تاریخ نگارش : هفدهم ارديبهشت 1391
چند راهکار برای دستیابی به توبه واقعی
حاجیه تقی زاده فانید
جاذبه قرآن کریم

یکی دیگر از راهکارهای دستیابی به حالت توبه، استفاده از جاذبه قرآن کریم است. آیات نورانی قرآن کریم، از لطافت خاصی برخوردار است. الفاظ قرآن جاذبه دارد و اثرات سازنده ای در سلوک معنوی آدمی خواهد داشت.
کلید واژه : توبه واقعی
جاذبه قرآن کریم

یکی دیگر از راهکارهای دستیابی به حالت توبه، استفاده از جاذبه قرآن کریم است. آیات نورانی قرآن کریم، از لطافت خاصی برخوردار است. الفاظ قرآن جاذبه دارد و اثرات سازنده ای در سلوک معنوی آدمی خواهد داشت.
« قد جاءکم من الله نور و کتاب مبین یهدی به الله من اتبع رضوانه سبل السلام ویخرجهم من الظلمات الی النور باذنه ویهدیهم الی صراط مستقیم»( حقا که برای شما از جانب خداوند نور و کتابی روشن و روشنگر آمده است خداوند به وسیله آن، کسانی را که از رضای او پیروی کنند، به راه های سلامت هدایت می کند و آنها را به توفیق خود از تاریکی ها به سوی نور بیرون می آورد و به راه راست هدایت می کند).
انس با آیات بینات قرآن کریم برای طی کردن مسیر پرفراز و نشیب حرکت به سوی خدای سبحان بسیار راهگشاست. ولی آنچه در این مبحث مهم است اینکه انسان باید مراقب باشد تا در فرصت های رحمانی، بتواند بهره لازم را از جاذبه قرآن کریم ببرد. گاهی شنیدن یک آیه از قرآن، آدمی را بیدار می کند و او را به منزل توبه می رساند. فقط کافی است لجاجت را کنار بگذارد و گوش دل به آیه شریفه بسپارد.
فضیل عیّاض، یک دزد طاغی بود ولی جاذبه ی قرآن کریم او را به سوی رحمت پروردگار متعال بازگرداند. گناهان بزرگی مرتکب شده بود ولی به یک باره تغییر یافت و جزو اولیاء الله شد. شبی به نیت دزدی از خانه بیرون رفت، روی یکی از پشت بام ها پیرمردی قرآن می خواند که به این آیه رسید: « الم یان للذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله؟( آیا وقت آن نرسیده که دل های آنان که ایمان آورده اند، به یاد خدا خاشع شود؟).
فضیل این آیه را شنید و با خود گفت: آیا وقت آن نرسیده که دست از طاغیگری و دزدی برداری؟ آیا وقت آن نرسیده که خانه دلت برای پذیرش حق آماده شود؟ ناگهان به خود جواب داد: آری وقت آن رسیده است و با اینکه زمینه دزدی و گناه برای او فراهم بود، از همان جا برگشت، متلاطم شد، توبه کرد و در زمره اولیاء الله درآمد.

جاذبه اهل بیت

تمسک به عترت طاهرین و انس با فرامین و دستورات اهل بیت(ع)، به طور کلی در پیشبرد اهداف عالیه سیروسلوک، تأثیرات بسزایی دارد. افراد بسیاری در طول تاریخ بوده اند که ضمن مودت ورزیدن به حضرات معصومین، از فرامین آنان تبعیت و کردار خود را به آن ذوات مقدّس شبیه کرده اند و براین اساس، فیض رحمانی حق تعالی شامل حال آنان شده و توانسته اند منازل هفتگانه سیروسلوک را بپیمایند و به لقاء الله نائل شوند. سلمان فارسی و میثم تمار دو نمونه از مصادیق این مدعا هستند و با اینکه هر دو پیرمرد بودند، طی چندسال شاگردی خدمت پیامبراکرم(ص) یا امیرالمومنین علی(ع)، به مقامات والای عرفانی دست یافتند.
اما آنچه اکنون مورد بحث ماست، اینکه چهارده معصوم(ع) نیز مانند قرآن کریم، جاذبه دارند و اگر سالک بتواند از این جاذبه بهره کافی ببرد، براحتی منزل توبه را پشت سرخواهد گذاشت. افراد بسیاری درطول تاریخ بوده اند که در زمان حضور ائمه طاهرین(ع) یا حتی درزمان غیبت، توانسته اند با یک نظر ولایی آن ذوات مقدس، بیدارشوند و کردار خویش را اصلاح کنند و به سوی حق تعالی بازگردند، هرچقدر هم که در گذشته بسیار گناهکار بوده باشند.
بُشر حافی یکی از این افراد است. انسان گناهکاری که منزلش محل تجمّع افراد لاابالی بود و دائماً مشغول فسق و فجور بودند. همیشه صدای لهو ولعب و موسیقی از بیرون خانه به گوش می رسید و مومنان را آزار می داد. روزی امام هفتم در حال عبور از مقابل منزل او بودند. صدای موسیقی را شنیدند. اتفاقاً همان موقع، خدمتکار بشرحافی برای کاری به در منزل آمد. حضرت موسی بن جعفر(ع) از فرصت استفاده کرد و پرسیدند: صاحب این خانه آزاد است یا بنده؟ گفت آزاد است. فرمودند: آزاد است که چنین می کند و الا اگر بنده خدا بود، خانه او چنین نبود. اشاره به اینکه از تقیّد به دین و ظواهر شرع، آزاد است. همین جمله را فرمودند و رفتند. خدمتکار به داخل خانه برگشت و ماجرا را برای بُشر حافی شرح داد. فرمایش امام هفتم، مانند جرقه ای در وجود بُشر، سراسر وجود او را مشتعل کرد. او در همان لحظه به خود آمد و پا برهنه به دنبال آن امام بزرگوار دوید تا آن حضرت را پیدا کرد. به دست و پای ایشان افتاد و گفت: آقا غلط کردم، آقا پشیمانم و می خواهم بنده شوم، همان بنده ای که شما می خواهید، و براستی بنده حقیقی خداوند شد. یعنی در اثر تذکر امام زمان خویش بیدار شد، توبه واقعی کرد و در راه افتاد و راه را ادامه داد تا به مقصد رسید. جاذبه امام(ع) او را به مقامی رساند که نه فقط گناهان او بخشیده شد، بلکه در زمره اولیاء الله درآمد و حتی از او خرق عادت هم نقل کرده اند.
هر انسانی، هرچقدر هم عاصی و گناهکار باشد، می تواند با پیمودن این راه، جزو اولیاء الله بشود. البته باید توجه داشت که گذشتن از منزل دوم، به حالت قصور و تقصیر و شرمندگی نزد خداوند نیاز دارد. اما اگر کسی واقعاً این حالت را پیدا کند و از این منزل بگذرد، سعادت دنیا و آخرت نصیب او می شود.

توجه به عتاب اولیای الهی

ارتباط با بزرگان دین و اولیای الهی نیز در سیر وسلوک، اثرات سازنده فراوانی دارد. انس با مراجع تقلید و علمای ربانی، خود به خود آدمی را در راه می اندازد و مهمتر اینکه در راه نگاه می دارد. کسی که با روحانیت و علمای وارسته مأنوس است، به صورت ناخودآگاه تقیّد به ظواهر شرع دارد و از بسیاری از گناهان که موجب سقوط و تباهی انسان می شود، دوری می گزیند.
افزون بر این، گاهی نگاه نافذ و عتاب آلود یک مرجع دینی یا یکی از اولیاء الله، آدمی را بیدار می کند و به منزل توبه می رساند و این، از الطاف خفیه خداوند است و توجه به آن می تواند حالت توبه را در انسان پدید آورد. الطاف خفیه خداوند بسیار بیشتر از الطاف جلیّه ذات باری تعالی، برای پیشرفت سیر و سلوک انسان مفید و مؤثراست و عتاب اولیای الهی نیز از الطاف خفیّه به شمار می رود. بنابراین سالک باید خود را در معرض بزرگان دین و اولیای الهی قرار دهد تا گاهی یک نگاه نافذ یا یک توصیه و نصیحت و یا یک عتاب از جانب آن بزرگواران، او را متنبّه و بیدار کند و مقدّمات توبه او را فراهم آورد.
مرحوم آیت الله العظمی آخوند همدانی، از جمله علمای ربانی و دارای نگاه و کلام نافذ بوده اند. نگاه نافذ آن عالم وارسته و کلام تأثیرگذار ایشان، عبدفرّار را که یک مرد زورگو و لاابالی بود و همه از او وحشت داشتند، به منزل توبه رسانید و او را سعادتمند کرد.
خلاصه داستان عبد فرّار این است که مرحوم آخوند همدانی در راه به عبد فرّار برخورد کرد و به او گفت: کیستی؟ گفت من عبد فرّار هستم. مرحوم آخوند از این جمله استفاده کرد و همراه با نگاه تندی گفت:«افررت من الله او من رسوله؟»( آیا از خدا فرار کرده ای یا از رسول خدا؟). همین یک جمله موجب شد جاذبه حق تعالی او را تسخیر کند و توفیق بازگشت به سوی خدا را بیابد و در حالی که مرتّب جمله مرحوم آخوند را تکرار می کرد، به خانه اش رفت و دق کرد و مرد. تذکر و نگاه عتاب آمیز آن ولی خدا، او را بیدار کرد، تا جایی که ازگذشته خود شرمسار شد و توبه حقیقی کرد و در یک شب، تمام منازل سیر و سلوک را طی کرد تا به مقصد رسید و از دنیا رفت.
فردای آن روز مرحوم آخوند به شاگردان خود که منتظر درس گفتن ایشان بودند، گفت: یکی از اولیای خدا از دنیا رفته است. امروز به تشییع جنازه او می رویم. گفته شده است که او را غسل و کفن کردند و همراه با شاگردان خود و علما و فضلای حوزه علمیه نجف، در تشیع و تدفین وی شرکت کردند.
در این مجال، تذکر یک نکته ضروری به نظر می رسد و آن اینکه اگر انس با علمای ربّانی و احترام به آن بزرگواران، در پیشرفت سیر وسلوک اثرات سازنده دارد، بی احترامی و توهین به آنان نیز تأثیرات مخرب و فوق العاده مضرّی برای سیر و سلوک و حتی برای حسن عاقبت خواهد داشت: « من اکرم فقیها مسلما لقی الله یوم القیامه و هو عنه راض و من اهان فقیها مسلماً لقی الله یوم القیامه و هو علیه غضبان» این روایت شریف می فرماید: اگر کسی احترام فقیه مسلمان را نگاه بدارد و او را تکریم کند، در روز قیامت خداوند را ملاقات می کند، در حالی که از بنده خود راضی است. و اگر کسی به عالمی توهین و پشت سر او غیبت کند، به او تهمت بزند و یا حتی در مواقعی که لازم است، از آن عالم دفاع نکند، در روز قیامت خداوند را در حالی که از این بنده غضبناک است ملاقات می کند و معلوم است غضب خداوند در روز قیامت، راهی بجز جهنم و عذاب، به روی انسان نمی گشاید.
اهانت به مراجع تقلید و علمای ربانی، غیبت و نسبت دروغ دادن به آنان، نه تنها آدمی را از وادی سیر و سلوک خارج می سازد، بلکه مانع بزرگی برای عاقبت به خیری و موفقیت در زندگی محسوب می شود. این حقیقت کراراً به تجربه اثبات شده است.
مرحوم آیت الله العظمی وحید بهبهانی که عمر خویش را در حوزه های علمیه بهبهان، اصفهان، کرمانشاه، کربلا و نجف اشرف صرف کرده و در تمام طول عمر خویش با زحمات و معضلات فراوان، با افکار و اعمال افراطی و منحرف مبارزه کرده است، در کتاب«فوائد الحائریه» توصیه مهمی خطاب به طلاب علوم دینی دارد. این توصیه که حاصل سال ها کسب تجربه و مشاهدات عینی آن عالم بزرگوار است، برای همگان مفید و قابل استفاده است. می فرماید: « مراقب باشید احترام علمای دینی را حفظ کنید و از آنان- حتی از قبورآنان - بهره بگیرید که ارتباط و تماس نفوس ضعیفه با نفوس آنان در ابتدای راه، مؤثرتر از ارتباط این نفوس با نفوس قویّه (6) است».
بعد می فرماید: «ایاک، ثم ایاک، ثم ایاک؛ برحذر باش، برحذرباش، برحذرباش، که جسارتی به علما نکنی، زیرا اگر کسی به علما و فقها بی احترامی کند، عاقبت به خیر نمی شود و زندگی او در « وادی تیه» واقع می شود». یعنی مثل کسی که دربیابان گرم و بی آب وعلف، راه را گم کرده است، در زندگی سرگردان می شود و راه به جایی نمی برد و در مقابل، کسانی که مقیّد به محترم داشتن مراجع تقلید و علمای ربانی هستند در صراط مستقیم و در مسیر هدایت واقع می شوند.
بنابراین هیچ کس حق ندارد برای پیشبرد اهداف سیاسی یا حتی اهداف دینی، به یک عالم ربّانی اهانت کند که چنین اهانتی او را در ورطه غفلت می اندازد و آینده وی را تباه می کند.

دوری از رفیق بد، محیط بد و مجالس ناباب

یکی از موانع اصلاح و هدایت آدمی و یکی از عوامل بسیار مؤثر در ضلالت و گمراهی نوع بشر، همنشینی و معاشرت با رفیق بد و افراد معصیت کار است. محیط زندگی و محیط کار انسان و نیز مجالسی که در آن حضور می یابد، در رشد معنوی یا سقوط وی تأثیر بسزا دارد، اگر آن محیط، مجالس و افراد تشکیل دهنده آنها از فضائل اخلاقی و انسانی برخوردار باشند، انسان را به سوی هدایت و رستگاری سوق می دهند و ناگفته پیداست که رفیق بد، محیط عاری از اخلاق و مجالس ناباب تا چه اندازه می تواند در تخریب شخصیت انسان مؤثر باشد.
از این رو گفته می شود یکی از راهکارهای رسیدن به حالت توبه، معاشرت و همنشینی با افراد صالح و شایسته و اهل معرفت است.
وقتی انسان با افراد دیندار متقی و کسانی که به ظواهر شرع مقدس تقیّد دارند، معاشرت و همنشینی داشته باشد و در مجالس مذهبی شرکت کند، علاوه بر اینکه خود به خود از عملکرد افراد پیرامون خویش سرمشق می گیرد و از گناه دوری می گزیند، از گذشته خویش نیز پشیمان خواهد شد و در مقایسه عملکرد قبلی خود با کردار و گفتار اهل تقوا، در می یابد که چه گناهکار همنشین باشد و در مجالس اشخاص معصیت کار رفت وآمد داشته باشد، خود را نسبت به آنان شایسته می بیند و می پندارد که گناهی در زندگی مرتکب نشده است و در مقایسه با رفقای خود عملکرد خویش را بسیار مثبت ارزیابی می کند. از این رو احساس نمی کند نیاز به توبه و بازگشت به سوی خداوند تبارک و تعالی دارد و توبه نمی کند و همواره به توجیه گناهان می پردازد که این توجیه، خود، ساخته و پرداخته مکر شیطان و سرآغاز گمراهی بزرگتری است چنین کسی موفق به توبه نمی شود و به سعادت و رستگاری دست نخواهد یافت.
انتخاب همنشین در فرهنگ قرآن و عترت از اهمیت ویژه ای برخوردار است. آیات نورانی قرآن کریم و روایات شریف اهل بیت(ع) درموارد متعددی برانتخاب همنشین و همراه صالح و شایسته و مجالست و مؤانست با اهل تقوا تأکید کرده اند و آدمی را از همنشینی با افرادی که با قرآن و عترت و اخلاق و فضایل انسانی سروکار ندارند برحذر داشته اند.
قرآن کریم یادآور می شود که گروهی از کسانی که در قیامت به صف محشر وارد می شوند، به اندازه ای ناراحت و پشیمان هستند که پشت دست خود را می گزند و حسرت می خورند و می گویند: ای کاش ما رفیقانی انتخاب کرده بودیم که در مسیر قرآن و عترت گام برمی داشتند؛ ای کاش با جلسات مذهبی و با مسجد و روحانیت انس می گرفتیم و به مجالس گناه راه نمی یافتیم؛ ای کاش رفیق بد و گناهکار انتخاب نمی کردیم؛ ای کاش با کسانی که تابع شیطان هستند رفت و آمد نمی کردیم و تابع آنان و شیطان نمی شدیم: «و یوم یعض الظالم علی یدیه یقول یا لیتنی اتخذت مع الرسول سبیلا، یا ویلتی لیتنی لم اتخذ فلاناً خلیلاً، لقد اضلنی عن الذکر بعد اذ جاءنی و کان الشیطان للانسان خذولا»( و به یاد آر روزی که ستمگر پشت دست های خود را به دندان می گزد و می گوید: ای کاش همراه پیامبر راهی را ( به سوی خدا) پیش می گرفتم، ای وای بر من! کاش فلانی را ( که سبب انحراف من شد) دوست نمی گرفتم، حقا که مرا از یاد خدا( یا پیامبر و قرآن) پس از آنکه به من رسیده بود منحرف کرد. و شیطان همواره انسان را خوار می کند).
از این آیات بخصوص از صراحت قرآن کریم درخصوص اینکه انتخاب رفیق بد موجب گمراهی انسان می شود و او را در قیامت خوار و سرافکنده می کند نمی توان گذشت.
افرون بر این، پیامبر اکرم(ص) که رحمه للعالمین است و در دنیا و آخرت از هیچ تلاشی برای هدایت انسان ها فروگذار نمی کند و در سرای آخرت در محضر پروردگار متعال شفیع بندگان می شود تا مورد رحمت و مغفرت الهی واقع شوند، در محضر خداوند متعال چنین انسانی را مؤاخذه می فرماید و نزد خداوند از او شکایت می کند و می گوید: خداوندا!این قوم( امت من از زمان بعثت تا آخر دنیا) ، قرآن را به کناری نهاده بودند و به آن عمل نمی کردند: «و قال الرسول یا رب ان قومی اتخذوا هذا القرآن مهجوراً».
خداوند متعال در آیه بعد، از چنین بندگانی به عنوان «دشمنان پیامبران خویش» یاد می کند و می فرماید: و کذلک جعلنا لکل نبی عدوا من المجرمین و کفی بربک هادیا و نصیراً»( واین گونه برای هرپیامبری دشمنانی از گنهکاران قرار دادیم( به واسطه خلق هوای نفس در انسان، و آزاد گذاشتن شیطان در وسوسه او، و بودن دعوت انبیا برخلاف میل آنان سبب دشمنی آنها شدیم) و همین کافی است که پروردگارت هدایت کننده و یاور توست).
امیرالمؤمنین علی(ع) می فرماید: وای به حال کسانی که در روز قیامت شفیع آنان دشمن آنان باشد. یعنی پیامبراکرم(ص) که در قیامت از همه شفاعت می کند، از چنین افرادی شکایت و از آنان بازخواست می کند.
کسی که قرآن و دستورات انسان ساز آن کتاب نورانی را به کناری بنهد و از سیره اهل بیت(ع) نیز تبعیت نکند، روز قیامت باید پشت دست خود را بگزد و جزع و فزع کند و مرتب بگوید: ای کاش این چنین عمل نمی کردم. ولی افسوس که گفتن «ای کاش» در آن موقعیت سودی به حال و روز وی نمی بخشد و هیچ یاری کننده ای نخواهد داشت.
متابعت از شیطان درون« هوای نفس» و از شیطان برون« وسوسه های ابلیس و افراد ناباب»، آدمی را اینچنین بدبخت و شقاوتمند می کند. مخصوصاً اگر آن متابعت به طور عادت صورت پذیرد و ملکه شود که قرآن شریف آن را شرک عملی می داند. چنانکه می فرماید:« افرایت من اتخذ الهه هواه»(آیا دیدی کسی را که هوای نفس خویش را به عنوان خدای خود گرفته است؟) یا می فرماید:«الم اعهد الیکم یا بنی ادم ان لا تعبدوا الشیطان ؟»(ای فرزند آدم! آیا از شما پیمان نگرفتم که شیطان را نپرستید؟).
اما سجاد(ع) در دعایی که به ابوحمزه ثمالی تعلیم فرمودند، به اهمیت این مطلب اشاره می کنند و شرکت در مجالس غافلان و بطالان را موجب دوری بنده از خداوند و مانع پذیرش توبه بر می شمرند.
در بخشی از این دعای شریف و در بین جملات عرفانی و کلماتی که امام زین العابدین(ع) برای نحوه دعا کردن به ما آموزش می دهند و حاکی از میزان ارتباط عاطفی خود آن حضرت با خداوند متعال است، با جمله «اللهم تب علی حتی لا اعصیک»( پروردگارا! به من حال توبه ای عطا کن که دیگر هرگز معصیت نکنم) از پروردگار خویش درخواست توبه می کنیم. بعد خطاب به پروردگار خویش می گوییم: «خدایا! نمی دانم چه می شود که هرگاه عزم عبادت و اطاعت تو را و با خود عهد کردم و گفتم که از این پس سیرتم را نیکو می کنم و به مجالس اهل توبه و به مقام توابین نزدیک می شوم، حادثه و بلیه ای پیش آمد که به عهد خود ثابت قدم نماندم و آن حادثه میان من و خدمت تو حایل شد».
امام سجاد(ع) در ادامه ی این جملات، دلایل دوری بنده از خداوند تبارک و تعالی را بیان می فرماید و در واقع به ذکر موانع توبه می پردازد. از جمله به مهمترین عوامل سلب توفیق توبه از انسان اشاره می کند و می فرماید: « لعلک فقدتنی من مجالس العلماء فخذلتنی او لعلک رایتنی فی الغافلین فمن رحمتک ایستنی او لعلک رایتنی آلف مجالس البطالین فبینی و بینهم خلیتنی » ( شاید مرا در مجالس علما نیافتی و به خواری و خذلانم انداختی، یا شاید مرا در میان غافلان یافتی و بدین جرم، مرا از رحمت خدا ناامید ساختی، یا شاید دیدی با مجالس اهل باطل انس والفت گرفته ام و مرا میان آنان واگذاشتی).
در حقیقت امام چهارم، همنشینی با رفیق بد و انس با مجالس گناهکاران را مانع پشیمانی، و معاشرت با رفیق خوب، دیندار و با اخلاق و الفت با مجالس دینی را راهکاری برای رسیدن به حالت توبه می دانند.
از مرحوم آیت الله بهاری نقل شده است که اگر انسان نیمی یا حتی دو ثلث عمر خود را صرف پیدا کردن یک همراه و یک رفیق مناسب برای باقیمانده عمر خود کند، جا دارد!
جوانان باید توجه داشته باشند که اگر دچار دوست نامناسب و رفیق ناباب شوند، علاوه بر اینکه عمر گرانبهایشان را از بین می برد و موجب اتلاف اوقات ارزشمند دوران جوانی می شود، دین آنان را هم به مرور زمان می گیرد و آبروی آنان را نیز خواهد ریخت. رفیق و همراه انسان که ساعاتی از شبانه روز را با او سپری می کند، در شکل گیری شخصیت و تکوین یا تغییر هویت او بسیار اثرگذار است. اگر دوست، متخلّق به اخلاق الهی باشد و از گناه اجتناب ورزد، در مهذب شدن رفیق خود مؤثر است و اگر گناهکار باشد و بویی از اخلاق و فضایل انسانی نبرده باشد، رفیق و همنشین خود را به همان مسیر باطل می کشاند. به قول سعدی:

گلی خوشبوی در حمام روزی
رسید از دست محبوبی به دستم

به او گفتم که مشکی یا عبیری
که از بوی دلاویز تو مستم؟

بگفتا من گلی ناچیز بودم
ولیکن مدتی با گل نشستم

کمال همنشین در من اثر کرد
وگرنه من همان خاکم که هستم

همنشین شایسته و رفیق صالح، نظیر همنشینی گل و شبیه شدن آن به گل است. یعنی انسان را به کمال می رساند و رفیق نامناسب و ناباب، آدمی را از مسیر هدایت و کمال خارج می سازد.
جوانان و نوجوانان باید بسیار مراقب باشند با چه کسی نشست و برخاست و رفت و آمد می کنند. پدر و مادرها باید مراقب رفقا و همکلاسی های فرزندان خود باشند. حتی باید مراقبت کنند معلم یا استاد فرزند آنان چه نوع منش و رفتاری دارد.
به تجربه اثبات شده است حتی قیافه ظاهری و نوع پوشش معلم و رفیقی که انسان به او علاقه دارد، در وی اثر می گذارد. بسیاری اوقات دیده شده است که یک دختر عفیف و نجیب پس از مدتی رفت وآمد با دوستان بی توجه به حجاب با مشاهده یک معلم بدحجاب، ابتدا چادر خود را کنار گذاشته و پس از مدت کمی بدحجاب و لاابالی شده است و این خسارت بزرگی برای خود آن دختر، خانواده و اجتماع به شمار می رود. عکس آن نیز بسیار رخ داده است، یعنی جوانی که از تربیت دینی مناسبی برخوردار نیست، اگر مدتی بسیار رفقای دیندار و اهل تقوا معاشرت داشته باشد با معلم او جاذبه دینی داشته باشد، پس از مدتی اهل نماز، روزه، حجاب و سایر تقیّدات دینی و مذهبی می شود.
از این رو به پدر و مادرها توصیه می شود مراقب رفقا و دوستان فرزندان خود باشند. اگر دختر یا پسر آنان با کسی نشست و برخاست کند که باکی از غیبت و تهمت و دروغ نداشته باشد، مدتی نمی گذرد که از قبح این گناهان در نظر وی کاسته می شود و خودش نیز دچار گناهان زبانی می شود و بالاخره همنشین انسان پس از مدتی شخصیت او را تغییر می دهد. اگر بی دین و گناهکار باشد، دین رفیق خود را متزلزل می کند و او را به گناه وا می دارد و اگر صالح و دیندار باشد، رفیق خود را به مسیر هدایت می برد و او را به معنویات نزدیک می کند.
مولوی در مثنوی می گوید:

تا توانی می گریز از یار بد
یار بد بدتر بود از مار بد

مار بد تنها همی بر جان زند
یار بد برجان و بر ایمان زند

این نکته ی مهم در انتخاب همسر نیز مصداق دارد. زن و شوهر در کردار و گفتار یکدیگر و به عبارت دیگر در میزان دینداری یکدیگر تأثیر به سزا دارند. مرد یا زن بی دین براحتی دین همسر خود را متزلزل می کند. همسری که رذایل رفتاری بر او احاطه می کند. و از فضایل اخلاقی و انسانی بهره ای نبرده است، بر اخلاق همسر خویش اثر سوء می گذارد و از او یک انسان رذل می سازد.
بنابراین جوانان عزیز باید هنگام ازدواج بسیار دقت کنند و بنا به فرمایش پیامبر اکرم(ص) با کسی ازدواج کنند که از دین و اخلاق برخوردار باشد و ملاک ها و معیارهای دیگر را فرع بر دین و اخلاق جست وجو کنند: «اذا جاءکم من ترضون خلقه و دینه فزوجوه الا تفعلوه تکن فتنه فی الارض و فساد کبیر»( هرگاه کسی که از اخلاق و دین او راضی هستید نزد شما آمد، به او همسر دهید. اگر چنین نکنید روی زمین فتنه و فساد بزرگی به وقوع خواهد پیوست).
منبع:نشریه پاسدار اسلام، شماره 352-351.