,پیشین ,ص488)
«سلام علی ال یاسین» درباره ی الیاس است که به سبب بهره مندی وی از مقام احسان وعبودیت وایمان، چنین تحّیت ودرودی نثارش شده است. قرائن روشنى در خود قرآن است که همان معنى را تایید مى‏کند که منظور از «الیاسین» همان «الیاس» است، زیرا بعد از آیه «سَلامٌ عَلى‏ إِلْ‏یاسِینَ» به فاصله یک آیه مى‏گوید:« إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِینَ »( صافات / 132) ؛ «او از بندگان مؤمن ما بود». بازگشت ضمیر مفرد به «الیاسین» دلیل بر این است که او یک نفر بیشتر نبوده، یعنى همان الیاس.
دلیل دیگر اینکه آیات چهارگانه‏اى که در پایان ماجراى الیاس بود ، عینا همان آیاتى است که در پایان داستان نوح و ابراهیم و موسى و هارون بود، و هنگامى که این آیات را در کنار هم قرار مى‏دهیم مى‏بینیم سلامى که از سوى خدا در این آیات ذکر شده، به همان پیامبرى است که در صدر سخن آمده است.«سَلامٌ عَلى‏ نُوحٍ فِی الْعالَمِینَ» (صافات / 79)« سَلامٌ عَلى‏ إِبْراهِیمَ »( صافات / 109)، «سَلامٌ عَلى‏ مُوسى‏ وَ هارُونَ»( صافات / 120) بنا براین در آیه شریفه« سَلامٌ عَلى‏ إِلْ‏یاسِینَ »هم سلام بر الیاس خواهد بود.

نتیجه
باتوجه به ظاهر آیات قرآن کریم نام حضرت الیاس در یک جابه عنوان انسانی شایسته در ردیف زکریا و عیسی و یحیی ـ علیهم السلام ـ ذکر شده است و در جاهای دیگر به عنوان پیامبر مرسل یاد شده است .
گرچه طبق بعضی از اقوال الیاس ـ علیه السلام ـ همان ادریس، یا خضر یا ایلیا است، ولی از ظاهر آیات قرآن استفاده می‎شود که او به طور مستقل، یکی از پیامبران است ؛ که آیات شریفه ، رسالت حضرت الیاس را مشتمل بر دعوت به تقوی وتوحید ونهی مردم از شرک وبت پرستی بیان می نماید .
«سلام علی ال یاسین» درباره ی الیاس است که به سبب بهره مندی وی از مقام احسان وعبودیت وایمان، چنین تحّیت ودرودی نثارش شده است. قرائن روشنى در خود قرآن است که همان معنى را تایید مى‏کند که منظور از «ال یاسین» همان «الیاس» است .
نکته مهم این است که تعبیر ال یاسین به آل یاسین یعنی آل محمد –اگر نسبتش به امام- علیه السلام –باشد، قابل خدشه نمی باشد ، احتمالا این تعبیر از قبیل تاویل و بطن باشد والّا ازنظر تنزیل وظاهر آیه شریفه این تفسیر بعید به نظر می رسد.


منابع وماخذ
قرآن کریم
-1- آلوسى سید محمود، روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم، دارالکتب العلمیه - بیروت، چاپ اول، 1415 ق
2- ا ابن عربى ابو عبدالله محیى الدین محمد، تفسیر ابن عربى، دار احیاء التراث العربى - بیروت، چاپ اول، 1422 ق
3- ثقفى تهرانى محمد، تفسیر روان جاوید، انتشارات برهان - تهران، چاپ سوم، 1398 ق
4- جوادی آملی ,عبدالله؛تفسیر موضوعی قرآن کریم (سیره یپیامبران (علیهم السلام) در قرآن ,قم1377,مرکز نشر اسراء, ج6-
5- حسکانى عبید الله بن احمد، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، سازمان چاپ وانتشارات وزارت ارشاد اسلامى - تهران، چاپ اول، (1411 ق)
6- رشیدالدین میبدى احمد بن ابى سعد، کشف الأسرار و عدة الأبرار، انتشارات امیر کبیر - تهران، چاپ پنجم، 1371 ش
7- سور آبادى ابوبکر عتیق بن محمد، تفسیر سور آبادى، فرهنگ نشر نو - تهران، چاپ اول، 1380 ش
8- طباطبایى سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسین حوزه علمیه قم - قم، چاپ پنجم، 1417 ق
9- طبرسى فضل بن حسن، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، انتشارات ناصر خسرو - تهران، چاپ سوم، 1372 ش ج8
10-طیب سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات اسلام - تهران، چاپ دوم، 1378 ش
11-غیاثی کرمانی ،سید محمدرضا؛پزوهش های قرآنی علامه شعرانی در تفاسیر مجمع البیان,روض الجنان ومنهج الصادقین ,قم ,1385,دفتر تبلیغات اسلامی حوزه ی علمیه ی قم .موسسه ی بوستان کتاب ,ج 3
12- قمی,ابی جعفرمحمدبن علی بن حسین(شیخ صدوق) عیون الاخبار الرّضا(ع),ترجمه ی حمیدرضامستفیدوعلی اکبر غفاری,تهران 1380ش,دارالکتب الاسلامیه ،چاپ اول ,ج1
13-- کاشانی،ملافتح الله، تفسیر منهج الصادقین فی إلزام المخالفین ،تهران ،1336.ش،کتابفروشی محمد حسن علمی ، ج‏8
14- مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار (ط - بیروت) - بیروت، چاپ: دوم، 1403 ق.
15- مکارم شیرازى ناصر، تفسیر نمونه، دار الکتب الإسلامیة - تهران، چاپ اول، 1374 ش