تاریخ نگارش : بیست و یکم فروردين 1391
خواب دیدن حضرت زهرا(س)
آسیه افشار
از آن بانوى پهلو شکسته نقل کردهاند که در روزهاى آخر عمر خواب دیدم پدرم را و به او از دست امت شکایت کردم آن حضرت به من فرمود: انک قادمة على عن قریب (1) تو به زودى به سوى من مىآیى.
بار دیگر خواب مىبیند ملائکه بسیارى به زمین فرود مىآیند و دو فرشته جلیلالقدر پیشاپیش آنها است که او را به آسمانها بردند و قصرهاى عالیه بهشتى را به او نشان دادند و باغها و بستانهاى فردوس اعلا را به او نمودند... مىپرسد که این کاخهاى عالى از آن کیست؟...
کلید واژه : اى دختر حضرت محمد به چه کسى تسلیت بگوئیم، من همیشه به وسیله تو دلدارى داده مىشدم، بعد از تو چه کسى موجب دلدارى و تسلیت من خواهد شد.
خواب دیدن حضرت زهرا(س)
اى دختر حضرت محمد به چه کسى تسلیت بگوئیم، من همیشه به وسیله تو دلدارى داده مىشدم، بعد از تو چه کسى موجب دلدارى و تسلیت من خواهد شد.
از آن بانوى پهلو شکسته نقل کردهاند که در روزهاى آخر عمر خواب دیدم پدرم را و به او از دست امت شکایت کردم آن حضرت به من فرمود: انک قادمة على عن قریب (1) تو به زودى به سوى من مىآیى.
بار دیگر خواب مىبیند ملائکه بسیارى به زمین فرود مىآیند و دو فرشته جلیلالقدر پیشاپیش آنها است که او را به آسمانها بردند و قصرهاى عالیه بهشتى را به او نشان دادند و باغها و بستانهاى فردوس اعلا را به او نمودند... مىپرسد که این کاخهاى عالى از آن کیست؟
مىگویند: اینجا فردوس اعلا است که آخرین درجه بهشت است و این همان نهر کوثر است که متعلق به شما است. آن رسیده بزرگوار مىپرسد: این ابى؟ پدرم کجا است؟ گفتند: هماکنون وارد مىشود و همان لحظه مىفرماید که پدرم وارد شد و مرا در آغوش گرفت و پیشانى مرا بوسید و فرمود: فرزند دلبندم دیدى آنچه خدا وعده فرموده بود؟ این همان وعده الهى است این کاخ منزل تو و شوهرت و فرزندان شما است و این جایگاه متعلق به دوستان شما است از خواب بیدار شد و رؤیاى شیرین خود را به حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام نقل کرد، مولاى متقیان علیهالسلام دانست که به زودى همسرش از دستش خواهد رفت و به بهشت اعلا منتقل خواهد شد. پس از دیدن این خواب بود که مکرر این دعا را مىخواند:
یا حى یا قیوم برحمتک استغیث فاغثنى اللهم زحزحنى عن النار و ادخلنى الجنة والحقنى بابى محمد صلى الله علیه و آله. (2)
اى خداوند زنده و پاینده به رحمت تو پناه مىبرم پس به فریادم برس بار خدایا مرا از آتش جهنم دور گردان و به بهشت وارد کن و مرا به پدرم حضرت محمد صلى الله علیه و آله ملحق گردان. وقتى در همان حال حضرت على علیهالسلام به بالینش آمد و به وى فرمود عافاک الله و ابقاک. اى دختر پیامبر خداوند تعالى تو را به سلامت و باقى نگه دارد. گفت یا اباالحسن به زودى پدرم را ملاقات نموده و به او ملحق مىشوم.
علت بیماری و شهادت حضرت فاطمه (س)
حضرت امام حسن مجتبى علیهالسلام در یک مجلس مناظره در حضور معاویه خطاب به مغیرة بن شعبه فرمود: «تو مادرم را زده و مصدوم و مجروح ساختى، تا اینکه او بچهاش را سقط کرد...» (انت الذى ضربت فاطمة بنت رسولاللَّه صلى اللَّه علیه و آله حتى ادمیتها و القت ما فى بطنها...) (3)
و حضرت امام صادق علیهالسلام با تصریح بیشتر در مورد علت بیمارى و شهادت فاطمه علیهاالسلام مىفرمایند:
و کان سبب وفاتها ان قنفذا مولى الرجل لکزها بنعل السیف بامره فاسقطت محسنا، و مرضت من ذلک مرضا شدیدا. (42)
سبب شهادت فاطمه این بود که قنفذ (غلام خلیفه دوم) با غلاف شمشیر او را زده و بچهاش را کشت و مادرم از این جهت به بستر بیمارى افتاد.
اسماء لحظهاى حضرت را به حال خود واگذاشت و بعد صدا زد و جوابى نشنید، صدا زد اى دختر محمد مصطفى، اى دختر گرامىترین کسى که زنان حمل او را عهدهدار شدند، اى دختر بهترین کسى که بر روى ریگهاى زمین پاى گذارده، اى دختر کسى که به پروردگارش به فاصله دو تیر کمان و یا کمتر نزدیک شد، اما جوابى نیامد چون جامه را از روى صورت حضرت برداشت، مشاهده کرد از دنیا رخت بر بسته است، خود را به روى حضرت انداخت و در حالى که ایشان را مىبوسید گفت: فاطمه آن هنگام که نزد پدرت رسول خدا رفتى سلام اسماء بنت عمیس را به آن حضرت برسان، آنگاه گریبان چاک زده و از خانه بیرون آمد، حسنین به او رسیده و گفتند: اسماء مادر ما کجا است؟ وى ساکت شد و جوابى نداد، آنان وارد اتاق شده دیدند حضرت دراز کشیده حسین علیهالسلام حضرت را تکان داد دید از دنیا رفته است، فرمود: اى برادر خداوند تو را در مصیبت مادر پاداش دهد.
حسن خود را بر روى مادر انداخته و گاهى مىبوسید و مىگفت: اى مادر با من سخن بگو پیش از آن که روح از بدنم جدا شود، و حسین جلو آمده و پاهاى حضرت را مىبوسید و مىگفت: اى مادر من پسرت حسینم، پیش از آنکه قلبم منفجر شود و بمیرم با من صحبت کن.
اسماء به آنها گفت: اى فرزندان رسول خدا بروید نزد پدرتان على علیهالسلام او را از مرگ مادرتان خبردار کنید، آن دو از منزل بیرون رفته و صدا مىزدند:یا محمداه یا احمداه، امروز که مادرمان از دنیا رفت رحلت تو تجدید شد، بعد به مسجد رفته و على علیهالسلام را خبردار کردند حضرت با شنیدن خبر فوت فاطمه علیهاالسلام از هوش رفت و با پاشیدن آب بر او به هوش آمد و چنین گفت: اى دختر حضرت محمد به چه کسى تسلیت بگوئیم، من همیشه به وسیله تو دلدارى داده مىشدم، بعد از تو چه کسى موجب دلدارى و تسلیت من خواهد شد.
فرمایش حضرت زهرا درباره امت پیامبر در لحظه شهادت
اسماء که پیش از شهادت در کنار بانو بود می گوید: دیدم حضرت دستهایش را به سوى آسمان بلند کرده و مىگوید: پروردگارا به حق حضرت محمد مصطفى و شوق و اشتیاقى که نسبت به من داشت و به شوهرم على مرتضى و اندوهى که بر من دارد و به حسن مجتبى و گریهاش بر من، و به حسین شهید و حسرت و افسردگیش نسبت به من و به دخترانم که دختران فاطمهاند و آه ماتمشان بر من، از تو مىخواهم که بر گنهکاران امت حضرت محمد ترحم فرموده، و آنان را ببخشائى و به بهشت واردشان سازى که تو گرامىترین سؤال شوندگان و ارحم الراحمین مىباشى (5)
1ـ الصدیقة للعلامة المقرم/ 105
2ـ دلایل الامامه طبرى 46
3ـ احتجاج طبرسى، ج 1، ص 414- بحارالانوار، ج 43، صص 197، ح 28- سفینة، ج 2، ص 339.
4ـ عوالم، ج 11، ص 504- بحار، ج 43، ص 170، ح 11.
5ـ بلادى البحرانى، «وفاه فاطمة الزهراء»/ 78.