تاریخ نگارش : بیست و نهم اسفند 1390
زن در نگاه عارفان
آیت الله جوادی آملی
بحث تفاوت زن و مرد در مقامات معنوی بحث مهمی است که دستاویز مخالفان دین برای سرکوب دین شده است.
کلید واژه : زن
ناشر : کتاب زن در آینه جلال و جمال
قیصری در شرح فصّ محمدی از فصوص محی‏الدّین چنین می‏گوید: «اعلم أنّ المرأة باعتبار الحقیقة عین الرجل وباعتبار التعیّن یتمیّز کلٌّ منهما عن الآخر ... »[2]
یعنی از نظر حقیقت بین زن و مرد امتیازی نیست و حقیقت زن عین حقیقت مرد است، فقط از جهت تعیّن و تشخّص از یکدیگر ممتازند و چون اصل هر دو یکی است و از نظر حقیقت بین آنها تمایزی نیست، همه مقام‏هایی که برای مرد متصور است نیل به آنها مقدور زن نیز می‏باشد، چنانکه شیخ اکبر فرموده است: «إنّ هذه المقامات لیست مخصوصةً بالرجال، فقد تکون للنساء أیضاً لکن لمّا کانت الغلبةُ للرجال تُذْکَرُ باسم الرجال»[1]
لازم است عنایت شود غلبه مردان بر زنان در نیل به مقام‏های معنوی مورد پذیرش است ولی آیا این غلبه مربوط به استعداد ذاتی مرد و بی‏استعدادی گوهر زن است و یا در اثر تربیت محیط و خانواده، و سنّت و عادت و... است بحث جدایی می‏طلبد. لیکن برخی از مردهای نژادهای مختلف نیز نه تنها از مردان دیگر کم‏استعدادترند بلکه از بعضی از زنان نیز نازل‏تر خواهند بود.
جناب محی‏الدین سرّ محبوب بودن زن را در این می‏داند که چون ذات اقدس خداوند منزّه از آن است که بدون مجلی و مظهر مشاهده شود، و هر مظهری که بیشتر جامع اسماء و اوصاف الهی باشد، بهتر خدا را نشان می‏دهد، و زن در مظهریت خدا کامل‏تر از مرد است زیرا مرد فقط مظهر قبول و انفعال است چون مخلوق حق است و زن گذشته از آن که مظهر قبول و انفعال الهی است مظهر فعل و تأثیر الهی نیز هست چون در مرد تصرّف می‏کند و آن را مجذوب خویش قرار داده و محبّ خود می‏سازد، و این تصرّف و تأثیر نموداری از فاعلیت خداست، از این جهت زن کامل‏تر از مرد است. اگر مرد بخواهد خدا را در مظهریت خود مشاهده کند، شهود او تام نیست ولی اگر بخواهد خدا را در مظهریت زن بنگرد، شهود او به کمال و تمام می‏رسد. لذا زن محبوب پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله قرار گرفت و در آن حدیث معروف فرمود: از دنیای شما زن و بوی خوش محبوب من قرار داده شد و نور چشم من در نماز است.[2]
نکاتی که در تبیین گفتار محی‏الدین لازم است عبارت است از:
1 ـ منظور از محبّت در این بحث حبّ الهی است نه شهوت حیوانی، چنانکه خود ابن عربی فرموده است: «ومن أحبّهنّ علی جهة الشهوة الطبیعیّة خاصّة نقصه علم هذه الشهوة فکان صورةً بلا روح ... »[1]
یعنی اگر کسی زنان را از جهت غریزه طبیعی دوست داشته باشد راز این اشتیاق را نمی‏داند، و چون علم به هدف و آگاهی از راز به منزله روح بوده و خودِ گرایش به منزله صورت و هیکل است، کسی که اهل شهوتِ بدون محبّت الهی است همانند صورت بی‏روح می‏باشد.
2 ـ منظور از فاعلیّت و منفعلیّت زن همانا نسبت به مرد است یعنی زن منفعل از مرد بوده و فاعل در اوست نه منفعل از او و فاعل در جنین باشد ـ که در آنجا مظهر خالقیت خدا شده و در سازماندهی جنین در رحم نقش دارد ـ چون این مطلب گرچه به نوبه خود دارای اهمیت است ولی از محور بحث کنونی بیرون است، زیرا بحث در تشریح محبوبیّت زن نزد رسول اکرم صلی الله علیه وآله است و اصولاً سخن ابن عربی در آغاز فص محمدی تفسیر همان حدیث یاد شده است که در آن زن و بوی خوش محبوب پیامبر قرار داده شده است.
3 ـ آنچه در شرح قیصری راجع به این موضوع آمده بسیار روشن‏تر از مطالبی است که در سایر شروح نظیر مؤیدالدین جندی و ملاّ عبدالرزاق کاشانی و... آمده است.
محی‏الدّین در کتاب کبیر فتوحات نکات دیگری دارد که عبارت است از:
1 ـ پیدایش زن از مرد می‏باشد لذا هرگز زن به درجه مرد نمی‏رسد و آیه وللرجال علیهنّ درجه را تأیید این مطلب می‏داند.[2] البته پیدایش زن از مرد مطلبی درخورِ تحقیق و تجدید نظر است، و ما در بحث قرآنی به آن پرداختیم.
2 ـ واصلان به سوی خدا اعم از زن و مردند و وصول به حق اختصاصی به مرد ندارد.[1]
3 ـ حیض پلیدی شیطانی است که اغتسال از آن لازم است و همه پیش‏کسوتانِ طریقت و ریاضت اتفاق دارند که دروغ، حیض نفوس است (یعنی انسانِ دروغگو حائض است). بنابراین «راستی»، غسلِ از حیضِ «کذب» است.[2]
4 ـ در صورتی که جنازه زن و مرد برای نماز و دفن در قبر آماده و جمع شده باشد و امام بخواهد بر هر دو به یک نماز انجام وظیفه کند، آیا باید جنازه زن را نزدیک قبله و مقدم بدارد و جنازه مرد را به طرف خود قرار دهد یا به عکس، ابن عربی می‏گوید: جنازه مرد را نزدیک قبله قرار داده و جنازه زن را نزدیک خود بگذارد. در اینجا نظر شریف او آن است که چون زن محل تکوین فرزند است و به مکوّن حقیقی یعنی خداوند نزدیک‏تر از مرد است لذا سزاوارتر آن است که زن مقدّم بر مرد واقع شده و به قبله نزدیک‏تر باشد تا فرزند او به فطرت توحیدی تولد شود.[3]
5 ـ در تفسیر:
(رجال لا تلهیهم تجارة ولا بیع عن ذکر اللَّه ...)
مردانی که هیچ تجارت و خرید و فروشی آنان را از یاد خدا مشغول نمی‏کند.
تصریح می‏نماید که درجه کمال نسبت به زنان محجور و ممنوع نیست و زن هم مشمول آیه کریمه می‏باشد گرچه صریحاً نام وی نیامده است.[4]
6 ـ همین مطلب یعنی عدم محجوریت زن از کمال با توجه به تقدّم مرد در باب هفتاد و دو، نیز تکرار شده است.
7 ـ در باب هفتاد و دو چنین می‏فرماید: زن در بسیاری از احکام حج با مرد اختلاف دارد زیرا گرچه در انسانیت اجتماع دارند لیکن در اثر عروض ذکوریّت و انوثیّت از یکدیگر امتیاز یافتند (یعنی انسانیت گوهر آنها را تشکیل می‏دهد و نر و ماده بودن عارضی است).[1]
8 ـ در باب مزبور می‏فرماید: گاهی زن در کمال به درجه رجال می‏رسد و گاهی مرد به طوری تنزّل می‏کند که از نقص زن نیز پایین‏تر می‏آید.[2]
9 ـ در باب هفتاد و سوم مردان و زنان نامداری که به مقام‏های منیع بار یافتند مطرح می‏فرماید و در بحث حافظون و حافظات حدود الهی و در مبحث حلم چنین می‏گوید: «ما من صفةٍ للرجال الّا وللنساء فیها مشرب تولّاهم اللَّه بالحلم ... »
و موارد فراوان دیگری هم از لحاظ ارائه خطوط کلی بحث و هم از جهت نشان دادن مصادیق بارز آن از زنان نامور که به دیدار ابن عربی آمده یا وی به ملاقات آنان رفته است می‏توان در نوشته‏های این عارف بزرگوار یافت.