تاریخ نگارش : سوم آذر 1392
در بیان حقیقت شب قدر و کیفیت اختلاف آن به حسب اختلاف آفاق عارف به الله علامه رفیعی
مرتضی هادیزاده
بدان که هر حقیقتی از حقایق ممکنات دارای مراتب مختلفه ی وجود است ، به حسب نشأت و عوالم هستی . و مجمل آن سه مرتبه وجود است :
اول وجود عقلی مجرّد از مادّه و لواحق آن در عالم ابداع است .
کلید واژه : در بیان حقیقت شب قدر و کیفیت اختلاف آن به حسب اختلاف آفاق عارف به الله علامه رفیعی
ناشر : در بیان حقیقت شب قدر و کیفیت اختلاف آن به حسب اختلاف آفاق عارف به الله علامه رفیعی
بدان که هر حقیقتی از حقایق ممکنات دارای مراتب مختلفه ی وجود است ، به حسب نشأت و عوالم هستی . و مجمل آن سه مرتبه وجود است :
اول وجود عقلی مجرّد از مادّه و لواحق آن در عالم ابداع است .
دوم وجود مثالی برزخی است، که هرچند حقیقت در این وجود از مادّه مجرّد است ، لکن تجرّد عقلی ندارد ، بلکه لواحق مادّه را از شکل و مقدار داراست ، همچون صور خیالیه که در صنع خیال وجود دارند ، و چون مادّه ی جسمانیه در آیت وجود نیست لذا تأثر و انفعال و تغیّر در این وجود را ندارد .
سوم وجود طبیعی مادّی ، که حقیقت شی قائم به مادّه جسمانیّه است . اما موجودیّت در عالم عقل ابداعی ، که از همه ی شوون مادّه مجرّد است ، پس حقیقت شئ در آن وجود تعدد پذیر نیست ، بلکه فقط یک فرد کامل تامّ است که جمیع خواص و آثار آن نوع است و در عین بساط و وجودت ، وجود جمعی همه ی آنان می باشد . لیکن در وجود مثالی و طبیعی ، از برای آن نوع افراد بسیار متصوّر است که به واسطه ی عوارض از هم متمیّز و جدا هستند . و بایست دانست که این مراتب سه گانه از وجود که برای هر حقیقتی گفتیم از هم دور و بیگانه نیستند بلکه ، به حکم دو قاعده ی محکمه ی حکمیّه اصالة وجود و اشتراک معنوی آن ، نسبت وجود طبیعی به وجود مثالی نسبت ظلّ است بخ ذی ظلّ ، و نسبت عکس است به عاکس ، و نسبت فرع است به اصل ، و همچنین نسبت وجود مثالی و طبیعی به وجود عقلانی ابداعی نسبت به ظلّ و عکس است به ذی ظلّ وعاکس ، که گویا وجود عقلانی را فرود آورده اند و به صورت وجود مثالی و طبیعی بر آمده است ، یا آنکه وجود طبیعی را بالا برده اند مثالی گردیده و بالاتر رفته است و وجود عقلی گردیده . در این تفاوت از نظر صافی و پاکی حقیقت و یا آلودگی و تنزّل به حسب اختلاف اقتضاآت نشآت عالم وجود ظهور یافته ، و البته وجود مثالی و طبیعی از آثار وجود عقلی ، و بایست دانست که وجود عقلانی هر حقیقت را ربّ النوع افراد مثالی و طبیعی آن باید شناخت . یعنی مربّی و مکمّل و صاحب عنایت به وجودات مثالیّه و طبیعیّه ، که به منزله ی سایه ها و پرتوهای او هستند ، می باشد ، و همیشه فیض الهی از مجرای وجود عقلانی به آنان می رسد ، و همین وجود عقلی ابداعی هر حقیقتی است که در لسان شرع انور تعبیر به ملک موکّل گردیده ، مانند ملک موکّل به آب و باد و غیره که در اخبار بسیاری ذکر فرموده اند . فی المثال انسان وجودی دارد مادّی و طبیعی که مشهود و محسوس است ، وجودی مثالی و برزخی دارد که اغلب در رویا و خواب دیدن نمایان می گردد ، و وجودی عقلانی صاف از آلایش حیوانی و مادّی دارد که تمام صفات انسانیت را به نحو اقدس و ارفع دارد . و به نظر دقیق حقیقت انسان همان وجود عقلی ابداعی اوست ، و امّا وجود مثالی و طبیعی به منزله ی کدرت و سفاله ی آن وجود است .
و چون این مطالب خوب دانسته شد و به خاطر سپرده گردید می گوئیم : حقیقت زمان هم ، که سال و ماه و هفته و روز و شب و ساعات و دقایق است ، همین مراتب سه گانه وجود را داراست . اما وجود عقلی زمان ، که بسیار بسیط و غیر قابل تعدّد است ، آن را دهر اعلی گوییم . و آن حقیقت سایه ی خود را بر سر سال و ماه و لیل و نهار گسترده و به منزله ی جان و روح است بر آنان و یک فرد هم بیشتر نیست ، و اما وجود مثالی زمان ، که ظرف موجودات مثالیه است ، هر چند به بساط وجود عقلی نیست لیکن از بساطت و وحدت بی بهره نیست ، و آن را دهر اسفل خوانیم ، و اما وجود مادی و طبیعی زمان همین مدّت گذشت حوادث است ، که در آن قبل و بعد و تقدّم و تاخر و انفسام و تجزیه و تعدّد تصوّر می شود و مورد حساب منجمین است و فصول چهار گانه و سال و ماه و ایّام می باشد .
حال نتیجه ی مطالب فوق را که منظور اصلی است بیان می کنیم و می گوییم :
بدون شک شب قدر که زمان مخصوصی است از شبهای ماه مبارک رمضان یا غیر ، و علی الاقوی شب بیست و سوم شهر صیام است ، حقیقتی است که دارای وجود عقلانی محیط است و در آن وجود یکی بیش نیست ، ولی محیط به وجودات مثالیه آن شب ، که برای نوعی از ملائکه مقرر است می باشد ، و وجودی دارد طبیعی و مادی و زمانی ، که آن شب قدر ماست که در این عالم هستیم . و دانستی سابقاً که وجود طبیعی هر حقیقتی متعدد است ، پس شب قدر زمای هم ، چنانکه به اعتبار سالها متعدد است ، همچنین به حسب اختلاف آفاق متعدد است . یعنی هر افقی که رویت هلال شهر رمضان واقع شود ، از شب رویت که بیست و دو شب گذشت ، شب بیست و سوم آن ، شب قدر زمانی آن افق است و یکی از مظاهر و ظلال شب قدر دهری است که در عالم ابداع است ، و در افق دیگر ، که شب دیگر رویت هلال شود ، بیست و سوم آن شب در آن افقِ دیگر شب قدر زمانی و طبیعی آن افق است و مظهر دیگری از مظاهر شب قدر دهری است و هکذا .
پس شب قدر دهری یکی است ، ولی شبهای قدر زمانی در عالم زمان و طبیعی به اختلاف آفاق متعدّد است ، و منافاتی ندارند ، بلکه وحدت در دهر و تعدّد در زمان از مقتضیات عالم دهر و عالم زمان است ، و این معنی اختصاصی به شب قدر ندارد بلکه ، چنانکه اشاره نمودیم ، در همه ی حقایق امکانیه جاری است ، و بایست دانست که هر چند شبهای قدر به حسب آفاق مختلفه از جهت زمانی بودن متعدّد و مختلف باشد لکن از حیث اتّصال و ارتباط همهی آنها به شب قدر دهری متّحد هستند ، زیرا که همه سایه ها و پرتو حقیقت دهری شب قدر می باشند . نظیر آنکه هر گاه مخروطی از نور فرض کنیم که نقطه ی رأس آن به سمت بالا و قاعده ی آن به سمت پائین قرار گیرد و خطوط شعاعیه از نقطه رأس مخروط به طرف پایین آمده رسم قاعده ی مخروط نماید ، در این صورت گوییم : خطوط شعاعیّه هر چند متعدد و در جهات مختلف قرار دارند ولی از نظر اتّصال همه ی آنها به نقطه ی رأس مخروط یکی و در یک سمت می باشند ، و قاعده ی مخروط هر چند امتداد و وسعت هندسی دارد لیکن از حیث ارتباط به رأس مخروط بسیط می باشد .
خلاصه ی سخن آنکه وحدت و بساطت حقایق ، از احکام موجودیّت در عالم مافوق الطبیعه است ، و کثرت و تجزیه و تعدّد آنها از احکام و عوارض موجودیّت و هستی در عالم طبیعیت و مادّه است ، و در این مطلب تأمل نیک و عمیق لازم است تا به حقیقت آن برسند .
تلویحٍ الهامی
بر محقق خبیر و عارف بصیر پوشیده نیست که ممکن است حدیثی که در باب شب قدر ، معترض نزول ملائکه به زمین و عنایت مخصوص ایشان به مومنین ، مطابق مضمون آیه ی مبارکه در سوره ی قدر است ، اشارات به این معنی بوَد . یعنی شب قدر دهری که بیان شد روحی است مجرّد و ملکی است مقرّب ، به توجه آن به شب قدر زمانی ، رسم شب قدر زمانی می شود و احکام خاصّه ی لیلة القدر بر آن مترتّب می شود ، و هر گاه روح دهر در جسد زمان نبود و شب زمانی لیلة القدر متقوّم به دهری نمی گردید مانند سایر شبهای سال می بود . فاقهم واغتنم . والحمد لله سبحانه علی فضله و الهامه لمحرّره ابی الحسن الحسینی القزوینی .